خب بریم براتون بگم از زایمانم...
من از اول بارداری فقط قصد زایمان طبیعی داشتم و اصلا به سزارین فکرنمیکردم
ماه نهم بودم که دکترم گفت من میخوام برم مسافرت اگه میخوای خودم باشم باید سزارین کنی در غیر اینصورت همکارم کارتو انجام میده منم خب چون دلم به طبیعی بود گفتم اوکی مشکلی نداره ولی شماره دکتر داشتم و تلفنی باهم در ارتباط بودیم
دیگه رفتم توی۴۰ هفته ولی همچنان خبری از درد نبود تا اینکه روز۱۲مهر دکترم گفت برو ان اس تی بده نتیجش برام بفرست من رفتم برای ان اس تی گفتن نوارش زیاد جالی نیست باید بستری شی منم اصلا آمادگی نداشتم کلی استرس گرفتم چون دکتر هم دکترهای انکال میومدن و هیچ شناختی نداشتم تو همین تکاپوها و درگیری ها بودم که گفتن میتونی امشبو بری فردا صبح باز بیا مجدد نوار قلب بگیر صبح روز۱۳بادل دردکمر درد از خواب پاشدم دیدم خیلی درد دارم رفتم دوش آبگرم گرفتم صبحانه خوردم و رفتم برای نوار بیمارستان وقتی که نوار گرفتن گفتن دردات شروع شده و باید بستری شده و معاینه پنج سانت بود
دیگه سریع کارهای بستری انجام شد و من ناباورانه و غیرمنتظره رفتم برای زایمان ....
من

۳ پاسخ

لایک کن ببینم

ادامش

🤗🤗🤗

سوال های مرتبط

مامان آیهان جوجه مامان آیهان جوجه روزهای ابتدایی تولد
به نام خدا تجربه زایمان
پارت 1
تقریبا یک هفته میشد دردام‌ شروع شده بود و یکسانت بودم روز دوشنبه یعنی نهم رفتم بهداشت برای کلاس بارداری و نامه زایمان بهم گفتن برو پیش فلان دکتر منم رفتم اونجا گفتن باید بخوابی نوار قلب بگیرم از وقتیم دردام‌ شروع شده بود اکثریت میرفتم نوار قلب می‌گرفتم خلاصه رفتیم خوابیدیم برای نوار قلب ب اره اول گفت نوار قلب بچت جالب نیست اومد شکم منو تکون داد گفت باز بخواب ببینم چی میشه منم حالا همش گریه میترسیدم بازم نوار قلب گرفت خوب نبود دیگه کاملا سکته رو‌ رد کرده بودم گفت بزار یه سرم بزنم ببینم چی میشه سرم رو زد گفت الان بهتره همسرم گفت بیا بریم بیمارستان اونجا هم یه نوار قلب بگیره ماهم رفتیم انجام دادن وگفتن برو سونو منم رفتم سونو بعد از کلی ترس لرز سونو انجام داد گفت سونو آخرت رو بده دادیم گفت بچت محدودیت رشد داره از 35هفته رشد دیگه نکرده برو سریع بستری شود برای زایمان منم 37هفته بودم ما رفتیم برای بستری سریع بستری کردن بردن زایشگاه خدا لعنتشون کنه دقیقه ینفر نیومد برای معاینه ده تا هم دانشجو باید به نوبت معاینه میکردن ساعت یازده شب بعد از چند ساعت که دستگاه ان اس تی رو شکمم بود گفتن برو بخش فردا بیا برای سوزن فشار روز سه‌شنبه صبح مارو فرستادن باز زایشگاه اونجا آن اس تی باز وصل کردن بخاطر انقباض زیاد بچه سوزن فشار نزدن و از ساعت شش صبح تا ساعت نه شب یک بر روی تخت همش درحال ان اس تی گرفتن بودن و جریان معاینه و دانشجو ها هم هنوز برقرار بود بعد باز فرستادن بخش گفتن برو فردا بیا باز فردا ما رفتیم گفتن بچه تحمل سوزن فشار ندارع قرص دادن تا شب هم من درد کشیدم وباز هیچ فرستادن بخش
الان بچم بیدار شد باز میام میگم فعلا خداحافظ
مامان 💓هانا💓 مامان 💓هانا💓 ۱ ماهگی
تجربه زایمانم:

۴۰ هفته بودم که مجدد معاینه تحریکی شدم چون اصلا هیچ دردی نداشتم هفته امم بالا بود دردام اصلا شروع نمیشدن
بعده اینکه دکتر معاینه ام کرد گفت ۲ سانت بازی برات دستور بستری مینویسم برا زایمان میتونی بری بستری بشی ولی من هنوز درد نداشتم
امدم خونه و یه دوش گرفتمو به کارام رسیدم تا مامانم بیاد پیشم باهم بریم بیمارستان
تو راه بیمارستان احساس گرفتم یه خورده زیر شکمم حالت گرفتگی داره که میگیره و ول میده
رسیدیم بیمارستان و زایشگاه مجدد معاینه شدم گفتن ۲ سانتمو بهم گفتن برو یه چیز شیربن بخور ۴۵ دقیقه بعد بیا برا ان اس تی
همین که پامو گذاشتم تو حیاط بیمارستان یهو دردام کم کم شروع شد
تو این ۴۵ دقیقه دردام هی زیاد شدن
ساعتم من ۸ شب رفتم بیمارستان ۹ شب دردام شروع شدنو دیگه رفتیم مجدد زایشگاه ان اس تی و کارای بستریمو انجام دادیم دردش اول شبیه درد پریودی بود ولی رفته رفته بیشتر میشد
به نظرم زایمان طبیعی اینجوریه که خدا بهت قدرتشو میده که درداشو بتونی تحمل کنی
مامان آلا 🩷🐣 مامان آلا 🩷🐣 ۵ ماهگی
خیلی خلاصه از زایمانم بنویسم براتون
دو شب قبل با درد کمر و واژن رفتم که زایشگاه بستری بشم اما به خاطر اینکه انقباضات منظم و زیادی نداشتم برگشتم خونه ولی دکترم گفت چون ترشحات خونی داری فردا صبح ۱۰ بیا مطب. رفتم و فشارم رو چک کردن ۱۴.۵ روی ۸ بود و خانم دکتر سریع منو فرستاد زایشگاه که بستری بشم. ۱۰:۳۰ رفتم زایشگاه و زنگ زدم که مدارکم رو بیارن برای بستری
اونجا از بچه ان اس تی گرفتن و ضربان قلب ۱۹۰ بود و اصطلاحا تاکی کارد شده سریع مشاوره بیهوشی و عفونی برام انجام دادن (سرفه های خشک داشتم)
تا ساعت ۵ عصر بستری بودم تا دکترم اومد و گفت اینداکشن براش شروع بشه (آمپول فشار) و قرار شد تا ساعت ۷ اگه پیشرفتی نداشتم و ضربان قلب بچه پایین نیومد سزارین اورژانسی بشم (همچنان دهانه رحمم یکسانت بود و سر بچه توی معاینه مشخص نمیشد) خانم دکتر گفتن شاید نشتی کیسه آب داشتی و بچه به خشکی افتاده اما قطعیتی نبود
ساعت ۷ دردام داشت شروع میشد که سرپرستار اومد و گفت سریع شوهرتو بفرست برای بستری عمل من خیلی جا خوردم و گفتن خانم دکتر صلاح عمل دونستن
مامان نازگل مامان نازگل ۶ ماهگی
سلام مامانا میخوام تجربه ی معاینه رو بگم یعنی انقدر که توی نظرهای گهواره از معاینه غول ساخته بودن من از طبیعی بخاطر همین معاینه اش وحشت داشتم شده بود یه ترس بزرگ برام.
من بخاطر دیابتم دکترگفته بود این هفته نوار قلب بچه یا همون ان اس تی بدم دیشب رفتم زایشگاه گفتن نوار قلبش خوبه ولی انقباض نشون داده در صورتی که من اصلا دردی نداشتم خلاصه گفتن باید معاینه بشی معاینه کرد گفت دهانه ی رحمت یه سانت بازه و یا اینجا بستری شو یا برو بیمارستانی که دکتر خودت هست(برای معاینه هم دستکش دستشون میکنن و ژل میزنن اصلا درد خاصی نداره یه ثانیه بیشتر طول نمیکشه فقط شل کنید) دیگه خیلی تاکید کردن برم بیمارستان رفتم شام خوردم و با ساک بچه و بقیه ی وسایل و دوتامامانا رفتیم بیمارستان دکتر خودم. مامای اونجا هم معاینه کرد(بازم واقعا هیچ دردی نداشت با اینکه ناخن کاشته بود دستش دستش بود من چیزی نفهمیدم) گفت یه فینگر بازه نوار قلب بچه رو گرفت و گفت خوبه دو سه تا انقباض داری که دردای ماهه و درد اصلی زایمان نیست دردای نهفته است و اگه توی ۴٠،۵٠ ثانیه کل شکمت سفت شد بعد ۴،۵دقیقه خوب شد دوباره کل شکمت سفت شد بیا وگرنه کمر درد و اینا درد زایمان نیست و قبلش هم زنگ زد به دکترم و بهش گفت دکترم اجازه داد که برم