۱۰ پاسخ

عکس نهم

تصویر

عکس هشتم

تصویر

عکس هفتم

تصویر

عکس ششم

تصویر

عکس پنجم

تصویر

عکس چهارم

تصویر

عکس سوم

تصویر

عکس دوم

تصویر

عکس اول

تصویر

تجربه زایمان خودمو با عکس میفرستم طولانی بود نمیشد زیر تاپیک تون بگم🌼🤍

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق ۵ ماهگی
پارت ۲
خلاصه من اونقدر درد بدی داشتم آخه شامم کنسرو لوبیا کانل تنهایی خورده بودم همش حس میکردم قراره ازم صدایی بیاد و مدفوع کنم نمیتونستم کامل زور بزنم فقط خیلی بهم فشار میومد میخواستم از درد خودمو بندازم پایین اونقدر وول خورده بودم کلی پاهام خونی شده بود بیرونم مامانمو و شوهر و برادرم داشتن صدای جیغمو می‌شنیدند که عصبانی بودن و هی به پرستارا میگفتن دارین میکشینش فلان خلاصه بعد یک ساعت و نیم درد کشیدن جیغای بنفش آخر گفتن خوبه پاشو بریم اتاق زایمان با همون وضع خونی رفتم خیال کردم دیگه قرار نیس درد بکشم و زور بزنم بازم گفتن زور بزن بعد یه ربع زور زدن مامای اصلی عصبانی شد و گفت ما داریم تو رو میکشیم که شوهرت سر ما داد میزنه یهو افتاد روی شکمم گفت الان میکشمت خدا خیرش بده اون فشار داد شکممو من زور دادم بعد با قیچی برش دادن همون لحظه حس کردم دردم تموم شد و یه فسقلی قرمزی با چشتی باز در آوردن یه کوچولو کم گریه کرد بعد شروع کرد به انگشتاشو خوردن پرستارا از خنده قش کرده بودن گذاشتن رو سینم‌گفتن یکم شیر بدم بعد شروع کردن بخیه اینا که اصلا درد آن چنانی نداشت در کل با اینکه نمیتونستم زور بدم و مشکل از خودم بود باز از زایمانم راضی بودم و پرستاران با اینکه میگفتم اون دختری که جیغ بنفش میزد تو بودی در کنارش میگفتن خوش شانس بودی که با دو ساعت زایمان کردی تموم شد در کل راضی بودم
من بیمارستان سبلان زایمان طبیعی کردم