تجربه من از زایمان طبیعی
برامن اینطور بود که فقد همون دردای قبلش خیلی وحشتناک بود وقتی که به ۷ سانت رسیده بودم دیگه اصلا دردی نداشتم همه دردام تموم شدن و فقد حس فشار داشتم و بهم فشار میومد و خود به خود زور میزدم اصلا دست خودم نبود ولی بهم گفتم تا فول نشی زور نزن وواقعا خیلی سخت بود خودمو کنترل کنم که زور نزنم
ینی باهرانقباضی که میگرف فقد حس زور زدن میومد نه درد
بعد که به ۱۰ سانت رسیدم و گفتن حالا زور بزن دیگه خیلی خوشحال شدم که میتونم زور بزنم و خودمو رها کردم دیگه😂
و شروع کردم به زور زدن اینا اصلا درد نداش و فقد دردا تا همون ۷ سانت بود برامن از برش و بخیه هم هیچ دردی نفهمیدم
ولیییی موقعی که بعد زایمان میومدن شکم مو فشار میدادن خیلییی درد داشت و از تمام وجودم جیغ میزدم من جیغامو بعد زایمان زدم اونم همین موقع فشار دادن شکم وگرنه قبلش اصلا صدام در نیومد نه موقع دردا نه موقع زور زدنا
شماهم همینطور بودین؟

تصویر
۱۰ پاسخ

دعا کن منم تجربه خوبی داشه باشم

من دونه دونه بخیه هایی ک زدنو فهمیدم🥲🥲بعدش قسمت وحشتناک من بعد بخیه ۲بارمعاینه داخلی شدم

من ۱سانت و نیم بودم که کل بخش از صدام با خبر شدن
سزارین اجباری هم بودم بخاطر شلوغی اتاق عمل چند ساعت نگهم داشتن
دیدن دارم خیلی اذیت میشم ارژانسی بردنم اتاق عمل باهمون ۱سانت و نیم

موقعی ک شکمم رو فشار میدادن خیلی درد نداشت واسم
دردای قبل زایمانم منو برد تو اون دنیا و برگردون
خیلی سخت بود واسم
همش گریه میکردم 🥹🥹
ولی خدارو هزار مرتبه شکر بچم سالم ب دنیا اومد
اون همه درد ارزشش رو داشت

چرا شکم منو فشار ندادن پس👀

مگ تو زایمان طبیعیم شکمو فشار میدن😐😐😐لعنت بهش

منم دعا کن عزیزم میخوام بگم نمیترسم اما از عمق وجود میترسم و استرس دارم
اما همش به شما فک میکنم میگم مامان دلارا تونست منم میتونم فقط دعام کن همین🥲🥹

برا منم دعا کن مث تو قوی باشم فرشته🥺

برا چی شکمت فشار میدادن

توفوق العاده ای عزیزم

سوال های مرتبط

مامان یوتاب مامان یوتاب ۱ ماهگی
مامان جوجه فینگو🐧🩵 مامان جوجه فینگو🐧🩵 ۲ ماهگی
زایمان طبیعی
3.
معاینه که کیسه آب ترکید چهار سانت بودم تا اومد اتاق بعدی پنج شیش سانت پیشرفت کردم گفتن خیلی عالیه
دیگه هی باز شدم به درجه نه رسید ک دیگه دردا تموم شد همه و فقد احساس فشار و زور و مدفوع داشتم
گفتن فقد روز بزن وقتی زورت میاد
منم همینکارو کردم آکسیجنم کم بود برام اکسیج وصل کردن افد فشار قلب جنین میشد
بعد نه آمپول فشاری زدم نه اپیدورال لازم شد
فقد خیلی تنگ بودم چون رابطه نداشتم از اول حاملگی زور هام خیلی زیاد شد همش زور میزدم ولی بچه پایین نمیومد دکتر هم همش بهم میگفت زور بزن مدفوع کن تا مدفوع نکنی بچا نمیاد
حالت سجده نشستم روی میز
بعد حالت دسشویی خیلی موثر بود
دیگه دراز کشیدم گفتن دیگا وقتشه بچه سرش اومد پایین
چنتا زور دیگه بزنی میاد منم همنگارو کردم نفسمو حبس میکردمو زور میدادم ب پایین
که دیدم گفت موهاش معلومه داره میاد تا اومد تیغ برداشت و منو پاره کرد بچه افتاد تو دستاش و شروع کرد گریه🥹🥹
ویه موجود کوچولوی نرمی گذاشتن رو شکمم و داشت گریه میکرد یهویی انگار یه طوفان برام تموم شد همه چیزی آروم آروم شد برام😇😇
دیگه بخیه هم خییلی خوردم بیستا داخلی پنجتا هم بیرونی
مامان آراد🫀🐣 مامان آراد🫀🐣 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت سوم
ساعت ۷ باز دوباره ماماهمراهم گفت بیا ورزش کنیم اما من نمیتونستم دردم خیلی زیاد شده بود گفت پس بیا بریم دوش آب گرم بگیر
دوش آبگرم گرفتم و زیر دوش ورزش کردم و اومدیم برام کیسه اب گرم گذاشت رو کمرم به حالتی که من سجده وایستاده بودم و باسنمو چپ و راست تکون میدادم
بعد اون دیگه شده بودم ۸ سانت ساعت ۷:۳۰ بود فکنم خیلی بهم فشار میومد احساس زور دادن داشتم اما میگفتن نباید زور بزنی بهت فشار میاد فوت کن اصلا زور نزن
دیگه معاینه کردن و من خیلی خسته شده بودم همش میگفتم کی بدنیا میاد خسته شدم دیگه ماماهمراهم گفت همین پایینه موهاشو داریم میبینیم موهای خیلی مشکی داری برعکس خودت که انقدر بوری 😂بچت مشکیه دستتو بده تا موهاشو حس کنی ولی من میترسیدم دست بزنم گفتم نه نمیخام😂😂
دیگه هروقت که درد میگرفتم میگفتن زور بزن پاهامو میگرفتم و زور میزدم چون نمیتونستم ورزش کنم باز دوباره رفتم زیر دوش آبگرم و اومدم برام کیسه آبگرم گذاشت رو کمرم و دوباره تکون دادن باسن به چپ و راست بعدش دوباره زور زدن ....
مامان آقا کیان 🩵❄️ مامان آقا کیان 🩵❄️ ۱ ماهگی
پارت 3#

وقتی دکترم اومد و معاینه کرد گفت یه کوچولو آمپول فشار میزنیم بهت تا دردات بیشتر ولی تا یه کوچولو از اون سروم که وارد رگام شد رحمم خیلی سفت شد و فشار زیاد اومد رو من و سریع سروم و قطع کردن دوتا آمپول مسکن به رگ دستم زدن و اکسیژن وصل کردن بعدش کم کم حالم بهتر شد دردام قابل تحمل بود و ورزش هامو انجام میدادم فقط اون یه ساعت آخر که فشار میومد به مقعدم و دکتر میگفت زور بزن و از اون ورم که کمرم و دلم درد میکرد خیلی سخت بود ولی فقط همون یه ساعت بود که نباید جیغ بزنی باید تا جایی که میتونی زور بزنی
داشتم زور میزدم اومد معاینه کرد گفت ببرینش اتاق زایمان رفتم اونجا و دوبار زور میزدم زور آخری و با جیغ و فشار زیاد زدم که احساس کردم یه چیزی ازم اومد بیرون و باز دوباره همونو احساس کردم که اول سربچه بود بعدشم بدنش اومد بیرون که پسر گل مو گذاشتن رو شکمم و من واقعا دیگه هیچ دردی نداشتم و هیچی نفهمیدم و با پسرم حرف میزدم که روشکمم بود گریه میکرد و دکتر داشت تمیزش میکرد آنقدر حس قشنگی بود که نمیشه با پیام نشونش بدم و باید خود آدم تجربش کنه تا بدونه چقدر قشنگه و حس آرامش میده به آدم
مامان 🤎👶🏼 مامان 🤎👶🏼 ۱ ماهگی
زایمان طبیعی(۲)
اومدن معاینه کردن گفت شدی ۴ سانت و تا اینجا واقعا برام قابل تحمل بود بخوام توصیف کنم دردش همون پریودی ولی یکم شدت داشت دردا مثلا موقع دردا نیگرفت شکمم و کمرم همزمان باهم منقبض میشد سفت میشد که با تنفس ردشون میکردم
تا اینکه کم کم این دردا هی بیشتر میشد و ناله هام شروع شد همراه با دردا
تا ساعت ۵ همه دردا برام قابل تحمل بود و اومدن معاینه کردن و گفت حالا دردات هروقت گرفت همزمان باهاش زور بزن و وقتی دردا میگرفت زور میزدم
انگار که میخوای دسشویی کنی ولی نمیاد همینجوری بود فشارر که میاوردم موقع زور زدن دردا هم انگار کم میشد ولی درد کمرم و داشتم هی میگفتم زور بزن سر بچه از کانال رد بشه
خلاصه من از درد هم گریه میکردم هم زور میزدم
تقریبا نیم ساعت همینجور هی میگفتن زور بزن که سرش بیاد و. من خسته میشدم و بین دردا واقعا از حال میرفتم ولی خوبیش این بود موقع من هیچکس نبود و خلوت بود و مامانم بالا سرم بود ارومم میکرد خیلی خوب بود این
مامان جانان مامان جانان روزهای ابتدایی تولد
#پارت دوم و روز دوم دردا هم گذشت و صبح سوم دیدم دردام همچنان نا منظم شروع کردم به ماساژ نوک سینه و تحریکشون به مدت یک ساعت که کم کم احساس کردم دردام داره زیاد میشه از ساعت ۱ شب تا ۵ صبح دردام رو با تنفس شکمی و کیسه آب گرم تحمل کردم و ساعت ۵ رفتم زایشگاه که گفتن دهانه رحم ۵ سانت باز شده و بستری شدم به ماما همراهم زنگ زدم و ساعت ۶.۳۰ صبح رسید بیمارستان چون بچه اولم بود و دردا هنوز نامنظم بود تا حدودی بهم آمپول فشار زدن و دردام شدید تر شد منم با تنفس شکمی و ورزش روی توپ و ماساژ نقاط فشاری حدود یک ساعت و نیمی گذروندم و شدم تقریبا ۶.۵ سانت و درخواست بی دردی کردم و اسپاینال شدم از ناحیه کمر خیلی خوب بود البته یکم خارش داشتم بعدش که بهم ی آمپول زدن و برطرف شد و تا ۱۰ سانت بی حس بودم ولی وقتی بچه میخواست زور بده و بیرون بیاد خییییلی درد داشتم و حس فشار با تمام قدرت زور میزدم ولی بچه نمیومد حدود ۱۵ ۲۰ دقیقه با تمام توانم داشتم زور میدادم و رمقی برام نمونده بود بالاخره بعد آخرین زور بچه بیرون اومد
مامان مهتا💖 مامان مهتا💖 ۲ ماهگی
پارت2⃣
درداش برام قابل تحمل بود و با تنفس و ورزش ردشون میکردم .نیم ساعت بعدش اومدن معاینه ام کردن و نوار قلب جنین گرفتن که انقباضاتم خوب بود و دهانه رحم هم به ۴ سانت فول رسیده بود ‌.
که اومدن برام اپیدورال تزریق کردن .من روی تخت نشستم و اول همون جایی که میخواستن تو نخاع بزنن رو بی حس کردن با امپول و بعدش اپیدورال رو تزریق کردن من چیزی نفهمیدم خیلی.
فقط متوجه میشدم یه مایعی داره وارد لگنم و کمرم میشه انگار.همین
بعدش دردام خیلییی آرووم شد 🫠و درد حد یه انقباض کوچیک میگرفت .
ماماهمراهم هم اومد که هر چی از خوب بودنش بگم کم گفتم .عالی بود ❤️.بهم ورزش داد موقع انقباض هام و با تنفس میگفت کنترل کنم که اکسیژن کافی به نی نی برسه..
بعد ۲ ساعت رسیدم به ۱۰ سانت و فول شدم .دیگه ماماهمراهم بهم گفت فقط روی تخت دراز بکشم و زور بزنم .البته زور های کنترل شده جوری که انگار میخوای مدفوع کنی ...
تمام تلاشمون با ماماهمراهم این بود که بخیه نخورم .دیگه تقریبا سر بچه که کامل دیده میشد 👶🏻دکترم هم اومد .
اینم بگم چون اپیدورال بودم فقط حس فشار داشتم زیر شکمم و دردی نداشتم اصلا...
چند تا زور دیگه زدم موقعی که حس انقباض داشتم و سر بچه کا مل اومد بیرون و من خوشحال ترین بودم که بخیه نخوردم😄
مامان ارسلان مامان ارسلان ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۴🙂❤️❤️
دکترم گفت مثانه خیلی پایین و جلو سر بچه رو میگیره باید ادرار کنی گفتمش ادرار ندارم گفت چرا مثانه خیلی پر بعد نمیدونم چی بود بهم وصل کردن و ادرار رو کشیدن بیرون گفت حالا زور بده زور میدادم ۱۰سانت شده بودم گفت تا میتونی زور بده فکر کن یبوست شدی محکم زور بده خیلی زور دادم بعد گفت بریم اتاق زایمان رفتیم اتاق زایمان رو تخت زایمان خابیدم بعد یکی از پرستارا شکممو فشار میداد ومن زور میدادم تا اینکه دکترم بهش گفت دیگه کمکش نکن میخام ببینم چقدر زور داره شروع کردم زور دادن دوتا فشار محکم دادن و پسرم اومد بیرون اینجا خیلی احساس سبکی داشتم و باورم نمیشد از پسش یر اومد ولی هنو اتفاق اصلی و ترسناک روبرو نشده بودم تا اینکه شروع کرد بخیه زدن به پرستار که بغلش بود گفت ببین گوشت چطور جدا میشه گوشت واژنم خیلی بی جون بود و گوشت همراه با سوزن بخیه کنده میشد و نمیتونستن بخیه بزنن ۴۵ دقیقه فقد داشت بخیه میزد و با کلی بی حسی ولی درد داشتم بازم تا اینکه این کابوس تموم‌ شد و منو بردن ریکاوری ....
مامان خادم الحسین مامان خادم الحسین روزهای ابتدایی تولد
پارت هشتم #تجربه_زایمان
بیست دقیقه بهم ان اس تی وصل بود و کیف کردم بدون هیچ دردی دراز کشیده بودم 😚 اصلا ینی وارد بهشت شده بودم ولی کم کم عوارضش رو نشون داد با این حال بخوام دوباره زایمان طبیعی کنم قطعا اپیدورال رو میزنم ... سرگیجه شدید داشتم که باید از یکی میگرفتم وگرنه می‌افتادم بعد بیست دقیقه حرکت سجده رو رفتم و نزدیک ۵ که شد فشار شدید به مقعد و واژنم آمده بود و این نشون دهنده این بود که سر بچه پایین تر آمده و دیگه داره بچه میاد از ساعت ۵ باید زور میزدم و از عوارض بعدی اپیدورال این بود که هرچی زور میزدم با اون نهایت زور من باید زود تر میومد ولی چون اپیدورال زدن زور کم می‌شد 🥲🥲 درد نداشتم ولی حس میکردم یه چیزی گیر کرده و فشار شدید به مقعد و واژنم میومد ... دیگه ساعت ۵ و ۴۰ اینا بود که حس میکردم چند تا دیگه زور بزنم بچه آمده و همون لحظه ها میگفتن عالیه موهاش داره دیده میشه ولی خیلی اذیت بودم همش حس میکردم گیر کرده ینی راضی بودم از موهاش بگیرن بکشن بیرون😅😂😂🫠 اون لحظه فقط میخواستم بیان ببرن فشار بدن شکمم رو تا بچه بیاد بیرون هی میگفتم دکترم کی میاد 🥲🥲 میگفتن تو راهه از طرفی هم خسته شده بودم این آخر کاریا خودمم میخواستم زور بزنم میگفتن فشار نیار رو خودت تا دکترت بیاد آخیش بالاخره دکترم آمد
مامان فرشته کوچولو مامان فرشته کوچولو ۲ ماهگی
پارت ۴
ولی بعد کلی ورزش اخرم با دست یه سانت وا میشد ولی عالی بود که بعد اون همه درد من درد نداشتم
دیگه رسیده بودم به ۹ سانت حس زور شدید داشتم سر بچه بالا بود دیگه انقدر زور زدم و سجده رفتم با انقباض که سر بچم اومد پایین دیگه ۱۰ سانت بودم ولی یه مانع بود تو واژن که با تمام قوا زور زدم بچه اومد تو کانال و دکترم اومد و بهترین بخیه ای که تو عمرم دیدم رو برام زد
دکتر موقر بهترین دکتر دنیا برای من تو کل بارداری بچمو گذاشتن تو بغلمو از شوق اشک ریختم
و اینم بگم من از ۴ سانت دیگه هیچچچچ دردی نداشتم
و الان تنها دردم بواسیرمه که خیلی بد شده چون قبل بارداری هم شدید بود و با زور زایمان خیلی بد شد
از طبیعی با اپیدورال خیلی راضی بودم
برای من بد درد که تازه فهمیدم ارثی از خاله هام هست باز نشدن دهانه رحم
عالی بود
بیمارستان پاستور بود شیفت صبح زایشگاه عالی بودن
و بیمارستان خوب بود
هزار بار بگردم طبیعی میارم الان خواهرخام غبطه میخورن به حال من بعد زایمان
و تخت بغل من ۵ نفر زایمان کردن و من هنوز بودم 😅
کسایی رو دیدم که ۸ سانت هم درد نداشتن