۲۹ پاسخ

آخ شوهرت چه دلی داره 🤦🤦

اخه چ کاریه محل زایمان بابد لاکچری باشه تو اون شرایط دختر؟

وای چه جراتی داره شوهرت نگفت بزایی توی راه

الهی عزیزممم🥺🥺چ ریسکییی

اخی عزیزم شوهرت چه ریسکی کرده

خداروشکر بخیر گذشته ولی چ ریسمی کردی شبایی ک شوهرت شیفته رو تنها میموندی
منم بیمارستانم تا محل زندگیم ۲ ساعت راهه🥲

الهی. چقدر اذیت شدی. بچه خوبه ؟

مبارک باشه عزیزم چند کیلو بود نی نی و تو دستگاه هم رفت

عزیییزم مبارک باشه انشاءالله سالم و سلامت باشه

عزیزم دستگاه نرفت بچه ؟

وای عزیزم خداروشکر ک سالم رسیدی ،ولی خیلی ریسک کردی اگه تو راه زایمان میکردی ،خیلی خطرناک بوده

اوه اوه اوه 😵😵

مبارکه عزیز بچه دستگاه نرفت؟؟

مبارکت باشه گلی
ینی از قبلش اصلا هیچ دردی نداشتی ؟
فعالیت و تح ک داشتی ؟
نی نی گلت خوبه؟

قدمش پر از خیر و برکت 😍😍😍

عزیزم چقد اذیت شدی 🥺

چه همسر بی عقلی اگه چیزیت میشد چی

اخی عزیزم چه یهویی شد راحت شدی بخدا

عزیزم چقد اذیت شدی تو راه ولی خوبیش این بوده ک‌ کنار همسرت بودی درداتو بیرون از بیمارستان کشیدی، قدمش مبارک باشه و پربرکت انشالله

ای جانم عزیزم چقدر سختی کشیدی خداروشکر بخیر گذشا

وزنش چقد بود عزیزم

چقدر ریسک کردی

وااای اینجوری که خیلی خطرناک بود براتتت دو ساعت تو جاده 😑

بسلامتی عزیزم .قدم نورسیدتم مبارک باشه

مبارکه عزیزم

وای عزبزم چقد اذیت شدی تو راه 🥺🥺

مبارکه عزیزم راحت شدی

عزیییززممم مبارکت باشه قدمش پرخیر باشه انشالله

واییی عزیزم 🥺🫠 قدم نو رسیده مبارک عزیزدلم ولی بلاخره تموم شده این همه سختی ارزش داشت

سوال های مرتبط

مامان پسرم مامان پسرم ۸ ماهگی
خب بیاید داستان زایمانمو بگم:
۳۸ هفته و ۳ روز بودم من دیروز رفتم معاینه لگن وقتی معاینه کرد با خواست خودش معاینه تحریکی انجام داد و گفت الان ۲ سانت بازی و دهانه رحمت نرمه امشب برو بستری شو. بعد معاینه به لکه بینی افتادم و انقباض هام شروع شد هر ۱۰ دقیقه میگرفت .
شب شام خوردیم راه افتادیم طرف بیمارستان که ۲ ساعت راه بود معاینه کرد گفت هنوز همون ۲ سانت بازه ولی دردام هر ۸ دقیقه شده بود. گفت برو وقتی هر یکی دو دقیقه شد بیا بستری شو . رفتیم خونه اقوام شب تا ساعت ۸ و نیم صبح هی راه میرفتم تو خونه و انقباض هام هر ۳ . ۴ دقیقه شده بود رفتیم بیمارستان معاینه کرد گفت ۶ سانتی الان آماده زایمانی 😃
لباسامو عوض کردم ساعت ۹ تا ۱۱ و نیم هی انقباض میومد بهشون گفتم اپیدورال زدن بعد چند دقیقه دردام کم شد و فول شدم رفتیم اتاق زایمان با جند تا زور محکم بچه دنیا اومد ساعت ۱۲ . ولی جفت مونده بود تو رحم بعد نیم ساعت اومد که باعث خونریزی شد با آمپول و دست انداختن اومد بیرون ☹️
الانم سون وصل کردن .
وزن نی نی هم ۳۳۰۰
مامان آقاعلی🌱 مامان آقاعلی🌱 ۵ ماهگی
جمعه ساعت ۲ و نیم ۳ امپول فشار کم کم تزریق کردن با سرم
دیگه کم کم دردای شبیه پریودی اومد سراغم تا شب ساعت ۱۲
چند بار معاینه شدم بدنم تغییری نکرده بود
هزاربارم نوار قلب جنین گرفتن ولی خیلی عالی نبود هی شیفت عوض میشد هی جدیدا کارای تکراری میکردن

سرم قطع کردن منم کم و بیش دردای پریودی داشتم هی خانما جیغ میزدن کلی گریه میکردم میگفتم وای خدایا اونا که اینطورین من چطوری میشم کلا تو روحیم خیلی تاثیر داشت ولی جیغاشون طوری بود که ۲ ۳ دیقه بعد بچه دنیا میومد میگفتم پس دردش همون لحظات اخرشه بیشتر

ساعت ۶ مجدد معاینه و نوار قلب جنین و هیچ تغییری
صبحونه خوردم شیفت عوض شد بازم نوار قلب و معاینه و اینا
ورزش کردم اروم اروم و هی امپول فشار و سرم بیشتر کردن دردم هی بیشتر میشد یه بار همسرم اومد پیشم و رفت شب قبلشم چند دقیقه اومد
بعد دیگه دراز کشیدم و دوباره معاینه و نوار قلب جنین که اصلا خوب نبود

دردام ساعت ۹ ۱۰ به بعد خیلی شدید شده بود و دراز کشیده بودم نمیذاشتن پاشم نوار قلب همش وصل بود
ساعت ۱۱ ۱۲ دردا به اوج رسید که دیگه میپیچیدم به خودم نمیذاشتن پا شم

ماما همراهم شرایطمو‌ میدونست یه سری چیزای خاص بود که بهش گفته بودم کلی نمیومد‌ میگفت باید ۴ سانت باشی تا بیام.
و من همش ۲ سانت بودم
دکترم به خاطر خودم صبر کرد این همه که‌ میگفتم طبیعی میخوام وگرنه گفت همون دیروز سزارین میشدی با این نوار قلبای بد.

ساعت ۱ به بعد همسرم اومد پیشم دیگه زمینو چنگ میزدم از درد و نمیذاشتن پا شم