۱۲ پاسخ

با مامانتون موافقم چون دخترتون خیلی کوچیکه

بزرگتر شد باخودت ببر اما اگه میتونن نگه دارن و اوکی هستن بذار پیششون

من که تا الان حتی یک بار هم دخترم رو به خانواده شوهرم نسپردم چون نمیتونم بهشون اعتماد کنم فقط پیش مامانم میذارم میرم آرایشگاه بقیه جاها باخودم میبرم از همون نوزادی

منم کلا میذاشتمش پیش مامانم مامان من ترس از ویروس داشت دوماه اول که هیچ جا نمیذاشت بره بعدشم ما جایی میرفتیم پیش مامانم میموند از ۶ ماهگی بیرون رفت اما هنوزم جای شلوغ بخوام برم مامانم نمیذاره منم استقبال میکنم چون ویروس زیاده ولی فقط به مامانم اعتماد دارم مامانم نتونه نگه داره هیچ جا نمیرم

مامانت راست میگه...گوش کن

غریبه ک نیس مادرشوهرته و نوه ش میشه بعدشم ی ادم چقد میتونه بد باشه ک حتی ب نوزادم بخواد اسیب بزنه فکرا بد نکن اگه اعتماد داری چیزی نمیشه

نه بابا اگه مطمئنی به خوبی ازش مراقبت میکنن اشکالی نداره. بچه ۱۹ روزه چه بلایی میخوان سرش بیارن
منم دخترم کوچیک که بود میذاشتمش پیش مامانم و میرفتم.اخه واقعا با نوزاد نمیشه جایی رفت

بستگی به طرف مقابلت داره
اگر دست و پا چلفتی نیستن
بی خیال نیستن
کاملا رفتار با نوزاد و بلد هستند،هیچ اشکالی نداره بزار
من ۱ بار بچم و که ۱ سالش بود گذاشتم پیشش در و به روش بست تا مثلا ۱ دقیقه ای بره سر کوچه آشغال دور بریزه و بیاد
یا به بچه ۱ ماهه جاریم آب هندونه داد
مهربونه ولی نا آگاه
دیگه هیچ کدوم بچه پیشش نمی زاریم

اگه آدمای خوبی ان،بذار بمونه

واقعا پیش مادرشوهرت میزاری حتما آدم خوبیه اره؟منک اصن بهش اعتماد ندارم نه اینک آسیب بزنه نه هاا چن مادره خود آدم یه چیز دیگس مثلا مادرشوهرم بچمو بردم اونجا نوزاد بود بچه ۶ ماهه گفتم میرم مغازه میام وسط راه یادم افتاد کیف پولم رو نبردم دیدم خدایا بچمو آنچنان وحشت ناک جیغ میزنه از پشت پنجره دیدم بچم سیاه شده داره ظرفاشو میشوره خیلی آروم میگ جان مامان جان مامان عصبی شدم کنترلم رو ازدست دادم گفتم بچم سیاه شده نفسش رفته بجا بغل کردن خیلی ریلکس داری نگاش میکنی دیگ بچمو پیشش نزاشتم تا زمان اثاث کشی بچم یکساله بود زنگ زد بیا گریه میکنه به زور خوابونده بودش اومدم دیدم بچم کلی خراب کاری کرده باسنش سوخته بود زنیکه احمق دلش نیومده عوضش کنه

عزیزم مادرشوهرهم مث مامان ادمه هیچ فرقی نداره ،،،اماااا بچه کلا پیش مادر باشه خیلی بهتر هزار اتفاق هس ،،مادر شاید حواسش ب خودش نباشه اما قطعا حواسش ب بچش هس و اگ خدایی نکرده اتفاقی بیفته پیش خودت بوده و هیچکس مقصر نمیبینی

مامانا کلا زیادی حساسن مامان منم بااینکه دخترم بزرگه شش سالشه دوس داره یه روز بمونه پیش مامان بزرگش وقتی میزارم هی بهم میگه بچه رو ازسرت باز گردی کلا بحث رو به جاهای باریک میکشه دختربچه است فلان میشه

سوال های مرتبط

مامان امیر مامان امیر ۱ سالگی
ما یک ماهه بنایی داریم اومدیم خونه مادرم،،، مادرمم شهرستان بود قرار نبود فعلا بیاد،پاش ترک خورده اومد اینجا من بهش برسم،ولی انقد اخلاقش خاصه ک خیلی اذیت میشم به شدت به تمیزی خونه حساسه از وقتی بیدار میشم سرپام همه جارو تمیز میکنم ولی باز غر میزنه اصلا نمیگه تو بدبختم یه ذره استراحت کن بقران تا ۵ صبح سرپام بچم دم صبح میخوابه تو خوابم مدام گریه میکنه باید هی بزارم رو پام کلا ۴ ساعت خواب ندارم بهم میگه دوساعت زودتر بیدار شو کارهارو انجام بده نمیگه تونستی بخوابی اصلا بچه گذاشت استراحت کنی،بچم پشتی رو میندازه باهاش تند حرف میزنه میگه چرا میندازی درحالی ک میره شهرستان صدبار زنگ میزنه ک دلم برای امیرعباس تنگ شده ولی میاد نزدیک انقد بداخلاقی میکنه کلا روحیمو خراب میکنه همیشه همینطوری بوده فقط میگه خونه تمیز باشه بشینم بداخلاقی کنم و غر بزنم واسه هر چیزی غر میزنه الان حیاط تمیزه هوا سرده میگه برو حیاط گرد و خاکه بشور، لگن میارم دستشویی میکنه میبرم خالی میکنم مادرمه دوسش دارم همه کار براش میکنم ولی انقد اخلاقش خاصه و سریع خوبی رو فراموش میکنه آدم زده میشه از ترس مامانم همش خونه رو مرتب میکنم وقت نمیکنم یه حموم برم،مادر مردم کمک خال بچشون میشن اینم اینجوری،از وقتی مامانم اومده ۵ دقیقه با بچم نتونستم بازی کنم😒حرصم میده خیلی
مامان یاسین ومائده مامان یاسین ومائده ۲ سالگی
مامانا اینجا اکثریت تو اپارتمان میشنید درسته؟؟ با چند تا بچه بعد ادیت نمیشید سر این ک بچه تو اپارتمان نمیتونه بازی کنه واینا همش باید سکوت کنه سرصدا خیلی نباشه لطفا بیایید بگید ک حرف شوهرم درست نیس و بیشتر یه تیکه بود برادخترم برگشته بهم میگه پول داشتم میرفتم اپارتمان خوب بعد گفت اپارتمانم بخای بری بچه هامون بچه نیستن اون بچه های مردمن ک ارومن واینا خیلی حرفش سنگین بود برام خدایی منطورش دخترمنه میدونم دخترم توخونه باخودش حرف میزنه بازی میکنه این بدش میاد اما کارای بچه خودشو نمیگه ازخونه دزدی میکنه خونه رو دائم میگرده نمونش همین امروز بهش گفتم چنان حالش بد شد ک اما هیچ وقت عیبای بچه خودشو نمیگه ای خدا بخاطر دخترم نمیخام خونم اپارتمانی باشه چون هی اونجا شوهرم میگه ساکت ساکت مریصی مگه اینا اخه دوسال بودم دیگه انگاری برام جهنم بود اینجا ک اومدم انگار تمام دنیارو بهم دادن دخترم ازاده بازی کنه یا یاسین ک جدیدن انقد جیغ میزنه ازخدا میخام همه مستاجرها خونه دارشن منم همینجور یه خونه ویلایی بده بهمون راحت شم از منت های شوهرم
مامان Nila مامان Nila ۲ سالگی
سلام مامانا . میخوام یکی از مشکلم رو بگم میشه خواهرانه راهنماییم کنید؟
من جدیدا خیلی خیلی آدم عصبی و پرخاشگری شدم رژیم میگرفتم ینی ب خاطر اونه؟
این رفتارم باعث شده دخترمم پرخاشگری کنه همش همه رو میزنه مخصوصا منو خیلی میزنه . این رفتار بدش رو نمیدونم چطوری از سرش بندازم میگمم ناز کن ناز میکنه باز بدتر میزنه تو سرم .
اصلا بلد نیستم چطوری ب یه بچه محبت میکنن . اصلا بلد نیستم چطوری باهاش بازی کنم حرف بزنم تربیتش کنم .
عصبی بودنم ممکنه بخاطر این باشه که من اصلا آرامش ندارم اصلا حوصله هیچی رو ندارم .
شوهرمم میاد خونه ی نیم ساعتی با دخترم بازی میکنه شام میخوره میخوابه .
با منم نه یه شوخی کردنی ن بوس و بغلی چیزی هیچی . رابطه اینا هم زیاد براش مهم نیس اولویت آخرشم اگه دخترم گذاشت خسته نبود حوصله داشت شاید دوهفته یا ده روز بیاد سمتم ک بعد کارش میشه ی آدم خشک . البته خشک بودنش برا منه بره جمع هی میگه و میخنده . فکر میکنم بخاطر اینه اصلا آرامش ندارم . کسی نیس حداقل نازمونو بکشه . الان یه هفته هست دندونم درد میکنه و سرما خوردم . دریغ از آبمیوه و یا میوه ای چیزی . فقط این جمله رو بلده پاشو بریم سرم‌ بزن . نمیدونم خودش نمیخواد یا از چشش افتادم اصلا بهم محبت نمیکنه .
دلم برا دخترم خیلی میسوزه چیکار کنم یخورده آرامش و انرژی داشته باشم