فقط آرزو میکنم آدم هرچی شد فقط بچش مریض نشه، راهی دکتر و بیمارستان نشه، دیشب واقعا سخت ترین شب عمرم بعد از اون شبایی بود که ریحانه توی بیمارستان بود
طفلکم اسهال‌ش خونی تر شد مجبور شدم بردمش دوباره دکتر، گفتن ببرش بیمارستان بهتره بهش سرم بزنن، رفتم بیمارستانی که موقع بدنیا اومدنش بستری بود، گفتن متخصص اطفال نداریم، برگشتیم رشت رفتیم مرکز کودکان گیل. ی خانم دکتر بود معاینه ش کرد گفت بهتره بره بیمارستان آزمایش مدفوع و خون و کشت ادرار انجام بده نتیجه شو برام بیار. رفتیم بیمارستان 17شهریور،وای خدا انقد حالم بد بود از صبحش همش فکرم درگیر این بچه بود و حال بدش، موقع خون گرفتنش من رفتم بالا سرش که نگهش دارم. منی که همیشه اینجور مواقع خیلی خوب خودمو کنترل میکنم،، موقعی که ریحانه داشت از درد جیغ میزد و گریه میکرد منم داشتم زجه میزدم. پرستاره بی‌شعور سر من داد میزد میگفت برو بیرون آخه آدم نفهم، تو نمیدونی که اون روز از صبح تا شبش به من چی گذشته، من حتی غذا نخورده بودم همش توی راه بودیم در به در دنبال دکتر. خلاصه این شب کذایی بالاخره با هر سختی بود به نیمه شب رسید و ریحانه حالش بهتر شده بود، داروها داشتن اثر می‌کردن، شکرخدا جواب آزمایش هاش تقریبا لب مرز بودن و گفتن نیاز نیست بستری بشه. با دارو خوب میشه ،الان حالش خیلی بهتره گلبرگ گلم، واقعا دیشب به قدری روحم درد میکرد گوشه حیات بیمارستان نشسته بودم عین دختربچه ها هق هق میکردم، خدا به هیچکس بیماری بچه شو نده، با هربار زور زدن ریحانه خدا شاهده انگار داشتم دوباره زایمان میکردم، همه ی جونم تیکه پاره بود. قدر سلامتی خودتونو و بچه تونو بدونین، و خیلی بیشتر مراقب بچه هاتون باشین

۲۳ پاسخ

خداروشکر که به خیرو خوشی گذشته گلم انشالله همیشه تنش سلامت باشه خدا هیچ بچه یی رو مریض نکنه
گلم دختر منم گاهی رگع های خونی تو مدفوع داره شما رگه خونی بود یا بیشتر من نمیدونم دکترش ک میگه مال حساسیته

خداروشکرعزیزم، انشالاک همیشه سالم وسلامت باشه عزیزم

الهییی 🥲عزیزممم چقد ناراحت شدم واقعامادر بودن چقد درد داره اینجوری🥺🥺 انشاءالله سلامت باشه دیگه مریض نشه

عزیزم چقدر سخت 😢😢
خدا رو شکر که بخیر گذشت
انشالله هیچوقت هیچ بچه ای مریض نشه😓

خدا همه ی بچه هارو برای مادرشون حفظ کنه🥲❤

عزیزم..خدا ب دختر گلت سلامتی بده..🙏🙏🩷🩷

الهی بحق امام حسین ک گل دخترت خیلی زود سلامتیش رو کامل بدست بیاره چقد حرفات منو یاده خودم انداخت وقتی بچم بستری بود خدایا همه بچه ها رو سالم و سلامت نگهدار

عزیزم خدا قوت💚خدا به دختر گلت سلامتی بده به دل تو هم آرامش❤️⚘️
سخته واقعا هیچکس حال مادر رو نمیفهمه اون پرستار خیلی بی رحم بوده که نفهمیده چی بهت گذشته...

الهی بگردم واست فاطمه جان
با گوشت و استخونم درک میکنم دردتو عزیزم
وقتی آراد واسه زردی تو بیمارستان بستری بود هر بار که میخواستن ازش خون بگیرن انگار داشتن چگ میزدن قلبمو از سینه دربیارن
چه سختی تحمل میکنیم و فقط خودمون میدونیم و خدا،پرستار چه میدونه دیدن درد جگر گوشه ت و تحمل اشکاش چقدر طاقت فرساس!
خداروشکر که حال ریحانه جان بهتره
الهی که خدا هیچ وقت گذرتو به بیمارستان غیر از برای تولد نندازه عزیزم🫂

عشقم ریحانه ۳۶ هفته بدنیا اومد ؟

آخ بمیرم برا بچه ها که انقد بی گناهن دلم میخواد هرچی مریضی و درد هست بده به جون من خودش سالم و سلامت باشه

الهی عزیزم
بنظرم زن ها بدبخت ترین موجودات عالمن . و بدتر از همه اینکه حتی خودمون هم خودمونو درک نمی‌کنیم

الهی سلامتی بده خدا به ریحانه کوچولو
هیچ پدر مادریم با اولاد امتحان نکنه

عجیبه
این مادر شدن چیه که حتی با خوندن این متن هم اشکم در اومد🙂

خداروشکر عزیزم خوب شده اره واقعا خداروشکر هزار مرتبه شکر

عزیز دلم انشالله همیشه تنش سلامت باشه نگفت علت چیه

ان شاءالله همیشه تن خودتون و خانوادتون سالم و سلامت باشه و دلتون شاد 😍

عزیزددلم

سلام مامان ریحانه گلی بهتری عزیزم؟
خداروشکر حال ریحانه خانوم بهتره:-) الحمدلله خوشحال شدم
منم یه سری پسرم دستشو برید کارش به جراحی کشید مردم و زنده شدم
ان شاءالله به حرمت علی اصغر امام حسین(سلام الله علیهما)همممه سلامت باشن و فقط برا زایمان پاتون به بیمارستان باز شه
حتما خودتو تقویت کن عزیزم هم معنوی هم مادی شرایط داری تفریحی مهمونی جایی که حالت خوب میشه برو تا یادت بره دیشبو

الهی🥲
خداراشکر به خیر گذشت
انشالله ریحانه قشنگ سلامت باشه همیشه
دختر منم از دیروز تب داره و ابریزش خیلی ناراحتم🙁
امروز میبرمش دکتر

الهی عزیزم خیلی ناراحت شدم 😔
خدا هیچ وقتی گذرت به بیمارستان نیافته❤️🤲انشالله همیشه تنتون سالم باشه
بخدا راس میگی بچه حالش خوب باشه
من دیوونه همش میگم بچم لاغره و شکر نمیکنم

درکت میکنم گلم .شهر ما هم متخصص اطفال نداره
دخترم سرما خورده
تا مرکز استان مون ۲ ساعت راه داریم
نمیدونم چی کار کنم .
حاظرم تموم درد ها رو بکشم ولی ب دخترم چیزی نشه

واقعااا منم همش میگم بچه فقط مریض نشه پسر من بخاطر ی سرم زدن پنج ساعت تمام گریه کرد نمیتونستن رگ بگیرن😔

سوال های مرتبط

مامان حسین مامان حسین ۱۵ ماهگی
من اومدم از حال حسین بگم
صبح جواب آزمایش اومد شکر خدا عفونت داخل بدن نشده بود گفتن برو خونه خودت ازش مراقبت کن و دارو بهش بده
حال بدش هم در اثر مصرف دارو آزیترومایسین بوده بدنش ریکشن نشون داده بود و تنگی نفس گرفت در حد کبودی و سرفه هاش بیشتر شد
من تو بیمارستان بهرامی هم به دکتر گفتم که واسه دارو هست دکتر می‌گفت نه
اونا اصرار به بستری داشتن و گفتم خب حداقل برم بیمارستانی که آشنا دارم
که دکترای اونجا گفتن در اثر مصرف دارو بوده
بهم گفت دارو رو تو شیر خشک ترکیب کنم و خالی ندم
خیلی دکترای بیمارستان بهرامی بهمون استرس دادن
ولی بقیه الله خیلی آرامش بیشتری دادن
البته اگر قسمت انژوکت وصل کردن به حسین رو فاکتور بگیریم
الهی بگردم بچم هنوز ازم ناراحته که چرا اون موقع من نجاتش ندادم از دست پرستارا🥺
خیلی گریه کرد خیلی زجه زد
به قدری که من و مامانم و شوهرم و داداشم از گریه های حسین گریه کردیم
الان آوردمش خونه حالش هنوز خوب نیست گریه می‌کنه نق میزنه و سرفه شدید
بهم گفتن بدتر شد دوباره بیارش، دعا کنید اوکی بشه حالش دیگه نیاز نشه ببرمش🫠
مامان امیر ارسلان مامان امیر ارسلان ۱۵ ماهگی
بعد از 6 ماه اومدم از خاطرات زایمانم بگم
زایمان من طبیعی بود درست از شب قبلش کمرم هی می‌گرفت و ول میکرد خیلی بد بود شوهرم میگفت پاشو بریم مهلا لج نکن میگفتم نه الکی باز بریم دوباره این همه راه الکی آخه دو بار به اشتباه رفته بودم گفتن وقتت نیست اما صبح شد دیدم نه بدتر شدم تا ساعت 11 فقط از درد کمر داشتم میمیرم شوهرم قرار بود بره تهران برای کارش غم عالم تو دلم بود ک تنهام دیگه نتونستم تحمل کنم گفتم بریم شوهرم رفت مادرشو برداشت ک بریم بیمارستان مامان خودم فوت شده مجبور شدم با مادرشوهرم برم ت راه ک داشتیم میرفتیم دوست همسرم با پررویی تمام نشست ت ماشین گفت منم میام تا نزدیکای یه جایی منو برسونید من سرخ شدم از درد و جیغ همسرم میگفت هیچی نگو خلاصه از شدت درد دهنمو بستم تا اون آقا رو رسوندیم رسیدم دم بیمارستان اونم ت راهمون بود البته
وقتی رسیدم فرستادنم معاینه که وای خدا نگذره هرچی گفتم اول پیش دکترم بودم نامه دارم باز معاینه کردند بعد معاینه به خونریزی افتادم لباسامو عوض کردم رفتم رو تخت جیغ میکشیدم از نوع بنفش خیلیییی فجیح درد داشتم و هنوز دوستانت بود ک باز شده بودم آمپول بی دردیمو به خاطر همین جیغام زود زدن بی‌شعورا آمپول ساعت 2ظهر زدن تا 8 شب خوب بودم هرچقدر معاینه میکردن نمیفهمیدم حتی وقتی کیسه آبم پاره شد درکل تا 8 همه چی خوب بود
تاپیک بعدی