فکر کنم دیوونه شدم. هرچی به زایمان نزدیک تر میشم هر کی ازم می پرسه چقدر دیگه مونده گریه م میگیره 🥲🤭
امروز دختر خاله شوهرم گفت دیگه تا زایمان نمی بینمت ایشالله صحیح و سلامت زایمان کنی یهو اششششک تو چشمام پر شد گریه م گرفت. نمی‌دونم چرا اینطوری شدم . چند روز پیش که زدم زیر گریه به خواهرم گفتم اصلا آمادگی پذیرشش رو ندارم هنوز 😓😓🤕🥲🥲 چرا اینطوری شدم یهو ؟؟؟

گندش کردی خبر خاصی نیس میگذره

منم😥

اره الان اینجوری هستی وقتی به دنیا اومد میگی دنیات بدون اون معنا نداره

عزیزم اتفاقا برامایی که یه دختربزرگترداریم خیلی بهتره کمکی داریم هرچقدرکوچیک هم باشن غنیمته خیلی.من سربچه اولم دستشوییمون توحیاط بود حتی نمیتونستم یه لحظه بچه روبزارم پایین برم دستشویی چون میترسیدوگریه میکرد.مطمینا بچه دوم داشتن راحتترمیشه خیلی

خوبه که تجربه داری میدونی چی به چیه . ما که بارداری اولمونه چی؟حس میکنم میمیرم 😐

چرا انقد ترس داری تجربه داری از بچه اولت ک

عب ندارع عزیزم یکم استرس داری چیزی نیست اولش درسته سخته ولی میگذره به دستای کوچولوش فک کن به صورت فندوقش🥺