🌟تجربه سزارین🌟
سلام مامانا تجربمو باهاتون به اشتراک میذارم شاید به دردتون بخوره،
من ۳۹هفته بودم که سونوگرافی رفتم و مایع دور جنین از ۱۱ به ۶ اومده بود و دکتر گفت باید شب بستری شی، همینطور بعد از معاینه گفت که دهانه رحمت کاملا بسته س و ۵۰ ۵۰ س بتونی طبیعی بیاری، خلاصه اینکه من شب بستری شدم و به خاطر ضربان قلب جنین که نمیدونم کم یا زیاد بود آمپول فشار نزدن و یه داروی واژینال بود برام گذاشتن برای باز شدن رحم، تا ظهر فردا صبر کردن دریغ از ذره ایی درد و انقباض، خلاصه اینکه اماده شدم برای سزارین، سوند گذاشتن که خیلی خیلی راحت بود و اصلا درد نداشت، بردنم اتاق عمل و بی حسی که زدن (بازم درد نداشت ، اونم برای من که خیلی به درد حساسم) تا دکترم اومد و ۵ دقیقه بعد پسرم به دنیا اومد.
نسبت به تصوراتم‌عمل راحتی بود، سختیش فقط روز اوله که باید از تخت بیای پایین، به معنای واقعی کلمه برام وحشتناک بود!
ولی گذشت ،و الان بعد از گذشت ۱۰ روز تقریبا ۹۵ درصد از دردام از بین رفتن

۸ پاسخ

چشمتون روشن عزیزم الحمدلله که جفتتون صحیح و سالم هستید ❤️

آره عزیزم منم خیلی لذیت نشدم با اینکه تو ۳۵ هفته اورژانسی زایمان کردم و همراه با فشار روحی و استرس خیلی زیاد ولی بقول شما از تصوراتم بهتر بود البته سوند منو بعد بی حسی گذاشتن و اینکه واسه راه رفتنم چون پمپ درد داشتم زیاد اذیت نشدم

مبارک باشه به سلامتی
امیدوارم برای همه مادرا همینجوری راحت بگذره
خداروشکر که تجربه خوبی داری از زایمانت🥰

عزیزم سوند رو تو بیحسی زدن؟ یسریا گفتن درد داره

مارو هم دعا کن ب خیر بگذرونیم

خداروشکر

مث خواهرم شیکو مجلسی بدون درد

خیلی عالی 😍😍 مرسی از اشتراک تجربت .منم خیلی دوسدارم سز بشم ولی هزینش بالاست 🥺

سوال های مرتبط

مامان رَستا مامان رَستا ۴ ماهگی
مامان بچک مامان بچک ۳ ماهگی
تجربه سزارین

صبح رفتم بیمارستان فشار و ضربان قلب بچه رو‌ چک‌ کردن بعد یک‌ربع قبل از رفتن به اتاق عمل برام سوند گذاشتن موقع گذاشتنش یکم سوزش داشت و یکم احساس ناراحتی داشت بعدش تا بی حس بشم بعد رفتیم اتاق عمل و بی حسی نخاعی که برام‌ زدن رو میتونم بگم متوجه نشدم و‌ اصلا درد نداشت چند دقیقه بعد هم نی‌نی رو دنیا آوردن و آوردن گذاشتن رو صورتم خیلی سریع بود و حس خوبی داشت من اصلا فشار هم که بعضیا میگن متوجه نشدم بعدشم رفتم ریکاوری و باز نی‌نی رو آوردن شیر دادم بهش همه چیز عالی بود تا وقتی بردنم بخش اومدن حسابی شکمم رو فشار دادن اون درد داشت بعدم عصر که بی حسی رفت دردام شروع شد که مسکن زدن برام و غول مرحله آخر بلند شدن‌ و راه رفتن بود که خیلی سخته فرداشم مرخص شدم و اومدم خونه چون پانسمان ضد آب بود دوش گرفتم راحت سبک شدم ولی تا امروز بلند شدن برام سخته و گاهی درد دارم که دکتر شیاف داده. امروزم رفتم بخیه کشیدم که اونم متوجه نشدم اصلا و‌ تمام. سزارین واقعا لحظه تولد خیلی خوبه ولی بعدش مراقبت میخواد و اصلا آسون نیست حتما باید کمک داشته باشی یه ۲۴ ساعت سخت داشت و در کل میتونم بگم راضیم
مامان نورا مامان نورا ۴ ماهگی
اومدم از روز زایمانم براتون بگم البته با تاخیر
اولاش به روال بود تا ان اس تی گرفتن گفتن دردات شروع شده
زود برو بلوک زایمان تا آماده عمل بشی
از شانس من تخت ها پر بود توی یه اتاق بهم انژیکت وصل کردن دستگاه ان اس تی دو ساعت زیر دستگاه بودم
میومدن سر میزدن دستگاه رو نگاه میکردن میگفتن تو که درد نداری
چرا نوار قلب قبلی درد نشون داده خلاصه با هزار مکافات سوند وصل کردن ساعت ۴ و ۴۰ به اتاق عمل رفتم از شب ساعت ۱۲چیزی نخورده بودم از ضعف کل بدنم میلرزید تا داخل انژیکت چند تا سروم وآمپول زدن بهتر شدم دختر ۴ و۵۵ دقیقه بعد از ظهر به دنیا اومد حس خیلی عالی بود ان شالله خدا دامن همه ی مادرایی که چشم انتظار بچه هستن سبز بشه
در حین عمل دکترم گفت که چسبندگی مثانه شدیدی داری که عمل اونم برام انجام داد به خاطر اون عملم طول کشید تو ریکاوری به دخترم شیر دادم به کمک پرستار وبعد از مدتی به بخش منتقلم کردن
ولی واقعا بعد از رفتن بی حسی درد زیادی داشتم به خاطر دوتا عمل
دکترم گفته بود باید سوند ۲۴ ساعت بهم وصل باشه
ادامه👇👇
مامان امیر علی مامان امیر علی روزهای ابتدایی تولد
بعد اومدن معاینه کردن گفتن ۸ سانت و نیمی دختر خیلی خب تحمل کردی تحمل کن تا دوسه ساعت بچه بغلته من یکم هم صبر کردم ولی خیلی بد بود گفتن دکتر داره میاد بعد اینکه دکتر اومد ساعت شد ۲ اومد معاینه کرد گفت ۶ سانتی در حالی که پرستار ها گفته بودن ۸ سانت و نیم هستی بعد گفت تا فردا صبح ساعت ۸ ۹ زایمان می‌کنی که دیگه شوهرم گفت ن خانم دکتر زود ببریدش اتاق عمل زنم داره میمیره از درد خلاصه منو حاضر کردن با کلی گریه و زاری بردن اتاق عمل دیگه داشتم رسما میمیردم از درد ساعت ۲ و ۱۰ دقیقه بود التماس میکردم زود آمپول رو بزنین بی حس بشم وای من دارم میمیرم و اینا کسی جواب نمی‌داد تا اینکه ساعت ۲ ونیم شد آوردن آمپول رو از کمرم زدن از سینه هام به پایین کلا بی حس بودم چیزی نمی‌فهمیدم تا اینکه شنیدم دکتر گفت گل پسرتم به دنیا اومد مبارکت باشه دیگه تموم دردام یادم رفت زود حاضر کردنش آوردنش گذاشتن رو سینم بردن اتاق ریکاوری پرونده تشکیل دادن بعد بردن به بخش اینم از زایمان من
گفتنش نوشتنش خیلی راحته و من اصلا استرس نداشتم موقع رفتن به بیمارستان میگفتم که میتونم و اینا ولی واقعا برام سخت بود اونم چون رحمم دیر باز میشد
یه نفر هم از صبح ساعت ۸ اومده بود بعد از ظهر ساعت ۴ و نیم زایمان کرد دادن به بخش
مونده به بدن من که نتونستم سزارین برام واقعا عالی بود
مامان نیهان🩷 مامان نیهان🩷 ۳ ماهگی
سلاااام خدمت همه مامانای عزیز و همه کسایی که آرزوی مادر شدن دارن😍❤️اومدم از تجربه زایمانم بگم شاید بعضیاتون آروم بشین با حرفام. دقیقا ۳۷ هفته و ۲ روز بودم که یهو دردم گرفت و دکترم مستقیم حکم بستری داد.رفتم بستری شدم انقباض نشون میداد بنابراین ساعت ۱۰:۵۰ شب سزارین شدم. اولین بچه و اولین سزارینم بود اختیاری بودم. آمپول بی حسی که اصلا برای من درد نداشت از کمر زدن بعدش هم کلا ده دقیقه نشد که صدای دخترمو شنیدم و بعد تمیز کردنش گذاشتن رو صورتم و تماس پوست به پوست دادن که بهترین لحظه عمرم بود🥹😍بعدش که بردنم ریکاوری خیلی بد لرزه افتاد به جونم طوریکه دستام میلرزید دندونام میلرزیدن که حدودا ۲ ساعت بعد بردنم بخش.ماجرا از اینجا به بعد سخت شد چون کم کم اثر بی حسی میرفت و دردا شروع میشدن ولی در کل بخوام بگم دردا جوری نبود که نشه تحمل کرد. البته این یادم رفت بگم که ماساژ رحمی واقعا افتضاح بود و خیلی اذیت شدم.در کل سزارین اون ۶ ساعت بعد عمل که میخوای پاشی برای اولین بار راه بری سخته بعدش دیگه خیلی راحت تر میشه.امیدوارم همه مامانای باردار بسلامتی این مراحل رو بگذرونن😍🩷من اگه برگردم عقب بازم سزارین رو انتخاب میکنم.
مامان نیلا مامان نیلا ۶ ماهگی
سلام مامانا تجربه زایمانمو میگم شاید به دردتون بخوره .
من چهارشنبه ۱۹ ام طبق انتی ۳۸ هفته و ۳ روز سزارین اختیاری شدم .
از ایتدا تو گهواره همیشه تجربه مامانارو میخوندم و با توجه به شناختی که از خودم داشتم سزارین و انتخاب کردم .
اول اینو بگم که من تا حالا اتاق عمل نرفته بودم و به شدت از همه چی میترسبدم در حدی که تمام بدنم میلرزید و هر مرحله که انجام میشد به خودم لعنت میفرستادم که چرا انقدر استرس داشتم .
ابتدا بردنم بلوک زایمان برای ان اس تی و ازمایش و سوند وصل کردن که واقعا وصل کردن سوند اصلا درد نداشت برای من سوزشم نداشت فقط حس ادرار داشتم که اونم بعد از ۲/۳ دقیقه از بین رفت .بعد که اماده شدم بردنم اتاق عمل بی حسی نخاعی برام انجام دادن که اون امپولی که داخل نخاع میزنن برای من اصلا درد نداشت و در حد یه امپول معمولی بود و اسمش از خودش ترسناک تر پس اصلا نترسید
بعد هم بی حس شدم و همینجوری که تو حال خودم بودم و داشتم با دکتر بیهوشی حرف میزدم صدای گریه دخترم اومد و شد زیباترین لحظه زندگیم وقتی صورتشو به صورتم چسبوندن بهترین لحظه ی عمرمو تجربه کردم . توی بیحسی اصلا درد و متوجه نمیشید اما حرکت و تکون و متوجه میشید که باز اونم ترسناک نیست اصلا
من خیلی سوسول و لوسم ولی واقعا تاکید مسکنم اصلا ترسناک نیست
خواستن بهم خواب اور بزنن تا کار بخیه هام انجام بشه خودم نخواستم و کل فرایند اتاق عمل و هوش بودم و باهاشون حرف میزدم .
مامان ارغوان مامان ارغوان روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان سزارین
سلام مامانای قشنگ. دختر من ارغوان سادات روز ۱۴۰۳/۰۷/۲۱ ساعت ۱۱:۲۵ دقیقه بیمارستان کسری توسط خانم دکتر زهره محب علی بدنیا اومد. وزنش ۳۵۰۰ ،قد ۵۲
از تجربه زایمانم بخوابم بگم، خیلی راحت بود. از اولین ترسم که سوند گذاشتن بود اصلا درد نداشت باید خودتو شل کنی و براحتی برات انجام میدن. دومین ترسم آمپول بی حسی بود که اونم اصلا درد نداشت و زمانی که منو بی حس کردن نمی‌دونم چرا داخل اتاق عمل خوابم برد و زمانی که صدای دخترم رو شنیدم از خواب بیدار شدم اولین دیدار خیلی حس قشنگ و توصیف ناپذیر هستش. بعد عمل اتاق ریکاوری وقتی بی حسی داشت از بین می‌رفت دردم شروع میشد سریع درخواست پمپ درد کردم و واقعا کمک بزرگی بود و اصلا دردی متوجه نشدم و حتما از پمپ درد استفاده کنید. موقع بلند شدن و برای راه رفتن اون خب یکم درد داشت که قابل تحمل هستش و با کمک میتونی به راحتی انجامش بدی. من شیرم روز دوم شروع به اومدن کرد و قطره شیر افزا عالی بود و کمک بزرگی کرد. من از انجام سزارین خیلی راضی هستم اصلا درد و ترس نداشت. دوستای کرجی من به شخصه از بیمارستان کسری خیلی راضی هستم همه چیزش عالی بود
امیدوارم تجربه زایمان من بدردتون خورده باشه.