لایککن بیزحمت منمبخونم
لایک کن
وای چه دردی اول طبیعی میکنن جون ادم رو میگیرن اخع خدا ازشون نگذرد
انشالله بسلامتی گلم و پاقدمش پر خیر و برکت ❤
بعد دکترم اومد حالمو پرسید که گفتم خوبم و اونم گفت شانست گرفت دخترت همکاری نکرد اول و نیومد پایین وزنش ۴ کیلو بود و با اون دهانه رحم سفت خیلی خیلی زایمانت سخت میشد پس نتیجه میگیریم هر جیزی یه حکمتی داره
ساعت ۵ اماده بخشم کردن و اومدیم داخل بخش اینجا بود که دیگه داشت تقریبا بی حسی میرفت و اومدن برا فشار شکم که واقعا خیلی خیلی دردناک بود ۲ ،۳ باری اینکار تکرار شد بعدش برام شیاف گذاشتن و دردام خیلی کمتر شد
دیگه گفتن تا ۱۲ شب چیزی نخورم بعدشم مایعات مصرف کنم زیاد
و صبح ساعت ۶ هم اومدن واسه اولین بار راه برم که خوب اینم درد ناک بود ولی بازم غیر قابل تحمل نبود
بعد از ظهرم مرخص شدم و اومدیم خونه
و کل این دردا می ارزید به این که با دخترم سالم برگردیم خونه
الان دردی ندادم جز موقعی که میخام راه برم اونم اینقدر غیر قابل تحمل نیست
و هزار بار بر گردم عقب انتخابم فقط سزارین هست و بس واصلا قابل مقایسه با اون دردای مزخرف طبیعی نیس
آخرشم بگم که هر بدنی یجوره و قرار نیست کسی خودشو با بقیه مقایسه کنه
اینم بگم که واسه زایمان طبیعی کلی تلاش کرده بودم ورزش پیاده روی پله بالا پایین کردن رابطه بدون جلوگیری شیاف گل مغربی و هزاران چیز دیگه که شما بگین اما نشد که بشه
انشاءالله که واسه شما ها خیلی راحتر از اونی باشه که من تجربه کردم
دردام تموم شد و دکتر اومد واسه عمل تقریبا ۵ دقیقه نکشید که بهترین صدای عمرم گریه گل دخترمو شنیدم و واقعا نمیتونم توصیفش کنم
آوردن دخترمو کنار صورتم بعدشم بردن واسه کارای دیگش
تقریبا وسطای بخیه زدن یه دفعه حال تهوع شدیدی گرفتم و تا به پرستار گفتم حالم داره بد میشه آمپول زد تو سرم بلافاصله حالم بهم خورد وبالا آوردم ولی بعدش انگار سبک شدم
دیگه عمل تموم شد و اومدم ریکاوری چند باری شکممو فشار دادن که خوب بی حس بودم و چیزی حس نمیکردم
که دکترم گفت دوز داروهارو دوباره تکرار کنید
و بعد از زدن دارو ها دیگه خیلی دردام شدید بود و انگار که میمردم و زنده میشدم دردا اینقدر شدید میگرفت و هم ول میکرد باز دوباره میگرفت
۱۲ ونیم معاینه شدم همون ۲ سانت بودم و دکترم گفت اصلا سر بچه وارد کانال زایمان نشده و به همین دلیل معاینه های وحشتناکی میشدم که هر کار میکردن بازم دستشون به سر بچه نمیرسید اینجا بودم که بهم گفت شاید سزارین بشی آخه دهانه رحمت خیلی سفته و بچه هم اصلا نزولی نشده یعنی نیومده پایین
ولی گفت بازم صبر میکنیم یکم دیگه ببینم پیشرفتی داری
تا ساعت ۲ هم درد کشیدم که ساعت ۲ شیفت عوض شد ویه ماما دیگه اومد ومعاینه کرد گفت ۲ سانتی و هنوزم سر بچه خیلی بالاس که به دکترمم اطلاع داد اونم گفت آماده سزارین بشه
اونجا انگار دنیا رو به من دادن چون واقعا دردایی که میکشیدم و پیشرفتی که نداشتم عذابم میداد
ساعت ۳ اومدن برام سوند گذاشتن که یه کوچولو درد داشت و سوزش ورفتم واسه سزارین رفتم رو تخت اتاق عمل فقط میگفتم تو رو خدا زودتر یکاری کن دردام کم شه دارم میمیرم
تقریبا تو ۱۰ دقیقه کارامو کردن و رفتن واسه بی حسی زدن یکم موقعی که میره تو بدنت بی حسی میسوزه
و اینجا بود که در عرض ۱ دقیقه انگار سبک ترین آدم دنیا شدم....
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.