امروز خونه بودیم تا عصری حدود ساعت ۵خواهرم زنگید میخایم بریم بیرون شمام میایین من گفتم ن حال حوصله نداشتم شوهرم گفت بریم رفتیم ی کم نشستیم آتیش درست کردن همه دورش بودن ی ثانیه بچم بدو رفت نزدیک ی چوب خاست بره تو چشمش کشیدم اینور ی کم صورتش زخم شد همه میگفتن تو مقصری تو مقصری نباید میکشیدیش گفتم یعنی میزاشتم بسوزه یا ببره تو چشمش تا تونستم گریه کردم با صورت زخمی آوردمش خونه فقط خدا ب حال خودم و بچم رحم کرد بیش از حد اعصابم خورد شد براش بقیه هم بدتر ریدن ب اعصابم فقط خدا بهمون رحم کرد بشدت ناراحتم دیگه هیچوقت بیرون نمیرم همه میگن تو خیلی حساسی آخرش خودت دیوونه میشی ووووووو میگم مگه چکار کردم دیوونه بشم خب بچمه بعد این همه سال بسختی خدا بهم دادتش مگه میشه بیخیالش بشم

همه گو ه میخورن هیچکس بدبخت ترازمادرنیس

هیچ کس دلسوز تر از مادر نیست برای بچه عزیزم همه اطرافیان همینن

من درک میکنم چی میگی چون سر خودمم اومده یه بار محکم جوری که نشون بدی عصبی و ناراحتی محکم جوابشون رو بده حساب کار دستشون میاپ

امروز خونه مادرم بچم نزدیک پله شد جیغ زدم محمد که خواهرم نزدیکش بود گرفتش شوهر خواهرم گفت شما زنا فقط بلدین جیغ بزنین تاخدا نخواد هیچی نمیشه
منم گفتم اول مادر نیستی دوم اگه خار تو دست بچه بره پدر من مادر رومقصر میدونه

متنفرم ازکسیکه میگی چقدر حساسی یعنی چی خو بچمه مگه میشه ولش کنم به امون خدا .بمن چه شماها بیخیالید فقط میزاییذ

وای وای دقیقا خوانواده شوهرم که زیاد زرمیزنن اینوبده به بچه اونو نده بخوره ماهرچی میگیم توناراحت میشی و ازاین گوخوریا اخه من موندم خدانکنه ادم کارش بهشون گیر باشه همه پاپس میکشن حالا یهو میشن دایه بهتر ازمادر عه عه عه تف به روشون

بیرون که ببرش گناه داره طفلی طبیعت هم برای رشدش لازمه ولی با شوهرت برید خوب وقتی درکت نمیکنن کمتر باهاشون برو این ور اون ور . حق هم داشتی آخه میشه بچه آدم بره سمت آتیش آدم بیخیال باشه اگه واکنش نشون نمیدادی باید سرزنش میشدی نه الان ولشون کن بابا

همه انتظار دارن بچم هر جا بره هر کار کنه اهمیت ندم همه بهم میگن باید بیوفته باید زخمی بشه و وووهمش خار و خاشاک بود میخاست بیوفته گرفتمش بغل جاریم میگفت بزار بیوفته اگه خار رفت تو دستش خودم از دستش میارم بیرون 😶😑😑😑