سلام مامانا تجربه زایمانمو میگم شاید به دردتون بخوره .
من چهارشنبه ۱۹ ام طبق انتی ۳۸ هفته و ۳ روز سزارین اختیاری شدم .
از ایتدا تو گهواره همیشه تجربه مامانارو میخوندم و با توجه به شناختی که از خودم داشتم سزارین و انتخاب کردم .
اول اینو بگم که من تا حالا اتاق عمل نرفته بودم و به شدت از همه چی میترسبدم در حدی که تمام بدنم میلرزید و هر مرحله که انجام میشد به خودم لعنت میفرستادم که چرا انقدر استرس داشتم .
ابتدا بردنم بلوک زایمان برای ان اس تی و ازمایش و سوند وصل کردن که واقعا وصل کردن سوند اصلا درد نداشت برای من سوزشم نداشت فقط حس ادرار داشتم که اونم بعد از ۲/۳ دقیقه از بین رفت .بعد که اماده شدم بردنم اتاق عمل بی حسی نخاعی برام انجام دادن که اون امپولی که داخل نخاع میزنن برای من اصلا درد نداشت و در حد یه امپول معمولی بود و اسمش از خودش ترسناک تر پس اصلا نترسید
بعد هم بی حس شدم و همینجوری که تو حال خودم بودم و داشتم با دکتر بیهوشی حرف میزدم صدای گریه دخترم اومد و شد زیباترین لحظه زندگیم وقتی صورتشو به صورتم چسبوندن بهترین لحظه ی عمرمو تجربه کردم . توی بیحسی اصلا درد و متوجه نمیشید اما حرکت و تکون و متوجه میشید که باز اونم ترسناک نیست اصلا
من خیلی سوسول و لوسم ولی واقعا تاکید مسکنم اصلا ترسناک نیست
خواستن بهم خواب اور بزنن تا کار بخیه هام انجام بشه خودم نخواستم و کل فرایند اتاق عمل و هوش بودم و باهاشون حرف میزدم .

۱۳ پاسخ

چقدر با حرفات استرسم نصبت ب اتاق عمل کمتر شد مرسی عزیزم قدم نورسیدت هم فروان مبارکت باشه همیشه با خشحالی و سلامتی کنار مامان و باباش بزرگ بشه .
فقط ماساژ رحمیش چجوری بود؟

عزیزم کدوم بیمارستان سزارین شدید و با کدوم دکتر؟؟؟

قدمش مبارکت باشه واقعا تجربه ات یکم حالمو بهتر کرد🫠🥹

چه عالى🥰مبارك باشه به سلامتى💖

عزیزم پمپ درد رو از داروخونه خودمون بگیریم و اونجا تو اتاق عمل بخوایم برامون وصل کنن یا تو اتاق عمل بگیم برامون پمپ درد بذارن؟

وای خدا خوشبحالت خداکنه برای منم همین بشه هرچی نزدیک تر میشم بیشتر ترس برم می‌داره.یجورایی بااین حرف آروم شدم امیدوارم بیمارستان هم باهام همکاری کنه

عزیزم به سلامتی و ودل خوش

من دقیقن مثل شماخیلی خیلی میترسیدم ولی وقتی دخترم وآوردن نشونم دادن کل ترسام ازبین رفت😍بچه اولم بی هوش بودم که بعدش سختربود

مرسی عزیزم که تجربتو باهامون در اختیار گذاشتی🌸

تبریک میگم عزیز
ممنون که بهمون استرس ندادی

سلام گلم خداراشکر که خاطره خوشی شد برات 😊🌸

خلاصه بعد از عمل رفتم ریکاوری اونجا سردم بود برام گرمایش اوردن که خوب بود کل ماساژ رحمی من تو ریکاوری انجام شد وقتی اومدم بخش دیگه احتیاج به ماساژ نداشتم .من پمپ درد داشتم پیشنهاد میکنم بگیرید خیلی کمک کننده بود و تا موقعی که مرخص بشم اصلا از شیاف استفاده نکردم پمپ دردم کلا ۸ ساعت قبل ترخیص ازم جدا کردن ولی من همچنان مسکنی دریافت نکردم
البته‌ اینم بگم دخترم دوبار از سینه من شیر خورد و روز اول اصلا گریه نکرد از دکتر پرسیدم گفت اثر پمپ درد و داروی مسکن از شیر رسیده به بچه اینم اروم و کلا خواب .

میتونم بپرسم دکترت چقدر زیر میزی گرفت واسه سز اختیاری؟ببخشیدا

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان ۲
تا رسیدم زایشگاه آقایی که ویلچر رو می‌روند گفت مادر پر خطر داریم زایشگاه زود کارای بستری رو انجام داد و داخل یه اتاق هدایتم کرد که ازم ان اس تی بگیرن و سرم وصل کردن بهم تا ساعت ۷ طول کشید چون همچنان از کیسه آبم داشت میریخت ساعت ۷ آماده ام کردم برای اتاق عمل کادر بیمارستان واقعاً عالی بود برای منی که تا حالا اتاق عمل نرفته بودم جوری صحبت می‌کردن که اصلاً ترس نداشتم سوند هم اصلا احساس درد نداشت فقط یکم سوزش داشت که ۵ دیقه ای برطرف شد تا اتاق عمل آماده بشه شد ساعت ۷ونیم
وقتی که گفتن اید آمپول بی‌حسی رو تزریق کنیم من شروع کردم به لرزیدن
دکتر بیهوشی و دکتر خودم کلی آرومم کردن و واقعا هیچی متوجه نشدم از امپول بی حسی امت همینکه وارد کمرم شد پاهام داغ داغ شد بخاطر استرسی ک داشتم برای اولین بار اتاق عمل رفتن حالت تهوع گرفتم بعد تزریق که اونم به متخصص بیهوشی گفتم و زود برام داخل سرم امپول زد ک همون لحظه برطرف شد هیچی از پرسه زایمان متوجه نشدم و برای من عالی بود فقط چون دکترم بعد من ۳ تا عمل سز داشت من تقریبا ۲ساعت ونیم ت ریکاوری بودم ...
مامان آرتمیس💗 مامان آرتمیس💗 ۱ ماهگی
تجربه زایمان #سزارین 2

پرستارا من و آماده کردن ، یکیشون اومد گفت موهای شکمت رو زدی ژیلت هم همراهش بود😅😅 من چون پایین شکمم رو نمیتونستم ببینم درست نزده بودم که خودش تمیز کرد، بعد لباس ابی بیمارستانی هم بهم دادن پوشیدم و گفتن منتظر بمون برای وصل کردن سوند، حقیقتا سوند وصل کردن خیلی خیلی درد داشت، من دستشویی داشتم که نزاشتن برم و گفتن صبرکن میخاییم سوند وصل کنیم، سوند رو وصل کرد و موفع خالی شدن مثانه ام چنان سوزش و دردی حس کردم که فقط جیغ میزدم😐 حقیقتا خیلی درد داشت. بعدش حالا نه میشد بشینی نه بخابی هیچی، همش حس میکردم الانه که بیرون بیاد و اصلا راحت نبودم باهاش ، بعدشم که اومدن دنبالم و بردنم برای اتاق عمل، همین که در اتاق عمل باز شد و تخت رو به روم رو دیدم پاهام شل شد و لرزید. خیلی اتاق وحشتناکی بود ترس داشت، بعدش یه پرستاری بود توی اتاق عمل خیلی خیلی خوش اخلاق بود کلی باهام حرف زد روحیه داد بهم حواسش بهم بود یکم استرسم کمتر شد وقتی فهمیدم یکی هست کنارم، خلاصه رفتم روی تخت نشستم منتظر دکتر بیهوشی، دکتر اومد که آمپول بی حسی رو بزنه بهم همش میترسیدم درد داشته باشه صدبار از پرستار پرسیدم درد داره یانه🤣 که البته اصلا درد نداشت درصورتی که من خیلی از امپول میترسیدم یکم طول کشید زدن آمپول ولی زیاد درد نداشت
مامان امیرعلی 🧸💙 مامان امیرعلی 🧸💙 ۱ ماهگی
🔶️ تجربه من از زایمان سزارین🔶️ (۲)


برای سزارین بعد از اینکه آماده ام کردن، اول از همه متخصص بیهوشی برام بی حسی تو کمر زد که اصلا نفهمیدم. خیلی خوب بود و کم کم پاهام شروع کرد به گز گز کردن و بعد از ده دقیقه کلا هیچ حسی نداشتم. بعد از بی حسی برام سوند رو گذاشتن که اونم طبیعتا درد نداشت. حتما بگید بعد از بی حسی براتون سوند بزنن که اینجوری خیلی بهتره. بعد یه پرده کشیدن جلوم و دکترم اومد و شروع کرد. در کمترین زمان ممکن بچه بیرون اومد و صدای گریه اش رو شنیدم که حس فوق العاده ای بود. فک کردم دقیقا همون لحظه میارنش پیشم اما اول بردنش کمی تمیزش کردن و یه سری کارارو انجام دادن (که من نمیدیدم) بعد سه چهار دقیقه آوردنش گذاشتن رو صورتم. میخواستم بمیرم براش انقدر که جیگر بود 🥰❤
بعد شروع کردن به بخیه زدن. درواقع اصل عمل سزارین همون بخیه زدن لایه هاست. که حدودا ۲۰ دقیقه شاید طول کشید ... انقدر از دکترم راضی بودم که حد نداره. واقعا دکتر مهربون و حرفه ای ودرجه یک بودن. هم در دوران بارداری هم برای عمل سزارین من واقعا راضی بودم ازشون. بعد که تموم شد منو بردن قسمت ریکاوری و چون بیمارستان خیلی شلوغ بود، حدودا ۳ ۴ ساعت تو ریکاوری بودم. مدام وضعیتم چک میشد و کم کم حس پاهام برگشت. بدترین قسمت فشار دادن شکم (چک کردن خونریزی و وضعیت رحم) بود که ۳ بار انجام شد. بار اول چون هنوز بی حس بودم اصلا نفهمیدم. اما دوبار بعدی خیلیییی دردناک بود. بدترین قسمت برای من همین فشار دادن شکم بود.
مامان دایان 👼🏼💙 مامان دایان 👼🏼💙 ۳ ماهگی
تجربه زایمان من ( سزارین ) پارت سوم
که هر چقدر بازم التماسشون کردم قبول نکردن و مجبور شدم بر کردم خونه که دکترم گفته بود اگه بازم قبول نکنن فردا صبح بستری شو که شیفته خودمه بیام عمل کنم صبح زود پاشدم رفتم برای بستری و بستری شدم ولی بازم بیمارستان گیر داد برای بریچ بودن بچه و دکتر خودم هر چقدر گفت من دیروز سونو کردم و بچه بریچ بود بازم بیمارستان چند دقیقه قبل تشکیل پرونده فرستاد تو خود بیمارستان سونو تا مطمئن باشه که دروغی در کار نیست خلاصه که بازم بریچ بود و رفتم برای عمل که حالا استرس بی حسی کمر و سوند رو داشتم به شدت که درد سوند کمتر از درد سرم بود و درد خاصی نداشت الکی به خودم استرس داده بودم و همچنین تو بی حسی من اصلا هیچی حس نکردم و پرسنل اتاق عمل هم عالی بودن کلی باهام موقع عمل حرف زدن و مشغولم کردن و کلی آهنگ های عالی باز کردن ولی من سختی اتاق عمل رو تو سر درد دیدم که سرم داشت منفجر میشد و یه ربع نکشید که صدای آقا اورهان رو شنیدم و آوردن نشونم دادن
مامان لیانا💕 مامان لیانا💕 ۳ ماهگی
تجربه سزارین من ۲ 🤱

نمیدونم چرا اصلااااا استرس نداشتم ،شاید چون یهویی شد یا اینکه تاثیر سوره عصر بود که از روز قبل زیاد خونده بود.... سوند وصل کردن اصلا اصلا درد نداشت ، سرم زدن و رفتیم اتاق عمل ، من خیلی انرژی داشتم با همه با لبخند و خنده سلام علیک کردم و تعریف کردیم .... نشستم رو تخت ، بی حسی رو زدن که اونم اصلا به عیچ وجه درد نداشت ، بعد از چند ثانیه پاهام شروع کرد به داغ شدن، کم کم بی حسی بیشتر شد ، پرده رو کشیدن و مجدد شیو کردن چون قبل اتاق عمل یه خانومی شیو کرد شکممو اما باز مو مونده بود ... من با یه خانومی سره این مسئاه ک هنوز حس دارم و بی حس نشدم حرف میزدم ،ایشونم سوزن اروم میزد به بازوم بعد میزد به کنار سینه ام که فرقش رو متوجه بشم و باهام شوخی میکرد که یهو صدای دخترم اومد🥺🥺🥺🥺 درصورتیکه فکر میکردم هنوز شروع نکردن....بقیه کارارو انجام دادن و ماساژ شکمی رو فهمبدم انجام دادن اما بی حس بودم درد نداشت
پمپ درد هم گرفتم خییییییلی عالی بود ، شیافم کلا ۲ تا گذاشتم ، اونم زمانی ک بی حسی داشت از بین میرفت دوتا باهم پرستار گذاشت ، شب هم تا صبح کلی راه رفتم تو بیمارستان که خیلی برام خوب بود
بلند شدن برای بار اول سخت بود اما نه در حدی که میگفتن 🙂