۱۶ پاسخ

واقعا سریال هیس دخترهافریادنمیزنن شرح حال خیلی ازدخترهایی ک این بلاسرشون اومده و بخاطر خانواده های احمق ک آبروم میره واینا نزاشتن از حقمون دفاع کنیم واین ذهنیت داغونمون کرده فک کنم بیشتراز ماها این بلاسرمون اومده و فقط سکوت کردیم ولی الان ما بااین تجربه ها باید عین گرگ بالاسربچه هامون باشیم

اه منم یادم اومد اعصابم خورد شد ب قبر مرده زنده شون سگ برینه

چقد سخته واقعا منک برام پیش نیومده همش میترسم با اینک بچم پسره مثلا میرم خونه مادرشوهرم برادرشوهرم مجرده پسرم میره تو اتاق پیشش من اصلا هیچی از مهمونی نمیفهمم همش دلم میخا کله کنم تو اتاق هی پسرمو صدا میزنم ک بیاد بیرون🤕

من بچم پسره ولی بازم بیش از حد براش استرس دارم

از الان اقدام كن كتاب هاي مناسب سنش ك مرتبط با اندام خصوصي و اذيت شدن و نترسيدن و اينا هس براش بخون و بخر

من بچم پسره. نشستن طولانی روی پای هیچ کسی نداریم. تنهایی تو اتاق با هیچ کسی نداریم. بازی ها درِ اتاق بازن.
اگه فلان کنی فلان کارو میکنم نداریم.
انقدر گفتم شرطی نگین کسی نمیگه. زورش هم نمسکنم بوس و بغل به کسی بده‌

عجب عوضی بوده اون مشاور

بخاطر اینکه مادر شل و ولی داشتی

والاحق داری،من پسردارم ازفکراین موضوع دیوونه میشم چی برسه ک شمادخترداری
خدا بدادمون برسه
پیش ی مشت روانی جنسی داریم زندگی میکنیم
من فقط ازقبل بهش گفتم قسمتای خصوصیش کجاس هم یکی باهاش شوخی میکنه دست میزنه بلندمیگه زشته دست نزن خصوصیه نکن
تابزرگترشه براش بیشتربازکنم

اونموقع متوجه میشدی کار بدی باهات میکنن یا بعد ها متوجه شدی

چه بد چیکار کنیم برای بچه هامون پیش نیاد ینی همیشه پیش خودمون باشن

من این رو امروز درک کردم ک چقدر دختر داشتن مسسولیت سنگینیه.......
امروز خونه خواهرم بودم دخترم ی دفعه نبود بعد متوجه شدم تو اتاق پسر خواهرم حس کردم شلوارش یجوری شده ... واقعا لرزیدم... دیگه هیچوقت خونشون نمیرم

چه دردناک

برو پیس مشاوره زن. مشاوره طرحواره درمانی انجام بدی. منم دوست دارم برم حتمایکی از اقوام رفته بود خیلی بهش کمک کرده بود

چکار کردن تجاوز کردن متوجه نمیشم

خدا لعنتشون کنه دیگه آدم به کی میتونه اعتماد کنه

سوال های مرتبط

مامان ارس مامان ارس ۳ سالگی
حال روحیم داغونه... نمیدونم بخاطر اینه که دارم پریود میشم یا چیز دیگه... یه سری فکر مثل قطار میاد و میره تو سرم... تک فرزندم همیشه تو زندگیم تنها بودم. پدر فوت شده فقط یه مامان دارم که همه دنیامه سنش دیگه رفته بالا پا درد داره ارتورز داره هر روز یه بیماری جدید فقط هم منو داره که بهش برسم... همش فکر اینکه نکنه یه روز ناتوان بشه تو معزمه....از اینکه همه ی زندگیشو برای من گذاشته من کوچکترین کاری براش نکردم دیوونم میکنه... از طرفی بارها موقعیت مهاجرت برام پیش اومده هربار بخاطر مامانم رد کردم چون نمیتونم تنهاش بزارم... اگه خواهر یا برادر داشتم اینقدر تنهایی اذیتم نمی‌کرد... خیلی وقتها به این فکر میکنم بچه ی سوم بیارم که بچه هام مثل من تنها نباشن ولی موقعیتش اصلا ندارم اون موقع کی به بچه هام برسه کی به مامانم برسه... دخترم خیلی باهوشه کلاس چهارمه یه مدرسه عالی درس میخونه الان یکی رو میخواد پا به پاش کمکش کنه واقعا نمیرسم کارهای پسرم مامانم ... 👇👇👇👇
مامان آیهان مامان آیهان ۳ سالگی