داشتم یسری از لباسای گیسو که دیگه کوچیک شده رو جمع میکردم که بردارم و جاش لباسای تازه براش بخرم
چشم خورد به اینایی که عکسشو میزارم😅
نمیدونم اینجا نوشتم یا نه ولی چند بار درباره خرافاتی بودن مادرشوهر و پدرشوهرم گفته بودم
اول اینو بگم که بابا و مامان شوهرم سنشون کم نیست یعنی باباش که تو مدرسه همکلاس بابام بوده و خب قطعا حدود ۶ و یک یا دو هست
اینا دختر ندارن و ۴ تا پسر دارن که این اخری رو اگه اشتباه نکنم سال ۹۰ دنیا اوردن و حالا بماند درباره خود این بچه چندتا تاپیک جدا میشه نوشت😅
اینا هم انگار هیچکی رو ندارن و فقط این پسر کوچیکشونو دارن
گیسو که تازه دنیا اومده بود مادرشوهرم اومد یسری از لباسای این پسرشو داد به من گفت تن گیسو کن تبرک😐😐
میگفت لباس کهنه بچه دیگه تن بچه‌ات کنی ثواب داره و تبرکه😐😐🤣🤦‍♀️
منم دلم نیومد تو ذوقش بزنم اوردمشون ولی حتی لکه استفراق هم روشونه و اصلا نپوشوندم، پسرونه‌ام هستن😅
اخه این حرفا از کجا درمیاد خدااایا
چرا هر اعتقادی ملت دارن میخوان به زور بدن به خورد ادم🫠

تصویر
۸ پاسخ

چرا من خواستم بنویسم ۶۱ اونجوری نوشتم😐😐😐😂

وای ناهید من فقط خندیدم😅

ایییییییییی چقدر چندش عققققق حالم بهم خورد

خواهر بیا شخصی

حالا انگار بچه پسر چی هست که تبرک باشه

تبرک؟؟؟ 😐😐😐😐مخشون فسیل شده

حالا بازم خوبه این فقط اعتقاداتش رو بیان میکنه دیکه تحت فشار نمیزاره تورو
مادرشوهر من رسما یک دیوانه به تمام معنا هست که دهن منو گ....
ببین مثلا الان یک‌ماهه داره روزی دو سه بار میگه هوا سرد شده تیشرت شلوارک تن آیهان نکن. پیرهن شلوار بپوش. پسر منم گرمایی اصلا تحمل پیرهن شلوار نداره
دیشب دیگه میگفت از این به بعد شبا برای آیهان هودی بپوش 😐
مثلا گیر میده میگه نعنا برای بالا آوردن بچه خوبه در صورتی که نعنا برای رفلاکس سمه
اصلا داغونم کرده 😫

🤣🤣🤣خیلی جالب بود

سوال های مرتبط

مامان یاسین مامان یاسین ۸ ماهگی
در مورد تاپیک قبلیم یه چیزی یادم اومد 😂‌
من حامله که بودم سر یاسین ، اون موقع ها که نمیدونستم بچه داری چه فاجعه ای هست 🤐🤭 به دوستم میگفتم من سه سال بعدش دوباره میخوام اقدام کنم یه دختر هم بیارم ، جنسم جور بشه باهم بزرگ بشن و تمام
بعد دوستم هی میگفت نکنیا دیوونه یهو اومد اونم پسر شد ، گفتم خب یکی دیگه میارم ، اینقد میارم تا دختر بشه 🤣😂 ( چقد خوش خیال بودم ، انگار میخوام تخم بزارم )
بعد دوستم میگفت اره مادرشوهر منم سر بچه هاش حرف تو رو میزده ، اولی آورده پسر بوده کفته یکی دیگه میارم دختر داشته باشم ، به ترتیب دومی هم آورده پسر بوده سومی رو آورده پسر شده چهارمی هم پسر . دیگه خواهر برادراش میگفتن تو رو خدا بسه دیگه تو قسمتت نیست دختر دار بشی ، اینم گفته قسمت چیه ، اینقد میارم تا دختر بشه .
خلاصه پنجمی رو که حامله شده دوقلو بوده ، گفته خوبه دیگه بالاخره یکیش دختر
اون دوتا هم پسر شدن 😐🫤
دیگه خدا آب پاکی رو ریخته رو دستش 🤣 بعد از ۶ تا پسر دیگه ختم بارداری اعلام کرده گفته دختر نمیخوام 🤣
مامان یاسین مامان یاسین ۸ ماهگی
مامان شهاب مامان شهاب ۱۳ ماهگی
در رابطه با تاپیک قبلیم حس‌هام خیلی گنگه...شنیدم که بعضیا تو این موارد گریه میکنن یا میگن خاک تو سرم و اینا ولی من خیلی یخم، اصلا نمیفهمم چرا انقد بی تفاوت و مات موندم
دیدی از یه چیزی میترسی که سرت بیاد ولی همیشه هم یه حسی داری که سرت میاد؟! این موضوع از این چیزای من بود، همیشه ته قلبم میدونستم که بچه اولم به دنیا بیاد تو همون شیر تو شیری به اصطلاح ما ترکا میمونم برا دومی(باردار میشم دومی رو) ، همیشه هم به شوهرم میگفتم و اونم با شیطنت میگفت آره خب چی میشه و اینا، ضمن اینکه شوهرم با برادراش اینطوری شده، ۳ تا بچه از قبل بودن، خواستن چهارمی رو بیارن، سال ۶۶ یه پسر سال ۶۷ یه پسر و سال ۶۸ یه پسر به خانواده اضافه شده! شوهر منم پسر وسطیه این ماراتونه، به قول مادرشوهرم گلین اوجاقا گلیپ
شوهرم خوشحاله چون بچه خیلی دوس داره و اصلا مشکلی هم نداره با پشت سرهم اینطوری بودنشون، به اون باشه میگه سال بعد هم سومی🙄
منم قضیه اینکه بخوام به نداشتنش فک کنم قفله برام، همیشه میگفتم آدم مواظب باشه نشه اگه شد دیگه قرار نیس جون اون موجود خدا رو ازش بگیری، یعنی مرحله پذیرشش رو اوکی‌ام اما بعدش...🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️ مرحله تصور شرایطمون خیلی سخته برام، از طرفی حس میکنم به شهاب ظلم میشه، من همیشه تصور میکردم حالا حداقل چندین سال آینده تنهاس بچم و کلا تمرکزم رو خودش، اینکه یهو از تنهایی دراومده حس میکنم هوو آوردم سرش و فرصت هاشو گرفتم ازش😓
من بارداری و بچه داری و زایمان نسبتا خوبی داشتم اما امان از روزای بعد زایمان، از نظر روحی و اون شرایط سخت روزای اول اصلا دوس ندارم برگردم به اون روزا🥲 علی الخصوص با طرز برخورد و اذیتا و حمایت نکردنای همسر و اطرافیان میگفتم اصلا دیگه بچه دار نمیشم...

ادامه تاپیک بعدی