۱۶ پاسخ

من دوست دارم امشب دردم بگیره برم بیمارستان راحت زایمان کنم🥹🥹

کاش منم مثل تو بشم
هنوز هیچ خبری نیس🥲

من آرزوم اینه ک وقتی میرم برا زایمان خونه رو مرتب کرده باشم و تمیز 😅
بعدشم ی جوری بشه ک دردام توی خونه باشه و ب سلامتی و خوشی دنیا بیاد

منم آرزوم اینه دردامو تو خونه بکشم وقتی رسیدم بیمارستان دهانه رحمم هفت هشت سانت باشه یکساعته بزام اونجا🥹😍 و اینکه برش و بخیه هم زیاد نخورم جون داشته باشم در کل از اول حاملگیم همه ارزوم این بوده خدا کمکم کنه زایمان زاختی داشته باشم و اگر هم از پسش بر نمیام سزارینی بشم

داشتم میرفتم واسه نوار قلب دعا کردم برم بگن زایمان کن همین شد 🤗🤗🤗🤭🤭🤭

آرزو دارم تو دردت خوب بشه دهن منو سایدی

خصوصیات چک کن

تنها ارزوم الان اینه بعد زایمان شقاق بواسیر و یبوست نگیرم که بتونم سه تا بچه رو جمع کنم🥺

من آرزو داشتم موقع زایمان شوهرم پیشم باشه خداروشکر همون‌جوری که میخواستم شد شوهرم کنارم بود و خیلی کمکم کرد 🥹

من همش میگفتم منم مث خاهرم کیسم پاره شه سز شم
ولی پاره نشد سز شد

میخاستم طبیهی زایمان کنم ک فقدگناهام ریخته س

خوشبحالت دست راستت روسرم الهی برای منم همین طوری باشه بخداازپارسال که زایمان زودرس ۳۰هفته داشتم قوای بدنیم کم شده جون ندارم الان ۵شنبه بایدبرای طبیعی برم بستری شم استرس شدیدددددددارم میترسم واقعا

منم همینطور ولی در مورد شب روز فکنکردم همش میگم زایمان راحتی‌داشته باشم

من دوس دارم بدون برش و بخیه باشه ینی میشه؟🥺

چقدر خوب ...
آرزوم اینکه شوهرم باشه پیشم موقع زایمان
ولی حس میکنم توی اون تاریخ اصلا نیست🥲😭
من ۲۳ ام زایمانمه یعنی چهل هفته
شوهرم تازه بیستم یک کارش تموم میشه
نمیدونم می‌تونه بیاد یا نه

وقتی میزام تمیز باشم که بودم😂😂😂😂🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️

منم خیلی دوس دارم توی خونه دردامو بکشم و برم.

سوال های مرتبط

مامان کوچولو💙 مامان کوچولو💙 روزهای ابتدایی تولد
مامان سید صدرا مامان سید صدرا ۱ ماهگی
تجربه زایمان
پارت یک
سلام دوستان ۱۷شهریور حرکات بچه رو از صبح حس نمی‌کردم چون خیلی شکمم سفت میشد رفتم بیمارستان برای نوار قلب بچه که اونجا گفتن بستری شو برای زایمان چون نوار قلبش ضعیف بود بستری شدم بیمارستان مبینی سبزوار چون توی سبزوار برای زایمان فقط همین یدونه بیمارستان برای زایمان منم بدون هیچ حق انتخابی بستری شدم
ماما همراه هم داشتم ولی گفتن تا چهار سانت فول نشی ماما همراهت نمیاد بالا سرت خلاصه که منم تو بلوک زایمان تنها بودم از ساعت هشت و نیم شب تا یک بعد ازظهر روز بعد که شدم چهار سانت ماما همراهم اومد و متوجه شدم که شب قبلش هم شیفت بوده تا صبح و متاسفانه وقتی اومد به جای اینکه خانم بیاد و پیش من باشه میرفت و با پرسنل گرم صحبت بود و من از درد بخودم میپیچیدم دهانه رحمم شب که بستری شدم یک سانت بود صبح شدم دو سانت ساعت یکه هم که ماما همراهم اومد شدم چهار سانت وقتی دیدم ماما همراه من بهم اهمیت نمیده و بقیه که بعد من میومدم زایمان میکردم و میرفتن بیصدا اشک می ریختم تخت های بغل فکر میکردن از درد دارم گریه میکردم ولی در واقع از بی کسی بود همه بهم میگفتن مگه درد نداری از دیشب اینجایی و ساکت نشستی ولی خب چیکار میکردم من اینجوریم که دردامو تو خودم میریزم که بقیه از دردم استرس بهشون وارد نشه و برای زایمان بترسن چون هر کی میومد به من استرس وارد میکرد من دلم نمی‌خواست به بقیه استرس وارد کنم خلاصه بعد خوردن سه تا قرص فشار و دو تا آمپول فشار شدم شش سانت که ساعت پنج و نیم بعد ازظهر قلب بچه افت فشار پیدا کرد و منو اورژانسی سزارین کردن و بسیار بسیار اذیت شدم تو اون دو روز ولی خدارو شکر که بچم سالمه
مامان دنیا مامان دنیا ۵ ماهگی
سلام خانما خوبین . براتون از تجربه زایمانم بگم من یه روز قبل زایمان بعد از ظهر یکم درد داشتم ولی جدی نگرفتم شب شد اونجوری دردم ادامه داشت فکر کردم استراحت کنم خوب میشم چون روزانه خیلی کار میکردم همونجوری خوایم برده اصن دردو دیگه نفهمیدم ساعت ۴ صبح بودکه از خواب بیدار شدم دردام بیشتر شده بود فهمیدم که زایمان میکنم بعد تحمل کردم تا ساعت ۶ صبح شد رفتم چند دست لباس بود اونا رو شستم بعدش حموم کردم شد ساعت ۸.۳۰ بعد به شوهرم گفتم دردام شروع شده زایمان میکنم فرستادم مغازه خوراکی برا بعدی زایمان بخره شوهرم رفت ساعت ۹.۳۰ اومد بعد رفتم بیمارستان ساعت شد ۱۰ صبح رفتم رسیدم بیمارستان دوکتر معاینم کرد گفت ۶ سانت باز شده رحمت بعد کیسه آبمو پاره کرد و ماسک بی حسی برام داد یکم دردامو کم کرد شدم ۸ سانت برد برا زایمان و خلاصه ساعت ۱۰.۴۰ بود زایمان کردم واقعین زایمان راحتی داشتم و آفرین به خودم خیلی دردو تحمل و آفرین به بچم زنده گی مامانش اصن اذیتم نکرد برا زایمان . ولی الان پیشم نیست خیلی دلتنگشم همش گریه میکنم و غصه میخورم یکم مشکل داشت تو بیمارستان تویی دستگاه است دعا کنید برایش زود تر خوب شه 🙏🙏🙏🙏🙏🙏😥😓
مامان گندم🌾🩷 مامان گندم🌾🩷 ۴ ماهگی
سلام خانوما ممنون بابت تبریکاتون
ببخشید نمیتونم تک به تک جواب بدم
یسری سوال داشتین راجب زایمانم سعی میکنم اینجا به همش جواب بدم🩷

خب من طبق انتی ۳۶ هفته و ۱ روز بودم که ساعت ۲ شب کیسه ابم پاره شدو ساعت ۱۱ صبح فرداش زایمان کردم

اولش که رفتم ۱ سانت باز بودم کم کم دردام شروع شد تا شدمم ۴ سانت خیییلی اذیت شدم که گفتن اپیدورال میخای و منم خواستم واسم زدن
اینم بگم کل روند زایمان با دردای خودم بود و امپول فشار نزدم

بعد از اپیدورال دردام یکم قابل تحمل شد نه اینکه تموم بشه
و یهو از ۴ سانت شدم ۷ سانت بعدم ۹ سانت توی ۲ ساعت تقریبا

که بعدشم دکترم اومد و رفتم اتاق زایمان و توی حدودا ۱ ساعت زایمان کردم و دخترمم ۱ ساعت رفت nisu و اومد خداروشکر

بیمارستان سینا بودم ک بشدت راضی بودم از رفتار پرسنل خیلی مهربون بودن

دکترمم دکتر فرزین نیا که بشددددت ماهه و ممنونم ازش❤️

سوالاتتون راجب اپیدورالم اینکه میگن اصلا درد نداری اینجوری نیست درد داری ولی قابل تحمل
واینکه گفتین اپیدورال باعث میشه بخیه نخوری هم اصلا ربطی نداره
و منم بخیه خوردم

و اینکه از نظر من زایمان طبیعی بشششدت سخت بود ولی خب بعدش که زایمان میکنی بشدت سبک و راحت میشی

الانم خداروشکر حال جفتمون خوبه و من فقط یکم بخیه هام اذیتم میکنه

بازم اگه سوالی داشتین بپرسین🩷🩷