بالاخره فرصت شد منم تجربه زایمانمو بذارم.بعد ۲۰ روز🤦‍♀️🥴

پارت اول*

من از اول قرار بود طبیعی زایمان کنم و تمام تلاشم مث باشگاه و کلاسای بارداری را هم انجام دادم. ولی یکشنبه۳ تیر ۱۲ شب به بعد بود که در کمال ناباوری کیسه آبم پاره شد. روز قبلش مطب دکتر بودم، گفت برو پیاده روی و ورزش و هفته ی دیگه بیا معاینه ات کنم.
روز یکشنبه هم من اصلا کار سنگین و خاصی نکردم. شبش داشتیم میرفتیم بخوابیم، یهو دیدم خیس شدم و ازم داره آب میاد. رفتم تو حمام سریع یکمم حس دستشویی داشتم، دستشویی کردم و خودمو شستم، که بیام بیرون دیدم دوباره خیس شدم. اینقدر شوکه شدم باورم نمیشد کیسه آب باشه. سریع زنگ زدم بیمارستان سینا، گفتم اینجوریه گفت باید بیای چک بشی.یه نوار بهداشتی گذاشتم که بریم.
اینقدر هول هولکی و یهویی چیزامو برداشتم.
رفتم بیمارستان سریع صدای قلب و nst گرفت، معاینه هم کرد گفت بلههه کیسه آبه دهانه رحم هم کاملا بسته🤦‍♀️
درد اصلا نداشتم. اونجا زنگ زدن دکترم، بهش گفتن. گفت باید سریع سز بشه🙄 حالا منو میگی مرده بودم از استرس. باورم نمیشد.
خلاصه بیمارستان کوفتی سینا اون موقع شب حدود یک و نیم دو بود گفت متخصص بیهوشی نداریم😐 البته دکترمم همون موقع عسگریه بود. گفت بگو بیاد اینجا. و منی که اصلااا دوس نداشتم برم اونجا مجبور شدم بخاطر جون بچم برم.
رفتیم عسگریه، اونجام معاینه کرد و بعدش لباس بیمارستان بهم داد پوشیدم. من همشو تو شوک بودم. بعد بردنم یه قسمت دیگه اونجا نوار را گذاشتن و سرم. بعدش دکترم اومد بالا سرم، گفت راستشو بگو چیکار کردی🤦‍♀️😂 گفتم هیچی بخدا. تو اون شرایط منو خندوند😂

۵ پاسخ

بسلامتی مبارک باشه قدمش پرخیربرکت.

امپول ریه نیاز نبود بزنی؟ وزنش چقدر بود؟

سزارین خیلی خوبه من بیمارستان مهرگان زایمان کردم هیچی دردی نفهمیدم کلا

ای جان
راستشو بگو چیکار کردی؟!

مبارکه چند هفته زایمان کردی؟

وای خدارو شکر کن طبیعی زایمان نکردی

سوال های مرتبط

مامان آراز مامان آراز ۴ ماهگی
خب خب بالاخره نوبتی هم باشه نوبت منه که تجربه زایمانم و براتون بگم 💙
پارت اول زایمان سزارین
من چند روزی بود حس میکردم ازم آب میاد ولی خیلی نبود در حد کم بود ولی چون ترشح هم داشتم نمی‌دانستم کیسه آب هست یا نه دکترم قرار بود ۵تیر ختم بارداری بده و داد بود ولی بیمارستان قبول نمی‌کرد واسع زایمان طبیعی 🥲چون ۳۸هفنع بودم خیلی ناراحت شدم ولی دیگع چاره نبود پنجشنبه از ساعت ۲ظهر تا ۶بعد از ظهر من ورزش کردم پیاده روی رفتم بعد اومدم رفتم حموم برگشتم ساعت ۱۲ شب بود حس کردم ی‌ ابی از من اومد رفتم نگا کردم دیدم اره ب مادرشوهرم اینا گفتم گفتن دستمال بزار ببین میاد یا نه دستمال گذاشتم دیگه نیومد منم خوابیدم صب تو خواب و بیداری بودم حس کردم خیس شدم پاشدم دیدم مثل شب چن قطره افتاده بعد اون دیگه همینجوری کم کم اومد رفتم دوباره حموم و اینا اومدم دیدم بازم میاد ب همسرم گفتم گفت بریم بیمارستان چون انقد رفته بودم میترسیدم باز برم بستری نکنن زنگ زدم ب دختر عموی همسرم گفتم حس میکنم آبریزش دارم گفت برو سریع بیمارستان (دختر عموی همسرم پرستار مامایی هست) رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت بسته ای گفتم ابریزش دارم گفت من هیچی حس نمیکنم اون ترشح هست تو فکر می‌کنی ابریزشه هی اون گفت من گفتم بعد گفت برا محض اطمینان امیناشور بگیر بیا بزنم نوار قلب اینا خوب بودن همشون همسرم تست گرفت آورد زدن بعد 5دقیقع گفتن مثبتع بستری 🥲 اون لحظه هم خوشحال بودم هم ناراحت 🥲🥺
مامان خانم لوبیا مامان خانم لوبیا ۲ ماهگی
مامان نازگل مامان نازگل ۶ ماهگی
تجربه ی زایمان
من روز دوشنبه نوبت معاینه تحریکی داشتم با دهانه ی رحم دوسانت باز شده. روز قبلش یعنی یکشنبه ۹اردیبهشت از صبح که بیدار شدم داشتم کار می کردم و پیش از ظهر دیدم صبح تا حالا بچم تکون نخورده خلاصه با استرس و وسایل خودم و بچه راهی بیمارستان شدیم رفتم اونجا نوار قلب گرفتن بچه شروع کرد تکون خوردن نوار قلبش خوب بود چون زیر دلم یکم درد می کرد گفتم بهشون گفتن باید معاینه بشی معاینه شدم همون دوسانت بودم دیگه از بیمارستان زنگ زدن دکترم ببینن باید چیکار کنن چون دیابت هم داشتم دکترم گفته بود باید بستری بشه چون دیابت داره و بچه تکون نمی خورده خطرناکه خلاصه خود دکتر اومد چون تو بیمارستان بود یه معاینه ی فوق العاده خشن و محکم کرد که تحریک بشه باز همون دو سانت بودرفتن کارای پذیرش رو انجام بدن منم لباس بیمارستان پوشیدم و رفتم تو زایشگاه اونجا بهم سرم زدن و آمپول فشار دوباره نوار قلب و بعد یه قرص زیرزبونم دادن بذارم گفتن میتونم برم بیرون زایشگاه پیش همراهام رفتم بیرون ناهارمو خوردم یکم نشستم پیششون دوباره رفتم تو دوباره آمپول فشار و دردای زیر دلم شدیدتر شروع شده بود خلاصه تاشب دوبار که شیفت عوض شد معاینه کردن که همون دوسانت بودم نوار قلب مدام می گرفتن و آمپول فشار و بخاطر معاینه دکتر به لکه ببنی افتادم گفتن راه برو وورزش کن و با توپ بهم ورزش یاد دادن خلاصه تا شب همینطوری دردام شدیدتر شده بود و نوار و آمپول فشار ولی خبری از درد زایمان نبود
مامان ملیکا۷ساله‌محیا مامان ملیکا۷ساله‌محیا ۱ ماهگی
پارت دوم زایمان
من ساعت 18معاینه شدم دیگ بعدش رفتم پارک اونجا درد داشتم ولی منظم نبود ولی من پیاده روی میکردم همونجا
دیگ بعدش رفتیم پیتزا خوردیم ک من از درد اشتها نداشتم زیاد جاتون خالی من هعی فاصله دردام نزدیک بهم میشد دیگ به شوهرم گفتم بریم تا بیمارستان یک چکی بشم بعد بریم خونه
دیگ من تا رسیدم بیمارستان دیگ شدت دردام خیلی زیاد بود
دیگ چون درد داشتم اول معاینه کردن و گف بازم 2سانتی
دیگ متاسفانه اتاق sntپر بود گف باید 30دقه منتظر باشی من هر موقع درد نداشتم فقط ورزش و پیاده روی میکردم
دیگ نوبتم شد رفتم اس ان تی دیگ اونجا انقباض نشون داد و گفت باید دوباره معاینه بشی که شده بودم 3سانت ولی دردام زیاد برای همین تو همین دردام دوباره تحریکی انجام داد برام و گفت برو نیم ساعت دیگ بیا معاینه کنم انشالله رسیدی به 4سانت
که من رفتم دستشویی دیدم خون میاد ازم و یک دفعه کیسه ابم پاره شد
دیگ دوباره معاینه شدم شده بودم 4سانت و من از زور درد بالا میاوردم و ازم خونابه میرفت
مامان مهراد مامان مهراد ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۱ 🥳
اول یه تشکر از شماها که برامون دعا کردید همتون رو یاد کردم ❤️
خب بریم سراغ زایمان
سی و هشت هفته و دو روز بودم که صبح با احساس خیس شدن لباس زیرم بیدار شدم ، درخت یه ته استکان خیس شده بود لباس زیرم ، شک کردم که کیسه آب باشه چون شبیه ادرار و ترشح نبود (کیسه آب بوی مواد شوینده میده مثل وایتکس)
رفتم دستشویی یه ترشح همراه خون هم دفع کردم ،پد گذاشتم راه رفتم دیگه خبری نشد ،ففط پدم رنگ لک بینی گرفت ،دردی هم نداشتم ولی محض احتیاط رفتم بیمارستان .
ماما اول اومد معاینه شدم گفت نه کیسه آب نیست نیاز به تست آمینوشور هم نداری همچنان هم دو فینگر بودم از هفته پیش.
بعد ماما اصلی بخش زایمان اومد اون یکم عمیق تر معاینه کرد و زنگ زد از دکترم سوال کردگفت که ازم تست آمینوشور بگیرن و تستم مثبت شد.
زنگ زدن مجدد دکترم و گفت که بستری کنن، بستری شدم و دکتر خودشو رسوند و معاینه کرد و گفت بمون دیگه وقت زایمانت هم هست بری دوباره چند روز دیگه میای
مامان هادی🎈 مامان هادی🎈 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان پارت یک

سلام منم اومدم بلاخره بنویسم خیلی وقت بود میخواستم بنویسم ولی گفتم شاید کسی دوست نداشته باشه آخر دلو زدم به دریا

من از ده روز قبل زایمانم هم با توپ ورزش میکردم هم گل مغربی مصرف میکردم پیاده روی دو شب بیشتر نتونستم برم تپش قلب می‌گرفتم
خلاصه من یکشنبه رفتم پیش دکترم معاینه کرد گفت دهانه رحمت باز نشده نامه نوشت برای پنجشنبه ک برم سز بشم
خلاصه فرداش منم به امید پنجشنبه یکم پاشدم کارام کردم در حد ظرفامو خودم شستم لباسشویی روشن کردم 🤣
ظهرم رفتم خونه مامانم ساعت ۳ناهار خوردم و خوابیدم تا اذان مغرب
قرار بود با شوهرم برم بیرون پاشدم برم وضو بگیرم نمازمو بخونم دیدم لباس زیرم خونیه اومدم سریع زنگ زدم دکترم گفت برو بیمارستان سریع رفتم معاینه کرد گفت دهانه رحم یک سانت ان اس تی گرفت گفت خوبه برو ی چیز بخور و راه برو بعد بیا دوباره نوار بده یکم آب میوه خوردم
بعد رفتم سرویس دیدم یدلکخ های سبز هم به نوار اومده تا گفتم بستری شدم تحت نظر
مامان کیان مامان کیان ۴ ماهگی
پارت ۲
تجربه زایمان (طبیعی)
صبحش بیدار شدم برم خونه مادربزرگم طبق هرروز که تنها نباشم درد نداشتم رفتم صبحونه خوردم که دردام اوج گرفت راستی روز قبل یکم معاینه تحریکی شده بودم به خودم میپیچیدم عرق میکردم ولی قابل تحمل بود به ماما گفتم گفت تایم بگیر هیچ جا نرو دوساعت خونه درد کشیدم تا ساعت ۱۰بعد گفت بیا مطب معاینه شی رفتم گفت ۵سانتی عالیه با شوهرم و ماما تو همون مطب ورزش کردیم و ماساژ های مخصوص که دردام آروم بشه تا به حدی رسید که گریه کردم بعد معاینه کرد گفت ۶سانتی عالیه پاشو بریم رفتیم بیمارستان بستری شدم خیلی سریع بردن رو تخت منو اول نوار قلب گرفتن بعد کیسه ابمو زدن که بعد اون تازه دردام شروع شد ولی بازم برام قابل تحمل بود یکم اذیت داشت که بعد هی آروم میشد داشتم از حال میرفتم چشام بسته بود خوابم میومد گفتم تورو خدا بی دردی گفت باید معاینه شی که من ۸رو به۹بودم ماما هی دستام ماساژ میداد و ورزش میداد باهاش همکاری میکردم منم بعد گفت دراز بکش بچه داره میاد از زور زدن بگم که بهترین بود
مامان نون خامه ای مامان نون خامه ای ۲ ماهگی
پارت سه .
رسیدم اونجا گفتم من درد دارم که زودتر فرستادنم داخل دکتر معاینه کرد گفت دو سانتو نیم شدی گفتم این هممه ورزش تو ۱۰ روز فقط دو سانت پیشرفت داشتم خیلی نا امید شدم و ترسیدم که دکترم گفت عوضش بچه خییلی اومده پایین و دهانه خیلی خیلی نرمه خلاصه از مطب دکتر رفتم خونه مامانم مهمونی 😂😂 شام دعوت بودیم ماما همراهم زنگ زد که دردات شدید تر شد ؟ گفتم نههه بهتر شدم گفت حالا محض احتیاط فردا ۸ صبح برو ان اس تی بده گفتم باشه . اون شب بعد مهمونی با همسرم رفتیم پارک پیاده روی که یه انقباض دردناک دیگه ام موقع پیاده روی گرفتم دیگه اومدم خونه ساعت ۱ بود خوابیدم ساعت ۱ و نیم از درد بیدار شدم مثل پریودی بود فکر کردم بازم کاذبه اهمیت ندادم ولی دو بار تکرار شد و من بعدش خوابم برد ساعت ۲ بود که یهو گرررم شدم و سریع رفتم تو حموم دیدم شر شر داره آب میاد همسرمو بیدار کردم به ماما همراهم خبر دادم عقب ماشین دراز کشیدم و رفتیم تو راه مامانمو برداشتیم هی فاصله دردام تو ماشین کمتر میشد و دردا نزدیکای بیمارستان دیگه خیلی شدید بود تو بیمارستان وقتی رسیدم سریع معاینه کردن گفتن ۴ سانت .