۲ پاسخ

گوشیتو بزار کنار سریع خوابت میبره

ب شوهرت بگو گوشی رو ازت بگیره تا بخوابی🥲

سوال های مرتبط

مامان فرشته کوچولو مامان فرشته کوچولو ۲ ماهگی
سلام مامانا من حدود بیست و چهار روزه زایمان کردم ولی یک شب با شوهرم خوابیدم یعنی در کل منظورم این هستش که خیلی من شوهرم از هم سرد شدیم من نه ها شوهرم آخه بعد این همه روز دو شب پیش کنارم خوابید اونم با اسرار خودم بعد فردا شب دو باره جاشو ازم جدا کرد وقت میپرسم میگه دختر زیاد گریه می‌کنه نمیتونم بخابم آخه مگه تنها دختر منه مگه تنها من خواستم به دار بشیم و اینکه بگم یک پسر سه ساله هم داریم که من و خیلی بهش وابسته هستم اونم همینطور نمی‌دونم چیکار کنم اگه شوهرم کنارم بخوابه نمی‌دونم پسرمو کجا بخوابونم نمیخام ازم دور بخوابه چون همیشه یه طرفم پسرم بود یه طرفم باباش ولی الان یه طرف دخترمه یه طرفم پسرمو میخابونم نمی‌دونم چیکار کنم اگه شوهرمو زیادی اسرار کنم پیشم بخوابه باید پسرمو جاشو جدا کنم و خود شوهرم بخاطر که بی خواب نشه نمیاد پیشم بخوابه ولی اگه همینطور پیش بریم خیلی از هم دور میشیم بنظر شما چیکار کنم که نه شوهرمو از دست بدم نه پسرمو از خودم دور کنم بخصوص حالا که یک آبجی هم داره و بهش حسودی می‌کنه
مامان فاطمه مامان فاطمه ۸ ماهگی
خانمها من علاوه بر مشکل با شوهرم با یه پدر شوهر و مادرشوهر پر رو هم تو یه ساختمونم انتظار دارن من هر دقیقه بچه رو ببرم پیششون آخه این خوبه زمانی که آدمو عذاب ندن پدرشوهرم به لباس بچه گیر میده که چرا این همه پوشوندی وقتی می‌خوابه بچه پتو میکشم روش میگه چرا رو بچه پتو کشیدی وقتی میخوام ببرم شیر بدم چرا زود زود به بچه شیر میدی شما بلد نیستی وقتی بچه گریه می‌کنه برای شیر پدر شوهرم یا مادرشوهرم بغلش میکنن که نزارن شیرش بدم که مثلا باهاش بازی کنن و بنظرسون اون موقع دل‌پیچه داره با اینکه من میدونم الان وقته شیرشه بچه بالا میاره پدر شوهرم میگه آخه اینمهه هم مگه به بچه شیر میدن با اینکه بچه ی من دو دقیقه بیشتر شیر نمیخوره ولی چون رفلاکس داره بالا میاره بچه رو هی دمر. رو سینه یا رو زمین میخوابونن تا دستاش رو میگیرن تا ببینن خودش رو می‌کشه بالا بخدا دارم دیونه میشم از دستشون هی خودمو به بی خیالی میزنم هی نمیشه چون تو یه ساختمونیمم نمیتونم بهونه بیارم نرم واقعا برام شدن دردسر مادرشوهرمم که همه چی دونه مثلا هر کاری دوست داره با بچه انجام میده هزار تا عکس میگیره برای همه می‌فرسته پستونک میفته زمین با اینکه بهش گفتم بشور بزار دهن بچه همینجوری می‌کنه دهن بچه به شیرش گیر میده چند بار به خاطر شرایط دخترم تصمیم گرفتم شیرخشک بهش بدم داشت منو می‌کشت اصلا یه وضعی به مادرشوهرم تا جایی اعتراض میکنم با اینکه اون تو کار خودشه ولی پدر شوهرم رو نمیتونم ولی واقعا دیگه نمیکشم