تو همسایگیمون ی دختره هست یازده سالشه بنده خدا ما اول فکر میکردیم پسره چون کلا بازیهاش دوستاش تیپش قیافش همه چیش ب پسرا میخوره تا آخر خودش گفت دختره و متنفره از دختر بودن. مامانش میگفت اشتباه کردیم از اول همیشه تیپای پسرونه میزدیم براش و کلا میگفتیم رنگا جنسیت ندارن و گوشش رو سوراخ نکردیم و گفتیم خودش انتخاب کنه و خلاصه ازین آدمایی ک امروزی میگن ن نباید خیلی چیزا رو ب بچه القا کنی دختره میگفت بزرگتر بشم عمل میکنم جالبیش اینه ک با این سن کمش واقعا خیلی از دختر بودنش متنفر بود. من خیلی بابت ترنس بودن بچه میترسم ب مشاوره بود میگفت بعضی از خانواده ها با اشتباهات تربیتی این حس رو ب بچه القا میکنن متاسفانه و اون بچه کی میفهمه ک کلا راهش اشتباه بوده؟ زمانی ک عمل بکنه. من واقعا تو این نظرا چون یکی از بزرگترین نگرانیهام بود همیشه ب دخترم لباسای دخترونه میدم همیشه سعی میکنم از الان بهش بفهمونم و اینکه عاشق جنسیتش باشه گوشاشو هم سوراخ کردم همون دو ماهگی دیگه دردش مث درد واکسنه دیگه. خدایی این از کجا در اومد ک بزرگ شه خودش انتخاب کنه؟ فوقش نخاست بعدا گوشواره نمیندازه. طرز فکرم اشتباهه؟

۱۰ پاسخ

ن گلم کارت درست بوده
منم خیلی میترسم
پسرام و کاملا مردونه بار میارم و تربیتشون میکنم نه اینکه ب خانوما احترام نزارن یا اینکه خدای نکرده کمک حال خانوما نباشن ... باشن
ولی مرد جداست و خانومم جداست اینو کاملا بهشون فهموندم

این چیزا رو غربیای نامسلمون تو کله ی مردم ما کردن بعد خودشون چی؟این کارارو نمیکنن
از طرفی هم فکرمیکنن نشونه روشنفکری و امروزی بودنه یا احترام ب بچه گذاشتنه
همین چیزا باعث میشه در آینده جامعه ی بیخودی داشته باشیم ک هر نقطه ش یه آسیبه
بعد همین آدما اونجایی میفهمن ک یه مشکل بزرگ دامن گیر جامعه بشه و اونوقتم نمیخان بفهمن ایراد از تربیت خانواده ها بوده که میگردن یه چیزی پیدا کنن مقصرش کنن

آره منم همیشه بهم میگن دختر و فقط لباس دختر پسر لباس پسر لاک نزنید ذوق نکنید رژ نزنید براش

قبول دارم نظرتو عزيزم. کار خوبی میکنی

قبول دارم حرفتو ولی من شوهرم نمیذاره گوششو سوراخ کنم میگه دخترم اذیت میشه😑هرچی بهش میگم و توضیح میدم میگه نه بذار بزرگ بشه بعد الان ضعیفه نمیدونم خودم بی خبر ازش ببرم سوراخ کنم یا نه از طرفیم دوس ندارم اینکارو کنم

کلا تربینت خیلی حساس و خیلی مهمه ، واقعا خیلی سخته ،

من اینطور دیدم بابا عاشق پسر بود دختر دار شدن دختره فقط با پسرا بود تیپش گفتارش
من فک میکردم پسره تا فهمیدیم مشکل از بنیاد خانوادش بچه بهش تلقین شده تو پسری

نه طرز فکرت قشنگه

اگه به اجازه بچه باشه کلا نباید بچه به دنیا بیاری
باید اول ازش اجازه بگیریم که میخوای به دنیا بیای؟😂
بعضی ها خیلی باحالن

نه کاملا با طرز فکرت موافقم...منم کاملا مخالفم که میگن بزارید خودش برای بدن خودش تصمیم بگیره،یا رنگارو جنسیتی نکنید و از این حرفا

سوال های مرتبط

مامان آقا ایلیا مامان آقا ایلیا ۱ سالگی
یکم درد و دل 😭
مامانایی ک روی بچه هاشون حساس نیستن میشه بگید مثلا چکار میکنید خیلی برام سواله ک حساس نباش ینی چی ؟ 🤨
حرصم میگیره ی عده مدام میگن حساس نباش رو بچه ☹
من حساس نیستم اصلا فقط ب بچم سللمتیش و تربیتش اهمیت میدم همین نمیدونم چجوری واقعا ول کنم بچه یک ساله رو 😣
ک واقعا هیچی از این دنیا نمیدونه فقط مادرشو میفهمه ک باید کنارش باشه 😞
ب من میگن خیلی ب ایلیا میچسبی اونایی ک بچشون هم سن بچه منه بیاین بگید ک بچه هاتون چجورین خیلی بهتون میچسبن یا نه شما ی جور بار اوردین ک خودش از پس خودش برمیاد 🙄
واقعا نمیفهمم ک چجوری میشه بچه از پس خودش بربیاد ولش کرد
ینی انقدر من حرص خوردم امروز چشمم میپره از حرصصصص
بچه تونو میدید ک خانوادتون بدون اجازه هر جا ببرن ؟
یا کنار بچتون نباشید خودش با بچه ها بازی کنه بچه یکساله رو میگم
من واقعا ی مادرم از صبح تا شب همش کار پشت کار شب هم ک میخوام بخوابم بچه هر یک ساعت بیدار میشه ینی جونی برام نمیمونه
بعد چجوری واقعا از دلشون میاد ک ب ی مادر حرف بگن بخدا از صبح زود ک همسزم میره ینی ۴ صبح تا ۸ شب تنهام😔
خیلی خسته تر از این حرفام ک بخوام حرف هم بشنوم😥
مامان Radvin😍🫀 مامان Radvin😍🫀 ۱ سالگی
وااااای ینی متنفرم از این جور آدما
یه جاری دارم یه دختر داره ۴ ماه از پسر من کوچیکتره از نظر خودشون خیلییییی دخترشون خوشکله بعد هرجا ک میریم وقتی برمیگرده ب بچش نمک میده و همون موقع براش اسفند دود میکنه و همش براش تخم مرغ میشکنه
آخه من و جاریم تو یه ساختمان هستیم و چون من اینجا غریبم زیاد با جاریم اینطرف و اونطرف میریم مث دیروز که رفته بودیم جایی حین برگشتن دخترش خیلییی گریه میکرد چون واقعا خواب رو تو چشماش میشد دید بچه خب خوابش میومد برگشت گف الان چشش زدن😐😐😐
بابا اگه بچت خوشکله به چشم خودت خوشکله اگه عزیزه ب چش خودت عزیزه هرکسیم که ببینی بچه ی خودشو بیشتر از جون خودش دوست داره دیگه چ برسه ب بچه تو
من الان یه تار موی پسرمو ب دنیا نمیدم واقعا از اونروزیم که خدا رادوین بهم داده هیشکی ب چشمم نمیاد جز پسرم
حرف من اینه همه هم همینجورن هیشکی اندازه بچه خودش بچه دیگه ای که دوست نداده تو همش اینجوری برداشت میکنی😒😏😏
دیشب یه بوی اسپندی ساختمان رو گرفته بود که نگوووو
درسته چشم و اینا خیلی تو زندگی تاثیر داره ولی نه دیگه همه ی اطرافیان رو ک بچت ببینن بگی چشش زدن؟!!!!!!!!
والا من خودم نه اینکه حسودی چیزی باشم نه ولی هیچوقت بچش ب چشم من که عزیز و خوشکل نیومده...بچت اگه عزیزه از چشم خودت عزیزه دیگه والا فک نکنم کسی باشه بچه رو مردم رو دوست داشته باشه
شما هم با نظر من موافقین یا نه
صادقانه بگین
مامان آقا ایلیا مامان آقا ایلیا ۱ سالگی
بلخره اقا ایلیا غذا خوردنش اوکی شد 😁
ب چند دلیل ک نمیدونم کدومش جواب داده🤔😂
اول اینکه ۵ روز پیش مریض شد تا دو روز اصلا غذا نخورد فقط شیر خورد
منم هیچ اصراری نکردم ب غذا خوردنش چون حالت تهوع داشت
بعد اینکه دندون اسیابش ی خورده زده بود بیرون حدس زدم ب خاطر این‌نمیخوره باز هیچ اصراری نداشتم ب خوردنش ک ۶ روز گذشت
سوم اینکه از بس سینه منو خورد واقعا دیگه نداشت بعد گشنه موند منم باز اصرار ب خوردنش نکردم
ب این صورت ک غذا رو اماده میکردم میذاشتم روز میز لب نمیزد منم میخواستم بدم نمیخورد بعد منم جمع میکردم میگفتم باشه نخور پس گشنه میمونی😄
خلاصه انگار متوجه شد ک من هیچ استرسی برای غذا خوردنش ندارم و هیچ اصراری هم از طرف من نیس وقتی رو میزش میشست من اهمیت نمیدادم ک چقدر خورد یا نخورد تا میدیدم ک داره نق میزنه سریع بلندش میکردم ک باشه نخور
بعد از ۷ روز غذا رو گذاشتم جلوش ینی امروز ظهر گفتم هر چ قدر میخوره بخوره دیگه منم نمیرم سمتش دید نمیشه ک‌اینطور 😐
بعد غذاشو خیلی کامل خورد
از طرفی هم یاد گرف ک خودش بخوره هم این ک دید واقعا گشنه‌میمونه 😂😂
ی چند تا ترفندم بگم بچه ها کلا بازی رو دوس دارن
من قابلمه غدا رو میارم میذارم جلوش با کفگیر غدا رو برمیداره کم گم میخوره ینی هم بازی میکنه هم خوردن رو میشه گف تمرین میکنه ی دونه هم دهن بذارع خوبه بچه ها وسیله های واقعی میخوان بعضی وقتا باید بگذری از تمیزی تا بچه راه بیوفته و رشد کنه
اینم ی روش بود گفتم شادی ب دردتون بخوره ☺😍😘
مامان سلین مامان سلین ۱ سالگی
سلام مامانا الان تاپیک یکی از مامان رو دیدم واقعا اشکمو درآورد مامان یاس و مامان حسین رو میگم...ماه محرم شد واقعا بشدت عاشق این ماه هستم ایکاش همه روزها و همه ایام فقط محرم بود و بس من از امام حسین خیلی حاجت ها گرفتم بخوام یکی شون بگم من محرم سه سال پیش زندگیم خیلی خیلی سخت بود همسرم رابطه با زن دایی ش داشت و من بچه دومم رو باردار بود و دختر بود با اینکه خیلی دختر دوست داشتم هرشب محرم همش جلو تلویزیون حرم امام حسین رو نگاه میکردم و گریه میکردم یک شب گفتم امام حسین من این بچه تو شکمم هست رو دوستت دارم خیلی ولی اگر میبینی با این شرایط بچه م بدبخت میشه مثل خودم اونو ازم بگیر بچه من همون شب تو شکمم ایست قلبی کرد و من سه روز بعدش فهمیدم تا اینکه یکسال بعدش اوضاع همسرم بهتر شد و برگشت سال بعدش محرم گفتم آقا من پارسال با دعای خودم گفتم بچه مو بگیر ببر ولی الان دختر میخوام فقط دختر من باردار شدم و همه با اینکه سنو گفته بود بچه ت دختره ولی همه میگفتن بچه تو پسره تو قیافه ت ب دختر نمیخوره میگفتم من با امام حسینم قرارداد بستم الان دخترم یکسال و سه ماهشه ...امامان خصوصا امام حسین مشکل گشاست لبیک یا ابا عبدالله