۴ پاسخ

شکایت کن خب

دکتر غلط کرد بخاطر پرونده اش که پر کنه چرندیات تحویل مردم میده گناه مادرا چیه

وای چه بی وجدان😢

واقعا بیمارستانا بی وجدان شدن
برای اینکه الکی از خانواده ها پول بگیرن بچه طفل معصوم الکی نگه میدارن

سوال های مرتبط

مامان فاطمه زهرا مامان فاطمه زهرا ۵ ماهگی
مادرا سلام....
بچه ی من دوماهو ۷روزشه بچم زردی ۱۲داشت دکتر براش شیرخشت نوشت بعد گفت بیارش مطب خودم تو دستگاه بزارم زردیش بیاد پایین من بردم روز بعد تو‌دستگاه گذاشتم زردیش شد ۶ براش قرص فنو باربیتال نوشت گفتم برای چیه این گفت برا زردیشه بخوره زود رفع میشه زردیش

بعد چند روز دیدم پاش توی خواب میلرزه.حدودا ۱۸،یا ۱۹روزش بود و چشاش گشااااد میشه،بردم پیش همون دکتر گفت اینا طبیعیه،بعد ۴۰روز رفتم پیش دکتر دیگه براش نوار مغز نوشت و یک سری ازمایش دیگه،احتمال تشنج داد،منم رفتم نوار مغزشو گرفتم نمیدونم خانمه درست گرفت یا نه،بردم دکتر مغز کودکان گفت نوار سالمه.ولی بازم پاش توی خواب میپره...الانم براش چکاپ کامل نوشته همون دکتر مغز...و اینکه از گوش بچه چند تا تکه ماده زردرنگ اومد بیرون بنظرتون عفونت کرده گوشاش،ما یک شهر دوریم که خدا طفلهای معصوممون رو انداخته زیر دست این بیسوادها🥺😭🥺😭موندم چکار کنم هنوز واکسن دوماهگیشو نزدم بخاطر کارهایی که به سرم در اوردن دکترا شما بگید چکار کنم ترو خدا جواب بدید مامانایی که بچتون همسن بچه منه😭😭😭
مامان لاوین مامان لاوین ۹ ماهگی
سلام مامانا‌ من اومدم بالاخره بعد از مدت ها💔

لاوین رو که ترخیص‌ کردیم خداروشکر‌ دوهفته پیش از بیمارستان و دوباره‌ شیر پرید تو ریه اش‌ خوابیده بود دیدم بچه از دهن و دماغش شیر زده بیرون‌ و واقعا داره خفه میشه شده بود سیاه و کبود هرکاری که کردیم برنگشت و قلبش دیگه نمیزد‌ تا اینکه آمبولانس اومد شوک قلبی بهش دادن اکسیژن‌ زدن و احیاش‌ کردن برگشت به زندگی و تا رسیدیم بیمارستان‌ گفتن بستری اما با رضایت خودم بستریش نکردم و بردم پیش دکترش شربت چرک‌ خشک کن داد خوب شد



اما یه خبر بد🙃💔🙃💔🙃
لاوین نوزادیش‌ ۱۰ روزگی یه بار تشنج کرد‌ و تو ان‌ آی سی یو‌ هم یه بار تا اینکه پریشب دوباره توبغل‌ خودم تشنج کرد «خشکش زد نفس رفت دستا مشت و چشما‌ باز صورتش سیاه و کبود شد»بعد ۱۰ ثانیه به خودش اومد و گریه کرد
تا اینکه رفتم دکتر‌ و دکتر با انجام‌ ازمایشات‌ و معاینات‌ متاسفانه برگشت بهم گفت که بچه فلج مغزی شده بعد اون من کارم شده هرشب‌ گریه دیگه هیچ امیدی به ادامه زندگی ندارم دوس دارم خودکشی کنم
کاش خدا بهم صبر عظیمی بده با این مشکل کنار بیام خدایا تورو قسمت میدم‌ به ائمت‌ منو با جگرگوشم‌ امتحان نکن بخدا‌ قسم خستم دیگه😭😭😭😭😭

فردا دوباره میبرمش مطب دکتر تا نوار مغزش رو هم ببینه شاید معجزه شد
مامان مهرسا و مهوا مامان مهرسا و مهوا ۴ ماهگی
تجربه غربالگری
بچه من یکم زود بدنیا اومد ۳۶ هفته و ۳ روز بدنیا اومد
بردیم بهداشت برای غربالگری
یک هفته بعد زنگ زدن و گفتن مشکوک بوده و باید تکرار بشه
دوباره تکرار کردیم و ما رو ارجاع دادن به مرکز طبی کودکان و گفتن بچه مریضه و بابد تحت درمان باشه و مشکوک به متابولیک بود
من اصلا نمیدونستم چی هست وقتی سرچ کردم تنم لرزید کارم شد گریه و زاری خدا میدونه چی به من گذشت .
ما رفتیم مرکز طبی کودکان خدا سر هیچ کس نیاره کلی بچه مریض و بدحال اونجا بود وقتی از در وارد شدیم خودمو باختم کلی خانواده از شهرستان اومده بودن و بخاطر بچه هاشون توی کوچه ها و خیابونای اونجا زیر انداز انداخته بودن و همه خانواده اونجا خوابيده بودن
اصلا خیلی صحنه های دردناکی بود
دکتر بچم رو معاینه کرد و گفت یه هفته بعد ازمایش رو تکرار کنیم و اگه بچه تشنج یا لرز و.. داشت فوری ببرمش بیمارستان
ازمایش دادیم و بعد یک ماه که نصف عمرمون رفت خداروشکر گفتن بچه ام انزیم های کبدش درست شده و بخاطر زود بدنیا اومدنش شاید بوده
خدارو هزار مرتبه شکر که دخترمو بهم هدیه داد
ولی با دیدن اون صحنه ها فهمیدم چقدر ناشکر بودم و هرشب که توی خونم کنار خانوادم توی سلامت و آرامش خوابیدم و قدر ندونستم
باعث شو قدر داشتن دخترمو بیشتر بدونم
از خدا میخام هیج آدمی رو با مریضی عزیزانش امتحان نکنه و هیچ بچه ای مریض نباشه ❤️
مامان صورتی ملایم مامان صورتی ملایم ۱ ماهگی
تجربه زایمانم که شاید به دردتون بخوره

بچها من شب سایت ۱۱کیسه آبم پاره شد و رفتم بیمارستان بعثت چون دکترم تو اون بیمارستان بود و گفت باید بیای اونجا ...ساعت ۱۱خرکت کردم چون از شهرستان میومدم ۱۲رسیدم دوتا ماما بودن که وقتی رفتم و شرایطم رو گفتم بهم سروم وصل کردن و اونی که سروم رو وصل کرد رگ دستمو پاره کرد و مثل فواره خون ازم می‌رفت و قطع نمیشد بعدم با خنده به همکارش می‌گفت خواب بودم دیدی رگ دستشو ترکوندم اون لحظه دلم میخواست کلشو بکنم البته اینو که فاکتور بگیریم اخلاق خوبی داشتن و کارشون خوب بود خلاصه با دکتر بی مسئولیتم تماس گرفتن و نیومد و با پزشک شیف هم هر چقدر که تماس گرفتن نیومد در این حد بی مسئولیت بود دکتر که پیش خودش فکر نکرد این کیسه آبش پاره شده شاید بلایی سرش بیاد خدا ازش نگذره ...خلاصه که باهر کی تماس گرفتن نیومد و همون دوتا مامان بچه رو به دنیا آوردن کارشون خوب بود خداروشکر و حتی خودشون میگفتن زائویی که تو بیمارستان خصوصی دکتر نیاد بالا سرش هیچ فرقی با بیمارستان دولتی نداره و بعثت شده مثل بیمارستان دولتیا که دکتر نمیاد و... دیگه هر چی بود خدا کمک کرد زایمان کردم ولی اصلا تجربه خوبی از بیمارستان به دست نیاوردم و کاش نمی‌رفتم البته تمیر و خلوت بود ولی دکتراش بی مسئولیت و دیو...ث بودن خلاصه که نرین بعثت واسه زایمان طبیعی
مامان روشا مامان روشا ۸ ماهگی
دوباره منو بردن بیمارستان احساس میکردم گردن کمرم هرچی استخون تو بدنم هست داره فشار میاد بهش انگار یه نیسان رومه حالت تهو هم یه طرف رفتیم اونجا بهم دو سه تا آمپول زدن گفتن به سلامت روز بعدش وقت داشتم پیش دکتر خودم رفتیم اونجا من حالم بدتر بدتر اصلا خوب نمیشدم گفت دوغ بخور کلسیم زیادی داره برات سرم می‌نویسم اینا ،یه سرم غذایی زده بود که من رفتم درمونگا بزنم گفت این هیچی نداده توش بزنی سرم خالی اثر نداره خانمه خدا خیرش بده هم برای تهوم هم برای دردم آمپول زد توش من این دردارو تا ۲۰روز بعد زایمان داشتم که کم کم برطرف شد اما خیلی سخت بود از یه طرف خواب بچم میزون نبود نیاز به استراحت داشتم اما نمیشد من خیلی اذیت شدم درسته مادرم و همسرم کنارم بودن اما من وسواس تو هر کاری دارم و این منو زیاد اذیت کرد نکته جالبی هم که داره اینه که میگفتم دخترمو که بیارم پشت بندش پسرم میارم که بعد اینکه از اتاق اومدم بیرون به غلط کردن افتاده بودم 😂میگفتم تا عمر دارم همین یکی خدا برام نگهداره اینم تجربه من سخت بود اما قشنگ بدون تکرار بود برام
از یه طرف هم درد سینه داشتم دوست نداشتم شیر بدم بهش و بچم شیر خشکی شد اینم از تجربه من 😍