مادرشوهرم پسرمو برد خونه عمه شوهرم با بچها بازی کنه
شما اجازه بدید مادرشوهرتون بچتون رو اینور اونور ببره

نه اصلا

نه اصلا و ابدا

مادرشوهرم مریضه نمیتونه بچه نگه داره ولی اگه میتونست میزاشتم چه فرقی داره اونم مثل مامان خودم نوه عزیزه مراقبت می‌کرد ازش

خانواده شوهرم همیشه پسرمو میبردن هرجا ک میخواستن برن بیرون پارکی جایی ولی اصلا ب من نمی‌گفتن ک بردیمش چون توی ساختمونیم بیشتر میره خونشون اونام هرجا برن میبرن خونه کسی اجازه ندارن ببرن
ولی من اصلا راضی نیستم شوهرم اجازه می‌داد میگف اختیارشون دارن
دیدم بچم اصلا بحرفم نیست و همش دنبالشون
جلوشون وایستادمو دیگه اجازه ندادم هیچ جا ببرنش

چون میدونه بچمو بدون خودم هیج جا نمیذارم تا حالا اصن حرفشم نزدن

من علاوه براینکه با مادرشوهرم میره بیرون جاریمم میبرتش دیشب باجاریم و دخترش و خوهر جاریم و اینا رفته بود روضه خیلی مراقبشن خیالم راحته ازشون چون تو یه خونه ایم بیشتر با اوناس

نه من میزارم نه خودشون میبرن
حتی مامانم خودمم نمیبره جایی دخترمو میگه بچه امانته دستم

حقیقتش من به مادر خودمم تنهایی نمیدم ببره پسرم رو خونه فامیل چون هم مادرشوهرم هم مادرم گرم صحبت میشن حواسشون به بچه نیست مثل خودم دنبال بچه نمیرن حتی به شوهرم هم اعتماد ندارم چون پسرم رو پارکینگ برد پسرم به هوای خودش داره رانندگی می‌کرد یهو چرخید محکم خورد به ستون پیشونیش ورم کرد

خودش اصلانمیبرههه

بستگی ب اخلاقشون داره ...مثلا من باشم آره حتما اجازه میدم کلی هم خوشحال میشم

باهاش قطع رابطه ام خداروشکر 😎🙂

اجازه نداره

از شما بپرسه و از خونه ببره بیرون،اوکیه
اما خوب من تا بحال بچمو خونه مادرشوهرم نذاشتم چون نمیمونه باهاشون،خیلیم دوسشون داره
اما با خواهرام میمونه و همه جام میره باهاشون

تا الان که بدون من خونه مادرشوهرمونرفته

من نمیتونم دست مادرشوهرم چون خودش ماشالله چاقه تاخودشو جمع کنه بلای سربچه من میادهیچوقت بهش نمیدمش

اجازه میدم امادخترهچ جاک غریبه باشن بدون منوباباش نمیره و نمیمونه چون شدیداخجالتیه اصن اجتماعی نیس متاسفانه

والا مادرشوهرمن میبرد برمیگشت گشتنه وتشنه جیغ میکشیدو گریه گفتیم یانبر میبریم یه کیک یا نون پنیر کیفت باشه گرسنه شد بهش بده بطریشم ببرش تشنش شد بده گفت نه میبرم دیگه نه کیفمو سنگین میکنم

بستگی به مادر شوهرتون داره اگه حساسه ومراقبش باشه میدارم ولی خوب من مادر شوهر ندارم