خوب خوب
نوبتی هم باشه نوبت تجربه زایمان منه
تاریخ زایمانم ۲۷خراداد بود من روز ۲۶ ام رفتم پیش دکترم که بهش بگم فردا که تاریخ زایمانمه چیکار کنم چون هیچ درد وعلائمی هم نداشتم
که رفتم و دکتر معاینه کرد یه سانت بودم و گفت هنوز جا داری تا زایمان وایسا دردت بگیره اگه نگرفت سی ام بیا برا nst ببینم وضعیت بچه چطوره
منم تا سی ام هنوزم علائمی نداشتم و رفتم واسه nstکه دکتر گفت خوبه و هنوزم صبر کن اگه الان بستری بشی زایمان اولی اذیت میشی بدون دردی
دیگه منم که انگار از همه چی خسته بودم گریم گرفته بود دیگه گفت برو دوم که میشی ۴۱ هفته کامل چه درد داشتی چه نداشتی بیا بستری شو
که همچنان من تا شنبه بازم بدون درد بودم و رفتم واسه بستری ساعت ۵ صبح بیمارستان بودم
معاینه شدم هنوزم همون یه سانت بود😬😬
دیگه بالاخره باید بستری میشدم رفتیم واسه کارای پذیرش تا حدودا ۶ ونیم اینا من رفتم زایشگاه
از ساعت۷ بود که برام قرص زیر زبونی و آمپول اینا شروع کردن دادن
دردا کم کم شروع میشد و رفته رفته شدیدتر
دکترم حدود ۸ اومد کیسه آبمو پاره کرده که خیلی اذیت شدم
تا حدود ۱۱ ونیم که معاینه شدم تازه شده بودم ۲ سانت و دیگه گریه میکردم
بقیه تو کامنت...

۶ پاسخ

لایک‌کن بیزحمت منم‌بخونم

لایک کن

وای چه دردی اول طبیعی میکنن جون ادم رو میگیرن اخع خدا ازشون نگذرد
انشالله بسلامتی گلم و پاقدمش پر خیر و برکت ❤

بعد دکترم اومد حالمو پرسید که گفتم خوبم و اونم گفت شانست گرفت دخترت همکاری نکرد اول و نیومد پایین وزنش ۴ کیلو بود و با اون دهانه رحم سفت خیلی خیلی زایمانت سخت میشد پس نتیجه میگیریم هر جیزی یه حکمتی داره
ساعت ۵ اماده بخشم کردن و اومدیم داخل بخش اینجا بود که دیگه داشت تقریبا بی حسی میرفت و اومدن برا فشار شکم که واقعا خیلی خیلی دردناک بود ۲ ،۳ باری اینکار تکرار شد بعدش برام شیاف گذاشتن و دردام خیلی کمتر شد
دیگه گفتن تا ۱۲ شب چیزی نخورم بعدشم مایعات مصرف کنم زیاد
و صبح ساعت ۶ هم اومدن واسه اولین بار راه برم که خوب اینم درد ناک بود ولی بازم غیر قابل تحمل نبود
بعد از ظهرم مرخص شدم و اومدیم خونه
و کل این دردا می ارزید به این که با دخترم سالم برگردیم خونه
الان دردی ندادم جز موقعی که میخام راه برم اونم اینقدر غیر قابل تحمل نیست
و هزار بار بر گردم عقب انتخابم فقط سزارین هست و بس واصلا قابل مقایسه با اون دردای مزخرف طبیعی نیس
آخرشم بگم که هر بدنی یجوره و قرار نیست کسی خودشو با بقیه مقایسه کنه
اینم بگم که واسه زایمان طبیعی کلی تلاش کرده بودم ورزش پیاده روی پله بالا پایین کردن رابطه بدون جلوگیری شیاف گل مغربی و هزاران چیز دیگه که شما بگین اما نشد که بشه
انشاءالله که واسه شما ها خیلی راحتر از اونی باشه که من تجربه کردم

دردام تموم شد و دکتر اومد واسه عمل تقریبا ۵ دقیقه نکشید که بهترین صدای عمرم گریه گل دخترمو شنیدم و واقعا نمیتونم توصیفش کنم
آوردن دخترمو کنار صورتم بعدشم بردن واسه کارای دیگش
تقریبا وسطای بخیه زدن یه دفعه حال تهوع شدیدی گرفتم و تا به پرستار گفتم حالم داره بد میشه آمپول زد تو سرم بلافاصله حالم بهم خورد وبالا آوردم ولی بعدش انگار سبک شدم
دیگه عمل تموم شد و اومدم ریکاوری چند باری شکممو فشار دادن که خوب بی حس بودم و چیزی حس نمیکردم

که دکترم گفت دوز داروهارو دوباره تکرار کنید
و بعد از زدن دارو ها دیگه خیلی دردام شدید بود و انگار که میمردم و زنده میشدم دردا اینقدر شدید میگرفت و هم ول میکرد باز دوباره میگرفت
۱۲ ونیم معاینه شدم همون ۲ سانت بودم و دکترم گفت اصلا سر بچه وارد کانال زایمان نشده و به همین دلیل معاینه های وحشتناکی میشدم که هر کار میکردن بازم دستشون به سر بچه نمیرسید اینجا بودم که بهم گفت شاید سزارین بشی آخه دهانه رحمت خیلی سفته و بچه هم اصلا نزولی نشده یعنی نیومده پایین
ولی گفت بازم صبر میکنیم یکم دیگه ببینم پیشرفتی داری
تا ساعت ۲ هم درد کشیدم که ساعت ۲ شیفت عوض شد ویه ماما دیگه اومد ومعاینه کرد گفت ۲ سانتی و هنوزم سر بچه خیلی بالاس که به دکترمم اطلاع داد اونم گفت آماده سزارین بشه
اونجا انگار دنیا رو به من دادن چون واقعا دردایی که میکشیدم و پیشرفتی که نداشتم عذابم میداد
ساعت ۳ اومدن برام سوند گذاشتن که یه کوچولو درد داشت و سوزش ورفتم واسه سزارین رفتم رو تخت اتاق عمل فقط میگفتم تو رو خدا زودتر یکاری کن دردام کم شه دارم میمیرم
تقریبا تو ۱۰ دقیقه کارامو کردن و رفتن واسه بی حسی زدن یکم موقعی که میره تو بدنت بی حسی میسوزه
و اینجا بود که در عرض ۱ دقیقه انگار سبک ترین آدم دنیا شدم....

سوال های مرتبط

مامان نخود🩵 مامان نخود🩵 ۱ ماهگی
سلام دوستان
از زایمانم اومدم بگم ((پارت یک))
۱۹ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۵:۳۰ صبح رفتم بیمارستان که بستری بشم چون ۴۰هفته و ۲ روز بودم ولی دهانه رحمم هنوز باز نشده بود دکتر گفته بود که دیگه برم بستری بشم اینم بگم دو روز قبل باز اومدم بیمارستان چون درد کشاله ران داشتم دل درد و کمر درد اینا روز دوم که رفتم ترشح خونی داشتم ولی گفتن بخاطر معاینه بوده و بستری نکردن دیگ قرار بر این شد که حتما ۱۹ مهر بستری شم دیگ لباسامو عوض کردم و رفتم اتاق LDR اونجا معاینه کردن دهانه رحمم گفتن نیم سانت واسم سرم اینا زدن یه آمپول زدن داخلش که فک میکنم کمک میکرد دردا شروع شه دیگه ماما یه سری ورزش‌ها بهم داد معاینه تحریکی کردن دائم وضعیت بچه چک میکردن nstمیگرفتن دیگ دردام بیشتر شده بود تا دو سانت مثل درد پریودی بود قابل تحمل بود برام دیگ دردا بیشتر بیشتر شد ساعت یازده ظهر اینجوریا به سه سانت رسیده بودم کیسه ابم پاره کردن دیگه رفتم جکوزی خیلی خیلی کمک بود دردامو آروم میکرد دو تا یکساعت ونیم از جکوزی استفاده کردم گفته بودم برام اپیدورال استفاده کنن
مامان آرش کوچولو مامان آرش کوچولو ۶ ماهگی
سلام مامانا من هنوز بیمارستانم اومدم تجربه زایمانم رو بگم بهتون
من پریشب از ساعت 1 درد داشتم هر ی ساعت ی بار تا صبح تحمل کردم صبح ساعت 9 رسیدم بیمارستان نوار قلب گرفتن گفتن خوب نیست معاینه کرد 2 سانت باز بودم گفتن باید بری سنو بیو فیزیکال رفتم سونو نسل فردا از ساعت 12 تا ساعت 3 منتظر بودم دیگه نوبتم شد رفتم گفت سونو خوبه بعد سونو رو اوردم بیمارستان نشون دادم گفت بزار معاینه کنم گفت شدی 3 سانت خوب داری بیشرفت میکنی باید بستری بشی دیگه من گفتم نمیشه برم یکم راه برم هنوز درد زیادی ندارم گفت برو تا دوساعت دیگه بیا منم پیاده از جای بیمارستان تا حرم رفتم و برگشتم اومدم دیگه بستری کردن خیلی درد داشتم گفت بزار معاینه کنم دید شدم چهار سانت گفت بای کیسه اب رو پاره کنم تا اینکه هم پاره کرد اب همه مدفوع بود به خودم نشون دادم زنگ زد به دکترم گفت اونم گفت حاضرش کنید واسه عمل منم دارم میام دیگه ساعت 9 حاضر شدم تا 9 ربع رفتم اتاق عمل 9 نیم اومدم بیرون بردنم تو ریکاوری خیلی بد بود همش سرما میخوردم خلاصه ساعت 10 نیم اینا بود اوردنم بخش پمپ دردم هر چی گفتم وصل نکردن حالا دردش با شیاف قابل تحمله فقط ماساژ شکمیش خیلی درد داشت فکر کنم به اندازه درد که تا 4 سانت کشیدم واسه زایمان طبیعی
الانم هنوز بیمارستانم پسرمم 3 روز باید بستری بشه برا مون دعا کنید
بیمارستان موسی بن جعفر رفتم
هزینه زایمان ۱۱ تومن بود
اپیدورال 1 تومن
سزارین 17 میلیون