خیلی خلاصه از زایمانم بنویسم براتون
دو شب قبل با درد کمر و واژن رفتم که زایشگاه بستری بشم اما به خاطر اینکه انقباضات منظم و زیادی نداشتم برگشتم خونه ولی دکترم گفت چون ترشحات خونی داری فردا صبح ۱۰ بیا مطب. رفتم و فشارم رو چک کردن ۱۴.۵ روی ۸ بود و خانم دکتر سریع منو فرستاد زایشگاه که بستری بشم. ۱۰:۳۰ رفتم زایشگاه و زنگ زدم که مدارکم رو بیارن برای بستری
اونجا از بچه ان اس تی گرفتن و ضربان قلب ۱۹۰ بود و اصطلاحا تاکی کارد شده سریع مشاوره بیهوشی و عفونی برام انجام دادن (سرفه های خشک داشتم)
تا ساعت ۵ عصر بستری بودم تا دکترم اومد و گفت اینداکشن براش شروع بشه (آمپول فشار) و قرار شد تا ساعت ۷ اگه پیشرفتی نداشتم و ضربان قلب بچه پایین نیومد سزارین اورژانسی بشم (همچنان دهانه رحمم یکسانت بود و سر بچه توی معاینه مشخص نمیشد) خانم دکتر گفتن شاید نشتی کیسه آب داشتی و بچه به خشکی افتاده اما قطعیتی نبود
ساعت ۷ دردام داشت شروع میشد که سرپرستار اومد و گفت سریع شوهرتو بفرست برای بستری عمل من خیلی جا خوردم و گفتن خانم دکتر صلاح عمل دونستن

۲۲ پاسخ

خلاصه ما راهی اتاق عمل شدیم
بی حسی برام انجام شد و خانم دکتر اومد و گل دختر رو برامون دراورد و گفت به به بند ناف دور گردن و دور پا محکم گره خورده و بچه مدفوع کرده
برای همین ضربان قلب بالا بود و سر بچه به سمت بالا کشیده شده
که اگر قرار بود برای طبیعی صبر کنم حتما جفت کنده میشد و احتمال خفگی بچه خیلی بالا بود
چقدر من از این فرشته ممنونم که من و نینی رو نجات داد

چند هفتت بود ؟

مبارک باشه عزیزم انشالله به سلامتی
خداروشکر که به خیر گذشته
واسه منم دعا کن دو‌روز دیگ وقت دارم بسلامتی تموم بشه
دکترت کی بود؟

مبارک باشه ، ببخشید هزینه دکتر و بیمارستان چقدر شد؟ با بیمه یا بدون بیمه؟

خداروشکر همه چیز بخیر گذشت
الان حال دوتاتون خوبه؟

مبارک عزیزم
خداروشکر اتفاق ناگواری نیوفتاد
شکر خدا

مبارکه عزیزم ...به سلامتی ....خداروشکر که حال جفتتون خوبه 🙏❤️

خیلی مبارک باشه عزیزم‌❤
بعد این همه استرس و نگرانی
خوشحالم که هردوتاتون صحیح و سالم هستید💝😍

کجا زایمان کردی عزیزم؟

مبارکه عزیزم. دکترتون کی بود و کدوم بیمارستان؟

بسلامتی عزیزم کدوم دکتر بودن

مبارکه گلم

انشاالله ک بخیر گذشته🥲

کی زایمان شدی منکه الان هجده روزه همچنان اذیتم جای بخیه هام 🤒

وای الان خوبی؟ بچت خوبه؟؟

خب☹️بقیش

مبارگه عزیزم‌

خوب؟ ؟؟

ای وااای عزیزم 🥹

بسلامتی زایمان کردی؟

سلام عزیزم، شما دربارداری قرص فشار مصرف میکردین؟ من فشار بارداری دارم میترسم سزارین شم😭😭😭

کدوم بیمارستان رفتی بلاخره؟؟از زایمان راضی بودی؟

سوال های مرتبط

مامان هاکان مامان هاکان روزهای ابتدایی تولد
پارت دو


خب من زنگ زدم به زایشگاه بیمارستان گفتم نمیزنن برام نمیشه نزنم یهو گفتن که دوس داری بچت ناقص باشه بیا خودمون بزنیم خب من رفتم و زدم اومدم خونه دیگه یه دردای ریز داشتم میرفتم معاینه و دهانه رحمم کلا بسته بود تا یه شب رفتم زایشگاه گفتن خانم چرا میای اینجا فلانه برو بیمارستان دیگه ای منم گفتم باشه تا شدم 40 هفته دیدم خبری نیست رفتم بيمارستان غرضی خب معاینه کرد گفت باز نشده برو فردا بیا من فرداش که رفتم تا ضربان قلب بچه اومده پایین و درد داشتم اما نه زیاد خب یهو خانمه گفت چرا دهانه رحمت کلا بستهه باز نمیشه اخه بچه اومده پایین منم گغنم یعنی بخاطر امپولا فمولایفا نیستت وای همه ریختن توهم که چرا تو این هفته زدی بچه میخاد بیاد دهانه رحمت بسته سفت شده و نمیزاره خلاصه گفتن برو 20 دقیقه دیگه بیا من رفتم و گفتن ضربان قلب بچه اومده پایین و سریع برو اینارو بگیر تا بستری بشی برای سزارین بعدی که میخاستم برم سزارین یهو ان اس تی گرفتن تا ضربان قلب بچه بهتر شده و گفتن بزار طبیعی پس...
مامان مهدیار🧸 مامان مهدیار🧸 روزهای ابتدایی تولد
❌تجربه زایمان سزارین من❤ (قسمت اول)
✅من وارد 38 هفته شده بودم، نه آبان از ساعت 12 و ربع تا سه و نیم صبح انقباض داشتم، صبحش بعد از خوردن صبحانه رفتم زایشگاه برای چک کردن انقباضات (تو رو خدا حواستون به انقباض و حرکت بچه باشه، جدی بگیرید)
رفتم زایشگاه هم ان اس تی گرفتن و هم انقباض، ب من گفتن بچه حرکت نداره و nonactive هستش😢یعنی مردم از استرس، س بار ان اس تی رو تکرار کردن، هر س بار بد بود، کلی چیز شیرین هم خورده بودم تاثیری نداشت، سریع زنگ زدن برای دکترم، دکتر گفت که برم سونوی بیو فیزیکال، دکتر گفت که اگه حرکت اش خوب بود برای 10 آبان منو سزارین کنه و اگه خوب نبود بشه 9 آبان یعنی همون شبش ☹️، من اصلا امادگیش رو نداشتم چون قرار بود برای 15 یا 16 ابان عمل بشم، 😵‍💫خلاصه اینکه رفتم بیو فیزیکال، دو بار بیو فیزیکال انجام دادم اصلا وضعیت خوب نبود سونوگراف گفت که ب دکتر اطلاع بدم 🥲بعد از ظهرش مطب ساعت 5 دکترم نوبت داشتم. از ساعت سه تا پنج وقت داشتم زنگ زدم ب بافت کار که موهام رو ببافه برای عمل و بعدش راحت باشم، بهش سریع نوبت دادم رفتم موهام رو بافتم😜😌تا ساعت 5 و نیم خودمو رسوندم مطب، دکتر همه چیو چک کرد گفت حتما باید امشب عمل بشی، حتما تا قبل از 8 و نیم خودتو برسون بیمارستان، منم سریع رفتم خونه عرض نیم ساعت هم دوش گرفتم هم کل ساک و وسایل بچه و داروها و سونوگرافی ها و مدارکم رو جمع کردم، بعدش منو شوهرم حرکت کردیم ب سمت بیمارستان. سریع کارای بستری رو انجام دادیم و منو بستری کردن، 🥺فورا بهم سوند وصل کردن، آنژوکت وصل کردن، شرح حال پرسیدن و کارای دیگه، سریع منو فرستادن داخل اتاق عمل با شوهرم خداحافظی کردم و رفتم😥🌹...
مامان فرهان مامان فرهان روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا من بعد یک هفته تازه وقت کردم بیام از تجربه زایمانم بگم،من روز ۴ شنبه ۹ آبان ساعت ۶ صبح بدون درد و ۴۰ هفته کامل رفتم بیمارستان موسی بن جعفر برای بستری،تا کارای تشکیل پرونده رو انجام دادیم ساعت تقریبا ۸ بود که زایشگاه بستری شدم ماما معاینه کرد و زنگ زد به دکترم شرح حال داد ازش پرسیدم وضعیتم چجوریه که گفت باز نیستی بهم قرص زیر زبونی داد ولی دردام شروع نشد هر نیم ساعت یبار هم معاینه می‌کرد که ببینه فرقی کردم یا نه آخرش تو نوار قلب بچم ی مشکلی پیش اومد که زنگ زد به دکترم اونم انگار گفته بود کیسه ابشو پاره کن ببین بچه مدفوع کرده یا نه این بخشش واقعا وحشتناک بود خیلی درد کشیدم تا پاره شد جیغ میزدم و گریه میکردم کیسه آبم که پاره شد آب سبز ازم اومد ماما گفت بچه مدفوع کرده آماده کنین برای سزارین اورژانسی سریع زنگ زد به دکترم گفت و دکتر گفت تا ۱ ساعت دیگه خودمو میرسونم تو این فاصله کیسه آبم پاره شده بود انقباضات شروع شده بود همینجوری درد کشیدم تا دکتر رسیدم و رفتم عمل و با بیهوشی سز شدم🙃🙂
مامان حلما و هلنا مامان حلما و هلنا ۱ ماهگی
داستان زایمان من 1
یک هفته ای بود صورت قرمزشده بود کمر درد داشتم شکم سفت میشد و همون چند ثانیه نفسم بالا نمی اومد برای دکترم نوبت گرفت روز چهارشنبه اماده شدم برم که منشی زنگ زد فردا بیاین امروز خانم دکتر نیست پنج شنبه شد و رفتم تو راه گفتم اول برم زایشگاه ان اس تی بردارم بعد برم پیش دکتر چون خودش آزاد میگرفت رفتم ان اس تی برداشتم ولی انقباض و درد نداشتم تازه امروز شده بودم 36هفته رفتم پیش دکترم اونم ان اس تی برداشت ولی چیزی نبود گفت شکمم وقتی سفت شد بهم بگی اونجوری که شدم بهش گفتم گفت انقباضه برو بستری شو 24ساعت اگه با دارو خوب نشدی سزارینت کنم من رفتم زایشگاه و شوهرمو فرستادم شهرمون بره دنبال مامانم تو زایشگاه ماما گفت بیا دوباره ان اس تی بگیر دید چیزی نشون نمیده باهام دعوا کرد که چرا میخوای بستری بشی مگه بچه رو توی 36به دنیا میارن منم گفتم خانم دکتر گفته رفت زنگ زد دکترم دکترم گفت 3ساعت زایشگاه باشه بعد ببرین بخش من رو بردن تو یک اتاق ازمایش گرفتن امپول ریه زدن و ان اس تی رو دوباره وصل کردن یهو دیدم من که دردم گرفته شکمم یک دردی میگرفت و ول میکرد ماما اومد برگه رو دید گفت اوه چ انقباضی داری تو بیست دقیقه 3تاانقباض رفت زنگ زد به دکترم یهو دیدم اومدن با سوند که سریع باید بری اتاق عمل سزارین اورژانسی شوهرمم و مامانم هنوز نرسیده بودن و من غصه لباس برای بچم میخوردم خلاصه که سریع رفتم اتاق عمل بااین اینکه از بی حسی میترسیدم منو بی حس کردن و دخترم به دنیا اومد دکترم گفت چون سابقه پارگی رحم داشتی با این انقباضه ممکن بوده رحمت پاره بشه و جون خودتو دخترت به خطر بیفته و اینحوری شد که دخترم 17روز زودتر به دنیا اومد
مامان یُسرا سادات مامان یُسرا سادات روزهای ابتدایی تولد
مامان دیاکو
دیار مامان دیاکو دیار ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
من عصر شنبه تاریخ ۰۵.۲۱ رفتم زایشگاه نوار قلب گرفتن زیاد خوب بود ولی رفتم واسه ختم بارداری گفتن میتونی یک هفته دیگه بچه رو نگه داری از روی تاریخ قاعدگی ۳۸ هفته بودم از تاریخ آن تی ۳۹ هفته همون شب دکتر نامه بستری داد و گفت بخاطر دیابت ختم بارداری برو فردا صبح بیا بستری شی فردا صبحش با تمام وسایل نی نی رفتم بیمارستان مثل اینکه دکتر کشیک عوض شده بود و جدیدیه گفت برو هفته بعد بعد من گفتم که دکتر دیشب به من ختم بارداری داده اگه شما تایید میکنین که بچه من اتفاقی نمی افته واسش تو این هفته من میرم بعد نوار قلب از جنین گرفتن دیدن خوب نیست دهانه ی رحمم از سه هفته قبل با کلی ورزش هیچ تغییری نکرده بود همون دو سانت مونده بود دیگه بستری شدم آمپول فشار و شروع کردن یک آمپول فشار و گرفتم یه کوچولو درد داشتم فک کنین وسط دردا خوابم برد که یهو با یه درد بدی بلند شدم ماما آمد گفت دو ساعت استراحت بعد آمپول بعدی و شروع میکنیم دستگاه
آن اس تی هم همونجور وصل بود دائم نوار قلب میگرفتن که ضربان قلب
بچه رو چک کنن. بین دردهام هم از جکوزی استفاده می‌کردم که دردام کمتر کنه و دهانه رحم و نرم کنه اما دهانه رحمم بخاطر آمپول هاو شیاف ها خیلی سفت شده بود بعد از آمپول فشار نوار قلب بچه افت کرد و یه سرم بهم وصل کردن که نرمال شد نوار قلبش بعد آمدن معاینه کنه ببینه تغییری کردم یا نه یهو کیسه آب پاره شد و کم کم دردام شروع شد
مامان آقا معراج مامان آقا معراج ۵ ماهگی
سلام خوبین میخام از تجربه زایمانم بنویسم براتون امشب پسرم خاب بود ولی سوسک اومد روم بیدار شدم ازترس گفتم حالا ک بیکارم یکم از زایمان براتون بگم دوشنبه هفته پیش ک میشه ۲۱دکتر بهم گفته بود بیا مطب برای معاینه لگن عصر رفتم مطب نوبتم شد اول چک شدم گفت فشارت یکی از دستات ۱۴ رو ۹ یکی هم ۱۳ رو ۹ چند دقیقه باز دوباره تکرار کرد همون بود دیگه گفت بزار لگنت معاینه کنم معاینه کرد گفت لگن خوبی داری و یه سانت بازی ولی بخاطر فشار خونت برو سریع بستری شو رفتم زایشگاه بستریم کردن ان اس تی گرفتن گفتن خوبه یه قرص زیر زبونی بهم دادن برای باز شدن دهانه رحم خوردم ساعت ۱۰ شب بود دیگه رفتم تو اتاق بهم گفت استراحت کن فردا آمپول فشار میزنیم بتونی باهامون همکاری کنی خلاصه اینکه اون شب انقباضام بیشتر شد ولی درد آنچنانی نداشتم نصف شب اومدن ان اس تی گرفتن گفتن خوب نیست دکتر سریع اومد گفت بریم برای عمل ولی ماما اومد بدنم هیدراته کرد چندتا سرم پشت سرهم در عرض چند دقیقه وارد بدنم کرد ک گفت ان اس تی خوب شد دیگه گفت حیفه عمل کنی تا بتونی طبیعی زایمان کنی بهتره بقیشو کپشن بعدی میگم
مامان ترنم مامان ترنم ۱ ماهگی
سلام خانما من اومدم با تجربه زایمانم
سشنبه صبح رفتم بیمارستان که بستری بشم برای تزریق آمپول فشار چون دکترم بهم ختم بارداری به علت رشد کمه بچه داده بود ساعت ۷ نیم بستری شدم ۸ تزریق شروع شد اولش دردش اصلا خیلی قابل تحمل بود و یه ساعت بعدش دردا شدید شد من هنوز تازه یه سانت باز بودم دخترا شده باشه پول قرض بگیرید ولی بیمارستان دولتی نریددددددد شیفت عوض شد یکی از ماما ها به دکترم گفت کخ اگه من تا پایان شیفتم ۵ سانت بکنم تشویقی بهم میدی دکترم گفت آره و عذاب من شروع شد و بهم ورزش نمی‌داد فقط معاینه می‌کرد دردام خیلی بیشتر شده بود ولی شکمم بالاش سفت پایین شل بود دیگه اخرای شیفتش بود که اومد گفت دکتر گفته کیس ابتو باید پاره کنم کیسه آبم رو پاره کردن که ببین بچه مدفوع نکرده باشه دردام هی بدتر میشد نه بهم اپیدورال میدادن و نه من پیشرفت آنچنانی داشتم و هرچی به دکترم میگفتم توروخدا سزارین کن میگفت بچت کوچیکه میتونی دیگه تا ساعت ۸ نیم من مرگ جلو چشمم دیدم که شکمم سفته و فشار میاد به لگنم و خونریزی داشتم ماما اومد گفت فشار نیار که رحمت پاره میشه گفتم بخدا خودش فشار میاد نوار قلب گرفت گفت قلب بچمم افت کرده که چون دکترم نبود کاری براش پیش اومده منو سپرده بود دست یه دکتر دیگه که زنگ بزنن به دکتر دوم
مامان آسنا و سورنا 💕 مامان آسنا و سورنا 💕 هفته چهلم بارداری
تجربه زایمان طبیعیم
با نشتی کیسه آب رفتم زایشگاه اونجا معاینه کردن گفتن دهانه رحم دو فینگر ۳۰درصد بازه باید بستری شی تا کار های پذیرش انجام داد همسرم ساعت ۱۱شب رفتم زایشگاه اتاق انتظار زایمان سریع بهم آمپول فشار زد و نیم ساعت بعد کیسه آبم پاره کردن یک ساعت نشده اومد دوباره معاینه کرد ۶سانت دهانه رحمم باز شد البته از ساعت ۱۱شب که رفتم اتاق انتظار مامام خیلی خوش اخلاق و مهربونم بود با اینکه برای زایشگاه اونجا بود مثل یه ماما خصوصی کمکم میکرد و ورزش های لگنی انجام میدادم به ۶سانت ک رسیدم دردم زیاد شد درخواست اپیدورال کردم گفت چون بی حسی هس و باید به کمر بزنی عوارض داره نزن اکسیژن بدون درد بهتر منم اوکی دادم همین ک اکسیژن زد اصلا نفهمیدم چی شد و دردام از بین رفت دو ساعت نگذشته بود ک یه لحظه متوجه شدم زیر بغلم گرفتن میبرن اتاق زایمان تا نشوندنم رو تخت مخصوص زایمان بچه اومد سریع زایمان کردم خدارو شکر زایمانم خیلی خوب بود زمانشم به سه ساعت نکشید درد هم داشتم ولی خیلی کم ولی