۶ پاسخ

اولا ساعات تماشای تلویزیون رو محدود کن گوشیاصلا نده شکلات و شیرینی جات رو ب حداقل برسون
ثانیا باهاش بازی های جنبشی کن تا انرژیش تخلیه شه ببرش پارک
پسرا انرژی مضاعف دارن باید تخلیه سه و گرنه بد اخلاق و لجباز میشن
من نمیتونم با پسرم بازی حرکتی کنم سعی میکنم ی جوری باشه من نشسته باشم اون بدوه و بپره مثلا من چشمامو می‌بندم باید صدا در بیاره تا بگیرمش
یا اگر حلقه ورزشی داری بازی درون بیرون اگر مث من نداری من یک پارچه پهن میکنم میگم هروی میگم باید انجام بدی داخل پارچه بیرون پارچه بشین پاشو خلاصه یواش یواش ریتم رو تندمبکنم کلی می‌خندیم یا وقتی وسایلش تو خونه ریخته است میگن بازی بگرد و پیدا کن برا پیدا کردن هر کدوم ثانیه های مختلف میدم باید پیدا کنه بندازه تو سبد اسباب بازی هاش هم اسباب بازی هاشو جمع میشه هم بازی می‌کنه سرش گرم میشه

پسرمنم دقیقا همینه خیلی عصبی هست با همه دعوا داره الآنم اومدم شهرستان مسافرت دیگه خسته‌ شدم از دستش کم آوردم

نرگس قبلاً اینجوری بود الان اصلا

خیلی سخته اصلا

منم عصبیه خیلی زیاد وغر غرو😔😔

دلیل بداخلاقی و عصبی بودنش چیه
شاید بخاطر تنها بودنه دنبال بهونه میگرده

سوال های مرتبط

مامان پسرم مامان پسرم ۵ سالگی
بیایین یه راه حل بدین
پسرم شدید وابسته منه شدید خیلییییی شدید
با هیچ کس نمیموند من یه دکتری جایی برم
با همسرم میمونه با مامانم هم به تازگی میمونه
سرکار میرم یه ده روزی هست پیش همسرم یا مامانم میمونه
می‌خوام بزارمش مهد چنان اسم مهد میاد جیغ و داد می نه پشیمون میشم
اونقدرررررررررررر بردم مهد با خودم تایم بازی بچه ها شعر و آهنگ و رقص هاسون تاب سرسره بازی کردناشونو دیدیم اصلا این بچه به هیچ صراطی مستقیم نیس قبول نمیکنه
دو هفته پیش خیلی منطقی باهاش حرف زدم گفتم باید برم سرکار توهم مثل فلانی دختر خواهرم مهد می‌ره گفتم مثل اون برو منم مثل خاله جون برم سرکار قبول کرد که بره
دختر خواهرم چند ماه ازش بزرگتره دو ساله کامل مهد می‌ره خواهرمم شاغله
خلاصه رفتیم یه مهد خوب دیدیم باهم رفتیم داخل با دوستاش آشنا بشه گفت الا بلا نمیشینیم پاشو بریم خونه هر چی باهاش حرف زده بودم باد هوا بوده
میگم ای خدا چیکار کنم بنظرتون این بچه رو بفرستم مهد راهکار چی دارین؟چه جوری جدا میخواد بشه از من بخدا مغزم هنگ کرده
مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 ۵ سالگی
مامانا توروخدا شما یه راه حل بزارین جلوی پام
دارم سکته میکنم بخدا
منو شوهرم یه مشکل اساسی داریم اینکه شوهرم به ساعت ۱۲ شب نشده میخوابه خیلی وقتها دلش میخواد ۱۱ شب بخواد
از زمانی هم دوس بودیم اینجوری بود همیشه زود میخوابه اکثرا ساعت ۸ و نیم هم بیدار میشه میره دفتر
اصلااااا کارش سنگین نیست همش میشه پشت میز کارش دست خودشه
ساعت شیش به بعد هن کارش تموم میشه
البته اینم بگم که ساعت ۱ اینا میاد خونه بعد ۴ میره تا ۶
انقدرررر با زبون خوش گفتم چرا انقدر زود میخوابی من پس آدم نیستم یخورده کنارم باش و...‌ انگاری با گوسفند حرف میزنی دو روز خوبه سومین‌روز همون آدم مزخرفه اولش میگه خانم اجازه میدی بخوابم ؟؟؟
آخه شما بگین چقد تحمل کنم همیشه منو بابت زود خوابیدنش اذیت میکنه میگه خسته میشم چیکار کنم زود بیدار میشم آخه هشت و نیم زوده؟
شوهرای مردم ۵ میرن تا ۱۰ شب
دیشب شاهان مریض شده عین خیالش نبود میگفت بزار هوا یکم روشن شه می‌بریم دکتر گفتم تو فعلا کپه مرگتو بزار بچه اینجا طفل میشه هم مهم نیست
الان دوباره باهاش بحثم شد فحشش دادم گفتم دیگه برام مهم کی میخوابی کجا میری کجا نمیری چیکار میکنی نه تو حق داری از من بپرسی نه من
اصلا به مردا زیاد رو دادنی هار میشن
بخدا قسم از صبح وقت یه لیوان چایی خوردم با دوتا دونه ساق طلایی
مثلا میخواستم امروز برم اورال بخرم سه شنبه تولد دعوتم
سکته نکنم خوبه😟