بعد زایمانم خیلی شدید خونریزی کردم بهم خون وصل کردن ولی خیلی تاثیر نداشت به شدت وزن کم کردم حتی از قبل بارداری هم کمتر شدم هنوز خونریزیم شدیده روزی چنتا نوار میذارم ،میوم داشتم اونم داخل رحمی فک کنم تو همین بارداری بوجود اومد چون قبلش نداشتم ،چند روز پیش داروی فرنجکت زدم چهار ساعت زیر سرم بودم حالم انگار بهتر شد ولی خونریزی شدیدتر شد دوباره امروز رفتم دکتر اینبار یه دارو دیگه برام نوشت، خیلی خسته و ناامیدم حس میکنم عمرم به دنیا نیست حس خوبی ندارم بچم گناه داره شیر خشکی شد من اصلا توان ندارم بچمو جمع و جور کنم روزای اول بعد زایمان هیچ حال نداشتم اصلا نفهمیدم کی شب شد کی روز. مامانمو خواهرم بچمو جمع و جور کردن ولی آخه تا کی،
دلم‌میخواد حالموخوب بشه بچمو نگه داری کنم
اگه پیاممو خوندید برام دعا کنید من خیلی خستم خیلی ناتوان شدم بچم کولیک شدید داره و این حال منه ، می بینم گریه میکنه و کاری از دستم برنمیاد حالم بده

۷ پاسخ

حتما پیش یک دکتر خوب زنان برو شاید بقایای جفت مونده باشه اینطور خونریزی میکنی

یه مدته ک این جمله اصن ب ذهنم نمیاد مشغله بچه و بچه داری،و خونه داری یجور ادمو غافل میکنه ولی الان ک تایپیکتو خوندم عجیب ب یاد این جمله افتادم(ناامیدی گناه کبیرس) نمیدونم باور میکنی یا ن ولی برای من معجزه کرد این جمله ب خدا اعتماد و امید داشته باش خودش قشنگترینارو برات میسازه

ولی برا این حجم خونریزی هم بیشتر پیگیر باش حتی لازم شده دکترتو عوض کن

الهی خیلی زود خوب بشی عزیزم خیلی مواظب خودت باش خیلی ب خودت برس الان ک بچه شیرخشکی شده برا خودت کم نزار انواع غذاهای مقوی و خونسازو بخور و خیلی ب خودت حق بده بابت این حالت اصلا خودتو سرزنش نکن و همینجوری قوی باش

ان شاالله به حق فاطمه زهرا خدا بهت سلامتی کامل بده سالهای سال سایه ت بالا سر بچه ت باشه،هیچوقت ناامید نشو،تقریبا بعد زایمان همه اینجورین حالتم خوب نباشه دیگه بدتر همه چی رو به خدا بسپار

الهی بگردم 🥹خیلی برات ناراحت شدم
خدا سلامتی بده بهت

خانم خوبی من کلاس بارداری و مرقبت های موقع زایمان می رفتم اونجا می گفتن اگه تکه ای از جفت مونده باشه باعث خون ریزی زیاد میشه سونوگرافی رفتی

سوال های مرتبط

مامان کارن مامان کارن ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت۱
روز پنجشنبه رفتم دکتر معاینه شدم گفت۴سانتی ولی من اصلا درد نداشتم دکتر گفت امروز فردا دردت میگیره ولی من اصلا درد نداشتم تا روز شنبه پیاده روی کردم ورزش کردم ولی اصلا دردم نگرفت صبح روز شنبه تکونای بچه کم شدرفتم بیمارستان گفتم دهانه رحمم بازه قبول نکردن دوباره معاینه‌م کردن دیدن ۴سانتم بعدش بستریم کردن اول کیسه آبمو ترکوندن ک درد نداشت پاره کردنش بعد اون دردام شروع شد ولی خیلی کم بعدش بهم آمپول فشار زدن ک دردام بیشتر و بیشتر میشد بعد برام گاز بی دردی آوردن ک واقعا تاثیر گذاشت رو دردام یکم قابل تحمل میکردش (ساعت ۳:۳۰بستری شدم)ساعت ۵:۳۰رسیدم ب فولی وگفتن چندتا زور بزن ک سر بچه داره میاد بیرون چندتا زور خوب دادم بعد منو بردن سر تخت زایمان با سه تا زور خوب بچه ب دنیا اومد ولی بعد اینکه بچه اومد دچار پارگی شدم و خونریزی کردم تو اتاق زایمان کنترل کردن ولی بعد اینکه وارد بخش شدم دوباره حالم بده شد انگار میخواستم دوباره زایمان کنم اومدن منو چک کردن دیدن خونریزی شدیده و من عین مار ب خودم میپیچیدم و همش حالم بدتر میشد سرم گیج می‌رفت عرق میکردم حالت تهوع داشتم دکتر ک اومد بالا سرم منو برد اتاق عمل و دوباره از دهانه واژن جراحی شدم سه روز تو بیمارستان بستری شدم و تحت نظر بودم زایمان خیلی راحتی داشتم ولی پارگی بعدش خیلی اذیتم کرد ولی خداروشکر الان حال منو پسرم خوبه
مامان ماهلین🧚👶🫀 مامان ماهلین🧚👶🫀 ۴ ماهگی
خانوما من دخترم دیگه کاملا شیرخشکی شد و انقد سینمو نگرفت که شیرم خشک شد من همه تلاشمو کردم ولی نشد😞من خیلی حس بدی دارم حس میکنم من اصلا مامان خوبی براش نیستم حس ناکافی بودن تمام روانم بهم ریخته همین الان دارم با اشک مینویسم من اصلا حالم خوب نیست و افسردگی که تو بارداری داشتم بعد از زایمان بیشتر شده همش غمگینم رو بچم بشدت حساس شدم هی نفساشو چک میکنم هی میترسم بچم خدای نکرده چیزیش بشه اصلا حال و حوصله ی هیچی رو ندارم و فقط کارم شده گریه حتی حال ندارم برم دکتر با اینکه شوهرم خیلی خوبه خیلی هوامو داره خیلی دلداریم میده و همش داره سعی میکنه از این حال درم بیاره ولی بازم من حالم خوب نمیشه و حس میکنم ن میتونم مادری خوبی برای بچم باشم ن همسر خوبی واسه شوهرم و اینکه دیگران هی نظر میدن که چرا داری ب بچت شیرخشک میدی چرا تو اینجوری میکنی مگه فقط تو مادری و بچه اوردی و.... این درک نشدن از طرف دیگران هم بیشتر کلافه م میکنه و حس بوچی میکنم ولی بخدا که دست خودم نیست کاش یکی بود درکم میکرد😔
مامان ماهور مامان ماهور ۵ ماهگی
پارت دوم زایمان😅
سزارین

من ان اس ای دادم خوب بود بد نبود ولی گفتن دکتر گفته ریسک نکنیم و همین امشب عمل بشی من خیلی استرس گرفتم اومدن برام لباسامو عوض کردن و طلاهامو گرفتن
دستام میلرزید یه حس عجیب بود واقعا
شوهرم دلداریم میداد ولی خب اصلا حس میکردم امادگی ندارم
رفتم تو اتاق عمل همه سعی میکردن ارومم کنن و فضا رو عوض کنن
اومدن برام سند گذاشتن که اصلا من نفهمیدم کی گذاشت چون اصلااا درد نداشت
بی حسی از کمر شدم که اون هم اصلا درد نداشت
دکتر اومد و عکل شروع شد فقط از خدا سلامتی بچمو خاستم
تا صدای گریش اومد فقط میپرسیدم بچم سالمه یا نه 🥲که دکتر گفت اره عزیزم یه دختر سالم قشنگ
همه با هم فقط میگفتن چقدرررر مو داره 😂
اصلا نفهمیدم کی شکممو ماساژ دادن
و خداروشکر منم زایمان کردم و دیگه از تهوع خبری نیس

من نمیخام مقایسه کنم ولی واقعا اگه برگردم عقب باز سزارین رو انتخاب میکنم هر چند من سزارین اجباری بودم ولی واقعا خیلی خوبه
درسته بعدش درد داری ولی قابل تحمله
انشالله این حس و حال قسمت همه 🥲