۱۰ پاسخ

از اول خودتو شل گرفتی منم مث شما با خونه پدرشوهر همسایه ایم اصلا چنین کارای نمیکنن چون من رو ندادم نمیشه هروقت دلشون خاست بیان مزاحمت ایجاد کنن الان چند ماهه آیفون خونه رو قطع کردم در هم که میزنه مساعد بودم باز مبکنم وگرنه هیچ چنین حرفای بزنن آبکششون میکنم 😪

حد و مرز معین کن برای خودت و خونت و بچت. هر روز نرو جایی که بینینشون اگه اونا میان خونتون هی بهونه بیار بگو الان ساعت خوابه بچه هست الان کار دارم با بچه الان وقت ندارم. اینقدر بهونه بیار ک ناراحت بشن و خودشون دیگه نیان.
تا حد و مرز تزاری نابود میشه اعصاب و روانت

همون بگو شوهرم پسرتون دعوا میکنه میگه بدعادت شده



درخواست میدی

برادرزاده منم اگ جایی منو میدید ب من می چسبید دیگ کنار مامانش نمیرفت در این حد ک فکر میکردن من مامانش هستم
خب زیاد ب بچه ها محبت کردیم
برادرزاده هام هم خیلی مارو دوس داشتن

وا خوبه ک کسایی هستن ک دوس دارن بچت رو نگه دارن
زن داداش منم کنار ما بود بچه ها رو ما بزرگ کردیم هر جا کاری داشت راحت میرفت نگران بچه ها نبود
ولی بچه منو هیچ کس نگه نمیداشت حتی سونو و دکتر زنان هم ک میرفتم دخترم همرام بود

سعی کن زیاد نبریش اونجا یا میان دنبالش نزار بره بهونه بیار بگو میخوام بخوابونمش یا بگو میخوام غذا بدم بهش یا الکی بگو قراره بریم جایی اصلا نزار عادت کنه بهشون

من که از دست مادر شوهرم که تو یه محل یودیم و هی میومد خونمون فرار کردم اومدم خونه مامانم اینا. آخه شوهرم شهر دیگه سر کار هست. اصلا نمیذارم بره پیش اون. جاریم اصلا نمیذاره اون دست بزنه به بچش. آخه خیلی خیلی بد دهن و پررو هست. هر جا نشسته غیبت ما رو کرده در حالی که ما کمتر از گل بهش نگفتیم و میگه مادر شوهر بزنه تو دهن عروس اون نباید چیزی بگه. ما هم رابطه رو به حداقل رسوندیم. بعد از سه ماه از مسافرت خونه دخترش برگشت نرفتیم پیشش سر بزنیم

منم شرایطم مثل شما هست
اولین راهکار این که خونه رو جدا کنی
دوم اینکه بچه شما آخر کار میاد پیش‌ شما فقط کافیه یه کم بزرگتر بشه ، نگران نباش عزیزم

منم توی همین شرایطم . متاسفانه. چاره اش رفتن از اون خونس

اشتباه کردی از اول رفتی پیش اونا کاری کن از اونجا پاشید نمیشه کاریش کرد

سوال های مرتبط