۷ پاسخ

از داروهای گیاهی خطرناکتر ندیدم
شما هم اشتباه کردی سنا دادی عزیزم

من بچم زردی هم داشت ترنجبین و شیرخشت ندادم فقط بیلی ناستر ک دکتر داد بهش میدادم
هرچند زردیش پایین بود بخاطر گروه‌ خونی بود اخرم چهل روزگی با دارو فنوباربیتال پایین اومد

خودتم ب بچه نوزاد داروی گیاهی دادی

من که تا حالا چیزی ندادم فقدر ماساژ میدم با روغن زیتون

اگر شیر خودتو به نوزاد میدی باید اصلا یبوست نداشته باشی سنا باید حتمن با گل سرخ خورده بشه اونم اکر یبوست برای یه هفته باشه خطرناک هس چون بادی که تو روده میپیجه برای تخلیه شاید روده بزرگترا هم پاره کنه اصلا به نوزاد نده
خودت هر روز تخم بالنگو با نصف لیوان ابکرم نصف لیوان گلاب قاطی کن یه لیوان سه بار در روز بخور
گل محمدی با عسل خوب قاطی کن تو شیشه ۴۰ روز بذار تو افتاب بعد روزی یبار یه قاشق مربا خوری بخور هیچ وقت یبوست نمیگیری بذترین یبوست هم برطرف میشه

عزیزم بیمارستان ابوذر رفتی ؟رسیدگی میکنن؟

آره گلم اشتباهه مامانم رفته بود بگیره عطاری بهش ترنجبین داد ولی با سنا مخالف اومدم خونه همسرم و فرستادم عطاری سر کوچه گرفت آورد ولی در اون اثر نداشت امشب خودم خوردم برا یبوست عالیه

سوال های مرتبط

مامان آرتین کوچولو🥹🩵😍 مامان آرتین کوچولو🥹🩵😍 ۵ ماهگی
بالاخره فرصت شد منم تجربه زایمانمو بذارم.بعد ۲۰ روز🤦‍♀️🥴

پارت اول*

من از اول قرار بود طبیعی زایمان کنم و تمام تلاشم مث باشگاه و کلاسای بارداری را هم انجام دادم. ولی یکشنبه۳ تیر ۱۲ شب به بعد بود که در کمال ناباوری کیسه آبم پاره شد. روز قبلش مطب دکتر بودم، گفت برو پیاده روی و ورزش و هفته ی دیگه بیا معاینه ات کنم.
روز یکشنبه هم من اصلا کار سنگین و خاصی نکردم. شبش داشتیم میرفتیم بخوابیم، یهو دیدم خیس شدم و ازم داره آب میاد. رفتم تو حمام سریع یکمم حس دستشویی داشتم، دستشویی کردم و خودمو شستم، که بیام بیرون دیدم دوباره خیس شدم. اینقدر شوکه شدم باورم نمیشد کیسه آب باشه. سریع زنگ زدم بیمارستان سینا، گفتم اینجوریه گفت باید بیای چک بشی.یه نوار بهداشتی گذاشتم که بریم.
اینقدر هول هولکی و یهویی چیزامو برداشتم.
رفتم بیمارستان سریع صدای قلب و nst گرفت، معاینه هم کرد گفت بلههه کیسه آبه دهانه رحم هم کاملا بسته🤦‍♀️
درد اصلا نداشتم. اونجا زنگ زدن دکترم، بهش گفتن. گفت باید سریع سز بشه🙄 حالا منو میگی مرده بودم از استرس. باورم نمیشد.
خلاصه بیمارستان کوفتی سینا اون موقع شب حدود یک و نیم دو بود گفت متخصص بیهوشی نداریم😐 البته دکترمم همون موقع عسگریه بود. گفت بگو بیاد اینجا. و منی که اصلااا دوس نداشتم برم اونجا مجبور شدم بخاطر جون بچم برم.
رفتیم عسگریه، اونجام معاینه کرد و بعدش لباس بیمارستان بهم داد پوشیدم. من همشو تو شوک بودم. بعد بردنم یه قسمت دیگه اونجا نوار را گذاشتن و سرم. بعدش دکترم اومد بالا سرم، گفت راستشو بگو چیکار کردی🤦‍♀️😂 گفتم هیچی بخدا. تو اون شرایط منو خندوند😂