خدایی سر بارداری اولم ویارام ک تموم شد دیگه با وجود سنگینی اما همه کارامو خودم میکردم و اصلا احساس خستگی و افت فشار نداشتم. الان توو این بارداری باورتون نمیشه تا الان ک ۲۰ هفته هستم کلا ۲ بار نهایتا مسیری ک ۱ کیلومتره مثلا تا سر خیایون رفتم اونم ب آهستگی و موقعی ک گرسنه هم نبودم. اما هر بار ب شدت حالم بد شده. ی حالتی مثل افت فشار و تپش قلب و خستگی شدید ک باعث میشه یهو توو خیابون بیافتم یا یکی زیر بغلمو بگیره سوار ماشینم کنه ببردم خونه و تا چن ساعت ولوو باشم...حتی توو کارای خونه هم همینطورم. ی ربع نمیتونم پشت هم کارامو بکنم یهو انگار نفسم تند میزنه خسته میشم دیگه نمیتونم سرپا وایسم و باید برم دراز بکشم...انقد ب دلم مونده ی بیرون درست برم. حتی با ماشین هم ک میریم دور دور بعد حدوو نیم ساعت انگار دیگه دازم میمیرم ب شوهرم میگم بزن بریم خونه دیگه نمیتونم ادامه یدم. خداوکیلی کیا مثل منن؟

۴ پاسخ

منم همینم ی روزایی انرژی داری اوکی ولی بیشتر بیحالی و بی انرژی ولی از ماه ۷به بعد بدون که بدترر میشی

منم سر دو بارداری قبلیم خیلی سرحال بودم و هیچ مشکلی نداشتم اصلا انگار نه انگار که باردار بودم اما عوضش سر دوقلوها هر روزش با یه چالش و سختی گذشت واقعا واقعا خیلی اذیت شدم تا بلاخره زایمان کردم😅

منم با اینکه یه قلو دارم همین علائم را دارم کلا بارداری اولم خیلی بهتر بودم

دوقلو بارداری؟ منم همینطوریم برای دخترم کیلومترها پیاده میرفتم الان یه گوشه خانه افتادم طول سرویکسمم کوتاه شده نمیدونم چه کار کنم هر ۳ روز امپول هرشب شیاف ..خدا خودش به دادمون برسه🤲

سوال های مرتبط

مامان نینی مامان مامان نینی مامان ۳ ماهگی
سلام.

مامانایی که همه ی کاراشونو تنهایی انجام می دن توی بارداری ، میشه راهنمایی کنید ک چطوری همه ی کارای خونه رو می رسین تموم کنید؟ غذا رو کی آماده می کنید؟تنهایی می رین بیرون و خرید و دکتر؟

من تا پنج ماهگی حالم افتضاح بود ، ویارمم ب حدی بود ک یه تخم مرغ هم نمیتونستم پای گاز درست کنم و از تهوع زیاد یا خون بالا میاوردم یا همش زیر سرم بودم، الان دیگه یکم ویارم بهتر شده ولی شدیدا بی حالم ب حدی ک همش خوابم میاد و واقعا دست خودم نیست.

بقیه هم میگن دیگه خوب شدی بسه ، پاشو ، من کارامو میکنم کمو بیش ولی واقعا کم میارم ، پله هم داریم سختمه .

میخوام دیگه مثل قبل بارداری همه کارا رو تنهایی انجام بدم ، تا الان نمیذاشتن تنهایی بیرون برم حتی، آخه میگفتن شکم اولته ، بی جونی تنها نرو ولی دیگه خسته شدم از خونه نشینی و تنهایی و از این ک هرچی لازم دارم هزار بار بگم تا آخرم کسی نگیره یا همش اخم و تخم و تحقیر و منت گذاشتن روی سرم باشه . برا یه دکتر رفتن از ده روز قبل باید بگم ک اگه شوهرم بود منو ببره ، مامانمم راهش دوره همرام ک میاد اگ خسته بشه غر می زنه من ناراحت میشم .

ولی واقعیتش خودمم ترسیده شدم تنها برم خرید و بیرون ک نکنه خدایی نکرده اتفاقی بیفته و بلایی سر بچه بیاد،اما چاره ای نیست.

شما چجوری رعایت می کنین که مشکلی پیش نیاد و همچنان خودتون مستقل باشین؟