۸ پاسخ

خب وقتی بچه همه اش تو خونه با شما تنهاس چه توقعی دارین که تحمل جمع رو داسته باشه پارک ببرش محیط های شلوغ ببر تا عادت کنه

دخترمنم به محیط ساکت عادت داشت هروقت میومدیم خونه مادرشوهرم توی شلوغی بابچه هاکلی اذیت میکردوبهانه میگرفت تااینکه مااومدیم پیش مادرشوهرم اینازندگی میکنیم ازبس یک شب درمیون بچه های عمه اش وعموش میان وشلوغ کاری میکنن اونم یادگرفته وعادت کرده ودیگه نمیترسه من دختربزرگمم طفلی عادت نداشت بازی میکردتوخواب تب میکردهذیون میگفت.خونه هاکوچیکن بچه هاتنهان همبازی ندارن ماخودمون هممون توخونه بزرگ حیاط داربازی کردیم وبزرگ شدیم آخرشم گوشه گیروساکتیم بچه های طفلکی چه کنن بااین آپارتمانهای کوچولوی شبیه قفس😔

پسرمنم صدای بلند دوست نداره

چه ربطی به خواب داشت که دوستت چنین پیشنهادی داده
پسرمنم به من میچسبه
برای اون تنفر لز سروصدا باید ببری پیش کاردرمانگرکودک

شب عروسی بزارینش پیش مادربزگش عمه ای کسی آخرشبم با یه جایزه برین دنبالش هم بچه راحت هم خودتون راحت چند دقیقه ای هردو شارژ میشین گاهی لازمه

مشکل پسر شما نیست عزیزم معمولا بچه ها سروصدای بلند و اون جمعیت اذیتشون میکنه پسر منم عروسی خواهرشوهرم همینجوری شده بود.. اگ بتونی ببریش خونه کسی خیلی بهتره به نظرم..

مامان جوجه درست میگه تنفرازسروصدا ربطی به وابستگی نداره باید درمان بشه

پسر منم همینه دیوونه شدم از دستش

سوال های مرتبط

مامان آرتا مامان آرتا ۳ سالگی
سلام مامانا
پسرم اصلا لجباز نیست من تاحالا ندیدم بخاطر یه چیز تایم طولانی گریه کنه اما دیشب از خواب بیدار شد هی بیدارم میکرد که بغلش کنم تکونش بدم ۳ بار هی بیدارم کرد منم انجام دادم سر چهار بار بهش گفت چرا نمیخوابی من خسته شدم بیا دراز بکش بغلت میکنم گفت نه جیغ و داد گریه حتی منو میزد یک ساعت گریه کرد منم سر حرفم موندم بغلش نمردم فقط بهش میگفتم دلیل این کارت چیه فقط جیغ میزد منو برای یک بار دیگه تکون بده گفتم ترسیدی میگفت نه بهش آب دادم بازم اصلا کوتاه نیومد منم میگفتم فقط نه اصلا سرش داد نزدم باهاش صحبت میکردم بوسش کردم آخر بعد یک ساعت آقام بغلش کرد صحبت کرد آروم شد خوابید الان امروز تو فکرم چرا اینطوری کرد؟! اصلا سابقه نداشت همون روز ظاهرش رفته بود پیش همسایه م که دوستم هست با بچه ش بازی کرد که دوسال ازش بزرگ‌تره دختره اون حالا میگم نکنه لجبازی از اون یاد گرفته یا اینکه طبیعیه ؟ کار من درست بود که درخواسشتو قبول نکردم چون میخواست با گریه و زدن حرفشو ثابت کنه منم کوتاه نیومدم