خاطره ی من از زایمان طبیعی
قسمت آخر
حین درد دکتر شکمم رو با دست فشار میداد که به بیرون اومدن بچه کمک کنه و منم اعتراضی نداشتم چون اون لحظات آخر درد شدیده و این فشار اذیت بیشتری نداره برات
تمام دردا قابل تحمل بودن اما فاصله ی اون زمان که گفتم فول شدم و درد شدید شد تا زایمان شاید کمتر از یک ساعت بود. یعنی کل پروسه زایمان طبیعی که انقدر ازش غول میسازن اگر اصولی (مامای خوب، ماماهمراه، ورزش، کلاس بارداری و اگاهی، تکنیک های تنفسی) پیش بره نهایت یک ساعت سخت میشه.
ساعت ۶ و نیم فرزند عزیزم رو در آغوش گرفتم و باورم نمیشد که تموم دردها با بیرون اومدن بچه کامل تموم شدن. احساس غرور میکردم از این موفقیت
با دو سرفه مصنوعی جفت هم بیرون اومد و موقع بخیه شد
یکم احساسشون میکردم اما این که دیگه چیزی نبود
وقتی تموم شد نیم ساعت دراز کشیدم و آبمیوه و خرما خوردم و بعد کم کم نشستم
تا اجازه دادن بلند بشم به خودم برسم و به اتاقم برم
سه ماه بعد زایمان تو کلاس آنلاین ورزش بعد از زایمان شرکت کردم تا از افتادگی مثانه و رحم و مشکلات دیگه پیشگیری کنم که اونجا ماساژهای مخصوص نوزاد رو هم آموزش دادن
درمورد گشادی و شکل بد واژن هم اگر دکتر خوبی انتخاب کنید که درست بخیه بزنه اصلا اتفاق نمیفته. روش های خونگی هم برای جمع شدن واژن هست مثل نشستن تو وانی که با آب دمکرده ی پوست انار پر شده باشه و ...
این بود داستان من و نینی
حالا هم منتظرم این تجربه ی شیرین برای پسر دومم تکرار بشه و در آغوش بگیرمش
اگر سوالی دارید در خدمتم

۲۱ پاسخ

عزیزم ممنون که تجربه خیلی خفنتو در اختیار ماهایی که تجربه نداریم گذاشتی
امیدوارم بسلامتی زایمان کنی🌱❤️

عالی بود مثل یە کتاب خوب لذت بردم از خوندنش😍

چقدر دوست داشتم خاطره زایمان شمارو😍😍😍

وقتی تعریف کردی انگاری خودمو تو اون لحظه دیدم چون دقیقا مثل زایمان خودم بود 😂😂کدوم بیمارستان زایمان کردی

واییی مرسییی چقددد راحت شدممم🥹❤️

چقدر تجربه مفیدی بود عزیزم همشو خوندم امیدوارم اگه خدا بخواد بتونم از پسش بر بیام
فقط یه سوال من لاغرم و همه بهم میگن ضعیفی نمیتونی طبیعی

مرسی خیلی جالب بود😇 ❤️ایشالا منم بتونم بسلامتیییی زایمان طبیعی کنم😅

ممنون عزیزم که کامل توضیح دادین انشالله دومی هم بسلامتی دنیا بیاد و خدا حفظشون کنه🌹🌹
من تو سونو قبلی سفالیک بود الان بریچ شده ولی کمردرد دارم ورزش و یوگا و پیاده روی محدود رو شروع کردم ولی نمیدونم وضعیتم چطور میشه راستش دلم نمیخواد شکمم بخیه بخوره و سزارین بشم چون تا الان هیچ عملی انجام ندادم ولی از یه طرف هم از طبیعی میترسم هم سزارین ولی اونایی که طبیعی دنیا آوردن بخاطر سختی و خاطره بدش میگن سزارین . نمیدونم والا

من اصلا جزئیات یادم نمیاد🤭

من با اینکه خودم دوتا زایمان طبیعی داشتم ولی با دقت خاطراتتو خوندم.

ااای جان خدا پسرتو حفظ کنه گلم خیلی میترسیدم از زایمان طبیعی دودل بودم توکل ب خدا منم پسرمو ب سلامت با زایمان طبیعی ب دنیا بیارم دعا کن برام💋

عشقم مرسی وقت میذاری تایپ میکنی و اطلاع میدی.
من دوس دارم طبیعی زایمان کنم هر چی خودت میدونی مهمه بگو

سوال من اینه که چجوری سه روز تحمل کردی؟

عزیزم درخواست دوستی میدین شما رو داشته باشم؟
منم طبیعی دوس دارم باشه ولی ب شدتتت میترسم و نمیدونم بدنم توانشو داره یا ن چون ب قولی ناز نازی ترم... و اینک کلاس آنلاین بعدش رو از کجا شرکت کردین

عزیزم این خاطره از زایمانتون مال چند سال پیشه؟

ساک زایمان چیا بردی

سلام عزيزم خیلی ممنون که تجربیات گران بهاتو انقدر با حوصله نوشتی و قطعا باعث شدی شاید کسایی که از زایمان طبیعی غول ساختن یکم طرز فکرشون تغییر کنه
به نظر من بهترین کاری که تو پروسه زایمانت کردی این بود که زود نرفتی بستری بشی اومدی خونه تا دردات شدت بگیره
فقط سوالم اینه که میومدی خونه تو اون فاصله تکونای نی نی رو حس میکردی؟

سلام بااینکه یبار زایمان کردم اما تجربس مال تو ب درد میخوره درخواست دادم پیاماتو بتونم بخونم

هم ماماهمراه گرفته بودی هم متخصص؟

نظرت راجع ب اپیدورال چیه؟

هزینه ماما و تیمشون چقدر دراومد واست

عزیزم شما اپیدورال داشتی؟؟ به نظرت لازمه؟؟

سوال های مرتبط

مامان شکوفه های گیلاس مامان شکوفه های گیلاس روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا
من امروز رفتم آزمایش قند بارداری🤪
دیروز که نوبت گرفتم بهم گفت ۱۰ ساعت باید ناشتا باشی و صبح زود هم بیا تا زودتر تموم بشه خیلی گرسنه نمونی
از ۹:۳۰ شب دیگه چیزی نخوردم، چشمتون روز بد نبینه نی نیا ساعت ۳ بیدار شدن و مشغول لگد زدن😂🥴، گرسنشون بود فکرکنم
تا ۷ صبح دیگه از گرسنگی خوابم نبرد
بعد رفتم آزمایشگاه نمونه خون ناشتا رو ازم گرفت، یه بسته پودر بهم داد که باید با آب مخلوط میکردم و گفت توی ده دقیقه باید بخوری و یک ساعت بعدش بیای برای نمونه گیری خون بعدی، تو این مدت هم چیزی نخورم و پیاده روی هم نداشته باشم
از اونجایی که شنیده بودم این پودر خیلی بدمزه س و ممکنه حالت تهوع بگیرم، با خودم قرص متوکلوپرامید برداشتم و مسئول نمونه گیری هم گفت موردی نداره اگر لازم شد بخور
پودر رو با آب خنک قاطی کردم و با سلام و صلوات یه کم ازش خوردم، دیدم نه بابا بدمزه نیست، فقط خیلی شیرینه و از اونجایی که داشتم از گرسنگی غش میکردم😅 خیلی هم خوشمزه بود حتی🤣
یک ساعت بعد نمونه خون دوم رو ازم گرفتن
و دوساعت بعد نمونه خون سوم رو، که بعد از اون دیگه واقعا احساس کردم فشارم افتاد و نفسم تنگ شد.
اما خداروشکر در کل تجربه بدی نبود و حالم اصلا بد نشد.
خواستم تجربه مو بگم که مامان اولیای دیگه مثل من نگران این آزمایش نباشن🌱💚

1403.09.18
مامان 🧑‍💼👶🩵 مامان 🧑‍💼👶🩵 هفته سی‌وسوم بارداری
سلام مامانا😍
من و پسر کوچولوم با وجود تمام سختی ها به نیمه ی راه رسیدیم🥹☺️
جدا از تمام ذوق و شعفی که برای دومین بار تجربه کردم ،این مسیر برام با ترس و نگرانی همراه بود،ترس از دست دادن موجود دوست داشتنی داخل وجودم اما در کنار همه ی دلهره هام این مسیر تا همین الان سراسر بود از لطف و همراهی و کمک پروردگارم🥹❤️
آنومالی رو هم پشت سر گذاشتیم به لطف خداوند همه چیز خوب بود و فسقلم کاملا سالم بود جز این هماتوم که امید بسته بودم به برطرف شدنش
ولی متأسفانه باز هم بود
وجودش مانع از این شد که درست و حسابی با نتیجه ی آنومالیم کیف کنم😔
دکترم گفت شرایط الآنم که خوبه و نباید به چیزهای بد فکر کنم اما همچنان باید مدارا کنم چون اگر خدای نکرده خونریزی اتفاق بیفته احتمال کنده شدن جفت هست
دلم گرفت،ترسیدم،گریه کردم،طول کشید اما...
برای ادامه ی مسیر باز به لطف خودش امیدوار شدم با تمام وجودم باهاش نجوا کردم من که از اول همه چی رو،همشو به خودت سپرده بودم واسه بعد اینم راضیم به رضای خودت...
مطمئنم اونی که واسم پیش میاد بهترینهه👌🥹❤️
مامان نی نی مامان نی نی هفته سی‌وهشتم بارداری
تجربه سرکلاژ در بیمارستان مردم
فکر کردم شاید نیاز باشه برای کسی در مورد بیمارستان مردم که اطلاعات داشته باشه من دکتر خودم تو این بیمارستان هستن و وقتی دیروز اورژانسی رفتم برای سرکلاژ تو هفته ۲۵ دیدن خود دکترم توی اتاق عمل برام قوت قلب بود خیلی .... خود بیمارستان خوب بود درکل پرسنل هم خیلی خوب رسیدگی میکردم پرستار سرتایم داروها رو بررسی میکرد و کمک بهیار هم خیلی خوب بود و با اینکه من روم نمیشد بگم لگن بذارم برام خودشون میگفتن هروقت لازم شد بهمون بگو میایم .... تنها بدیش این بود که برای زایمان اگر میخواهید برید حتما اتاق خصوصی بگیرید چون اتاق ها سه خوابه و چهار خوابه هستن ( در مورد دو خوابه اطلاعی ندارم ) و با بچه واقعا سخته چون یکی از بچه ها بیدار می‌شد گریه میکرد و باز بعدی و مادرا کلافه شده بودن... بدی که داشت قسمت هتلینگ بود یعنی هرچی لازم میشه رو با خودتون ببرید از زیرانداز یک بار مصرف شرت سرجی فیکس و دمپایی تا آخر چون فقط یه لباس میدن بهتون و همه چی رو میگن دونه دونه برید بخرید حتی لگن و دستمال کاغذی رو من دیشب حتی دمپایی هم نداشتم .... انتخاب خودم برای زایمان همین بیمارستان با اتاق خصوصی هست و چون این سری برای سرکلاژ رفتم یکم تجربه کسب کردم امیدوارم برای بقیه هم مفید باشه