سوال های مرتبط

مامان مهراد مامان مهراد ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۱ 🥳
اول یه تشکر از شماها که برامون دعا کردید همتون رو یاد کردم ❤️
خب بریم سراغ زایمان
سی و هشت هفته و دو روز بودم که صبح با احساس خیس شدن لباس زیرم بیدار شدم ، درخت یه ته استکان خیس شده بود لباس زیرم ، شک کردم که کیسه آب باشه چون شبیه ادرار و ترشح نبود (کیسه آب بوی مواد شوینده میده مثل وایتکس)
رفتم دستشویی یه ترشح همراه خون هم دفع کردم ،پد گذاشتم راه رفتم دیگه خبری نشد ،ففط پدم رنگ لک بینی گرفت ،دردی هم نداشتم ولی محض احتیاط رفتم بیمارستان .
ماما اول اومد معاینه شدم گفت نه کیسه آب نیست نیاز به تست آمینوشور هم نداری همچنان هم دو فینگر بودم از هفته پیش.
بعد ماما اصلی بخش زایمان اومد اون یکم عمیق تر معاینه کرد و زنگ زد از دکترم سوال کردگفت که ازم تست آمینوشور بگیرن و تستم مثبت شد.
زنگ زدن مجدد دکترم و گفت که بستری کنن، بستری شدم و دکتر خودشو رسوند و معاینه کرد و گفت بمون دیگه وقت زایمانت هم هست بری دوباره چند روز دیگه میای
مامان آرش کوچولو مامان آرش کوچولو ۶ ماهگی
سلام مامانا من هنوز بیمارستانم اومدم تجربه زایمانم رو بگم بهتون
من پریشب از ساعت 1 درد داشتم هر ی ساعت ی بار تا صبح تحمل کردم صبح ساعت 9 رسیدم بیمارستان نوار قلب گرفتن گفتن خوب نیست معاینه کرد 2 سانت باز بودم گفتن باید بری سنو بیو فیزیکال رفتم سونو نسل فردا از ساعت 12 تا ساعت 3 منتظر بودم دیگه نوبتم شد رفتم گفت سونو خوبه بعد سونو رو اوردم بیمارستان نشون دادم گفت بزار معاینه کنم گفت شدی 3 سانت خوب داری بیشرفت میکنی باید بستری بشی دیگه من گفتم نمیشه برم یکم راه برم هنوز درد زیادی ندارم گفت برو تا دوساعت دیگه بیا منم پیاده از جای بیمارستان تا حرم رفتم و برگشتم اومدم دیگه بستری کردن خیلی درد داشتم گفت بزار معاینه کنم دید شدم چهار سانت گفت بای کیسه اب رو پاره کنم تا اینکه هم پاره کرد اب همه مدفوع بود به خودم نشون دادم زنگ زد به دکترم گفت اونم گفت حاضرش کنید واسه عمل منم دارم میام دیگه ساعت 9 حاضر شدم تا 9 ربع رفتم اتاق عمل 9 نیم اومدم بیرون بردنم تو ریکاوری خیلی بد بود همش سرما میخوردم خلاصه ساعت 10 نیم اینا بود اوردنم بخش پمپ دردم هر چی گفتم وصل نکردن حالا دردش با شیاف قابل تحمله فقط ماساژ شکمیش خیلی درد داشت فکر کنم به اندازه درد که تا 4 سانت کشیدم واسه زایمان طبیعی
الانم هنوز بیمارستانم پسرمم 3 روز باید بستری بشه برا مون دعا کنید
بیمارستان موسی بن جعفر رفتم
هزینه زایمان ۱۱ تومن بود
اپیدورال 1 تومن
سزارین 17 میلیون
مامان 🩵Arad مامان 🩵Arad ۳ ماهگی
سلام خانم ها پسر من ۲۵مرداد ساعت ۱۱ شب بدنیا اومد و این حس قشنگ واسه همه آرزو میکنم
صبح روز پنجشنبه با نامه پزشک بیمارستان بستری شدم بدون درد با اینکه من یکماه ماه درد داشتم ولی دریغ از یک درد
ساعت ۹صبح رسیدم بیمارستان معاینه کردن بسته بودم کاملا 🥲
دیگه تا رفتم تو اتاق خودم قرص زیرزبونی دادن ساعت ۱۱ شد ولی انقباض نداشتم دوباره دادن بی فایده
ساعت ۲ونیم ظهر ک شد یکی از پرستارهای بخش اومد معاینم کرد ک ب عمرم همچین دردی رو نکشیده بودم انقدر وحشتناک معاینه کرد ک بازم کرد گفت ک ۲سانتی هر یک ربع ماما بخش میومد واسه معاینه ک وقتی دوباره اومد کیسه آبم پاره شد از معاینه وحشتناکش
خلاصه روند زایمانم و انقباض هام خیلی خوب پیش می‌رفت بلاخره رسیدم ب ۶سانت ماماهمراه اومد و بهم ورزش ها رو گفت و بعدش از آمپول اپیدرال استفاده کردم ک تزریقش وحشتناک بود و واقعا پشیمونم زدم چون بعد زایمان نفسم بالا نمیاد از دردش فقط یک ساعت بهم آرامش داد و ساعت ۱۱شب دکترم اومد معاینه کرد گفت ۹سانتی سریع باید زایمان کن واااای بعد اون همه عذاب تازه شروع شد
مامان آلا 🩷🐣 مامان آلا 🩷🐣 ۶ ماهگی
خیلی خلاصه از زایمانم بنویسم براتون
دو شب قبل با درد کمر و واژن رفتم که زایشگاه بستری بشم اما به خاطر اینکه انقباضات منظم و زیادی نداشتم برگشتم خونه ولی دکترم گفت چون ترشحات خونی داری فردا صبح ۱۰ بیا مطب. رفتم و فشارم رو چک کردن ۱۴.۵ روی ۸ بود و خانم دکتر سریع منو فرستاد زایشگاه که بستری بشم. ۱۰:۳۰ رفتم زایشگاه و زنگ زدم که مدارکم رو بیارن برای بستری
اونجا از بچه ان اس تی گرفتن و ضربان قلب ۱۹۰ بود و اصطلاحا تاکی کارد شده سریع مشاوره بیهوشی و عفونی برام انجام دادن (سرفه های خشک داشتم)
تا ساعت ۵ عصر بستری بودم تا دکترم اومد و گفت اینداکشن براش شروع بشه (آمپول فشار) و قرار شد تا ساعت ۷ اگه پیشرفتی نداشتم و ضربان قلب بچه پایین نیومد سزارین اورژانسی بشم (همچنان دهانه رحمم یکسانت بود و سر بچه توی معاینه مشخص نمیشد) خانم دکتر گفتن شاید نشتی کیسه آب داشتی و بچه به خشکی افتاده اما قطعیتی نبود
ساعت ۷ دردام داشت شروع میشد که سرپرستار اومد و گفت سریع شوهرتو بفرست برای بستری عمل من خیلی جا خوردم و گفتن خانم دکتر صلاح عمل دونستن
مامان شاهان مامان شاهان ۳ ماهگی
سلام اومدم با تجربه زایمانم
۳۷ هفته و پنج روز بودم رفتم پیش دکترم برام معاینه لنگی و تحریکی انجام داد و گفت دهانه رحمت یه سانت بازه باز چند روز دیگه برو nst بگیر ،منم از همون شب دردام کم کم شروع شد و خودمم هر روز پیاده روی میکردم و کلی ورزش های بارداری رو انجام میدادم در طول یه هفته هم دوبار رفتم نوار قلب گرفتن و معاینه شدم اخرین بار گفتن شدم ۱/۵ تا ۳۸ هفته و ۵ روزم ک شد باز رفتم پیش دکتر گفت تقریبا شدی دوسانت ، منم گاهی وقتا همینجور ک خوابیده بودم تنگ نفس میشدم بهش گفتم نامه بیمارستان داد ک بستری شم به خاطر معاینه ها هم درد زایمانم شروع شده بود شب ساعت یازده رفتم بیمارستان nst گرفت دید انقباض دارم گفت بستری شو ولی گفتم میرم دردم ک زیاد شد میام رفتم خونه تا ساعت دو پیاده روی کردم بعد ک رفتم بخوابم دردم خیلی اذیتم میکرد نمیتونستم بخوابم یکمم صبر کردم ولی دیدم قابل تحمل نیست هر شیش هف دقیقه یبار میگرفت رفتم بیمارستان گفت یکی دوساعت دیگه هم پیاده روی با حالت رژه برو بعد بیا بستری شو دیگه از ساعت سه تا پنج و نیم پیاده کردم بعد با همون دهانه رحم دوسانت بستری شدم ولی گفت سر بچه اومده پایین دیگه آمپول فشار بهم وصل کردن و من دردام شدید تر میشد برام توپ هم آوردن و گفتن حالت چرخشی روش برم
مامان توت فرنگی 🍓 مامان توت فرنگی 🍓 ۲ ماهگی
تجربه ی زایمان
پارت اول

شب سه شنبه یعنی ۳ مهر بود که بچه خیلی خودشو صفت کرده بود و من نمیتونستم بخوابم شوهرم بهم گفتش که دراز بکش شاید از صفتی در بیاد ساعت ۷ صبح بودش که من ادرارم گرفت گلاب بروتون رفتم دستشویی اومدم دیدم شلوارم خیس شد دست زدم دیدم خیسه خیسه شوهرم رو صدا کردم زنک زدیم به دکترم گفتش بیاین پیشه من بعد به خواهرم زنگ زدم گفتش که من بچه هارو دارم صبحانه میدم بفرستمشون مدرسه وسیله هارو آماده کنم بعد بیا بریم مطب دکتر من شبش رفته بودم حمام صبح دیگه نرفتم یه چیزی خوردم حاضر شدیم رفتیم دم خونه ی خواهرم ، خواهرم رو برداشتیم رفتیم طرف دکتر
دکتر معاینه م کرد گفتش که ۲ سانت بازی برو بیمارستان رفتیم بیمارستان بعد من و بستری کردن من اصلا درد نداشتم حالم خیلی خوب بود بعدش اومدن دوباره معاینه کردن گفت همون دو سا‌نتی بعدش روی اون بعدش روی اون توپا نشستم و یوگا با توپ انجام دادم 😅 اومد دوباره معاینه کرد گفت ۳ سانتی اون موقع ساعت ۷ بود با خواهرم حرف زدیم و اینا با هم گفتیم خندیدیم اینا شد ساعت ۱۰ بودش که دکتر اومد گفتش که دردی نداری گفتم نه داخل سرمم آمپول زد بعدش رفت ساعت ۱۱ بودش که من درد داشتم ولی قابل تحمل بود
ساعت ۱۱ و نیم بودش که داد میزدم یعنی انقدر درد داشتم دکتر اومد معاینه کرد گفتش که ۱۰ سانت شدی دکتر گفت زور بزن زور بزن ولی من همون موقع دردم آروم شد😂😂 دکتر گفت چرا زور نمیز
نی گفتم که درد دیگه ندارم گفتش که الان درد داشتی که گفتم نمیدونم درد دیگه ندارم دکترم همونجا وایستاد دوباره ۵ دیقه دیگه دردم گرفت گفتم درد دارم دکترم گفت زور بزن زور بزن من تا تونستم زور زدم خواهرم م بقلم بود
مامان 🩷 نیهان 🩷 مامان 🩷 نیهان 🩷 ۲ ماهگی
خب خانوما اومدم تجربه زایمانم و بگم🥹
من چند روز پیش رفتم سونو آخر و بدم مثلا که متوجه شدم آب دور دخترم شده 6 با هزار استرس رفتم پیش دکترم گفت باید ختم بارداری بشی خلاصه ساکم و بستم و رفتم بیمارستان 17شهریور مشهد دکتر معاینم کرد که خیلییی درد داشت گفت من حس میکنم سفالیکه و بستریم نکردن گفتن عدد دور آب جنین که شد 5بستری میکنیم برو شنبه سونو بده اگه کم شده بود سز میکنیم فرداش من ترشح ژله ای قهوه ای داشتم گفتم حتما وقتشه اما خبری نشد و از معاینه بود فرداش که شنبه بود رفتم سونو که خداروشکر همه چی خوب بود آب دورش هم شده بود 9 دیگه گفتم خداروشکر دو هفته دیگه وقت دارم عصرش رفتم پیاده روی و خرید دیگه خوب بودم ترشح هم نداشتم دیگه صبح ساعت 9 تو جام بودم و دراز کشیده بودم که یهو حس کردم از ازم آب رفت پاشدم دیدم بعله هی داره ازم آب میرم سریع ازین نوار بزرگ ها گذاشتم و زنگ زدم شوهرم اومد و رفتیم بیمارستان اونجا بستریم کردن بیمارستان 17 شهریور اومدم خلاصه معاینم کردن چند بار تا بفهمن واقعا بریچه بچم یا نه معاینه خیلی درد داشت دیگه بهم سوند وصل کردن همون لحظه یه سوزشی داره و چندشه بعدش دیگه اصلا متوجه نمیشی
مامان دلانا مامان دلانا ۵ ماهگی
خوب خوب
نوبتی هم باشه نوبت تجربه زایمان منه
تاریخ زایمانم ۲۷خراداد بود من روز ۲۶ ام رفتم پیش دکترم که بهش بگم فردا که تاریخ زایمانمه چیکار کنم چون هیچ درد وعلائمی هم نداشتم
که رفتم و دکتر معاینه کرد یه سانت بودم و گفت هنوز جا داری تا زایمان وایسا دردت بگیره اگه نگرفت سی ام بیا برا nst ببینم وضعیت بچه چطوره
منم تا سی ام هنوزم علائمی نداشتم و رفتم واسه nstکه دکتر گفت خوبه و هنوزم صبر کن اگه الان بستری بشی زایمان اولی اذیت میشی بدون دردی
دیگه منم که انگار از همه چی خسته بودم گریم گرفته بود دیگه گفت برو دوم که میشی ۴۱ هفته کامل چه درد داشتی چه نداشتی بیا بستری شو
که همچنان من تا شنبه بازم بدون درد بودم و رفتم واسه بستری ساعت ۵ صبح بیمارستان بودم
معاینه شدم هنوزم همون یه سانت بود😬😬
دیگه بالاخره باید بستری میشدم رفتیم واسه کارای پذیرش تا حدودا ۶ ونیم اینا من رفتم زایشگاه
از ساعت۷ بود که برام قرص زیر زبونی و آمپول اینا شروع کردن دادن
دردا کم کم شروع میشد و رفته رفته شدیدتر
دکترم حدود ۸ اومد کیسه آبمو پاره کرده که خیلی اذیت شدم
تا حدود ۱۱ ونیم که معاینه شدم تازه شده بودم ۲ سانت و دیگه گریه میکردم
بقیه تو کامنت...
مامان سلین جون❤️ مامان سلین جون❤️ ۱ ماهگی
خب بریم براتون بگم از زایمانم...
من از اول بارداری فقط قصد زایمان طبیعی داشتم و اصلا به سزارین فکرنمیکردم
ماه نهم بودم که دکترم گفت من میخوام برم مسافرت اگه میخوای خودم باشم باید سزارین کنی در غیر اینصورت همکارم کارتو انجام میده منم خب چون دلم به طبیعی بود گفتم اوکی مشکلی نداره ولی شماره دکتر داشتم و تلفنی باهم در ارتباط بودیم
دیگه رفتم توی۴۰ هفته ولی همچنان خبری از درد نبود تا اینکه روز۱۲مهر دکترم گفت برو ان اس تی بده نتیجش برام بفرست من رفتم برای ان اس تی گفتن نوارش زیاد جالی نیست باید بستری شی منم اصلا آمادگی نداشتم کلی استرس گرفتم چون دکتر هم دکترهای انکال میومدن و هیچ شناختی نداشتم تو همین تکاپوها و درگیری ها بودم که گفتن میتونی امشبو بری فردا صبح باز بیا مجدد نوار قلب بگیر صبح روز۱۳بادل دردکمر درد از خواب پاشدم دیدم خیلی درد دارم رفتم دوش آبگرم گرفتم صبحانه خوردم و رفتم برای نوار بیمارستان وقتی که نوار گرفتن گفتن دردات شروع شده و باید بستری شده و معاینه پنج سانت بود
دیگه سریع کارهای بستری انجام شد و من ناباورانه و غیرمنتظره رفتم برای زایمان ....
من