۳ پاسخ

عزیزم زود تر بزار بعدیارو هم منتظریممک

سلام عزیزم منم دزفول هستم ماما همراهت کی بود

منتظریم

سوال های مرتبط

مامان محمد ایلیا مامان محمد ایلیا ۴ ماهگی
پارت دو تا ساعت هشت صبح درد میکشیدم ولی قابل تحمل بود بد بزور مامانم رفتم بد معاینه شدم گفت چهارسانت بازی رحمتم خیلی نرم شده بستری بشو تا کارا بستریم کردم رفتم اتاق زایمان شد ساعت نو گفتن نیاز ب امپول فشار نداری یگ سرم تقویتی زد بهم گفت راه برو نیم ساعتی را رفتم بد اومد کیسه ابمو پاره کرد ولی درد نداشتم زیاد هی ول میکرد میگرفت بد دوبار اومد معاینه کرد گفت شدی شیش باز یکم راه رفتم دوبار معاینه کرد گفت شدی هفت هشت وقتی درد داری زور بزن من بازم دردام قابل تحمل بود باز معاینه کرد گفت نو شدی زور بزن از نو سانت ب بد دردام خیلی شد دیگ هرچی زور میزدم رحمم تنگ بود باز نمیشد پارع کرد باز گفت زور بزن منم چون بی دردی بهم زده بودن گیج بودم و زیر اکسیژن بودم بد میگفت سرش دیده میشه زور بزن منم نمیتونستم بد یکی اومد شکممو فشار میداد یکی از پاین رحممو باز میکرد بد بچه اومد بیرون ک ساعت یک نیم بود کلن من چهار ساعت درد کشیدم اونم قابل تحمل بود فقط اخرش درد داشت و الان بخیه هام درد میکنه و خیلی ب دردش ارزش داشت اینم از ترحبه من ایشالا همه مثل من زایمان راحتی داشته باشین
مامان آقا معراج مامان آقا معراج ۵ ماهگی
تجربه زایمان پارت دوم
صبح روز بعدش ساعت ۶ اومدن آمپول فشار زدن رفته رفته دردام داشت شروع می‌شد دیگه همش میومدن معاینه میکردن منم دردام بیشتر می‌شد کیسه آبمو پاره کردن دردام شده بودن ساعت ۱۲ ظهر هر چهار دقیقه ای یه بار ک ازشدت درد گریه میکردم معاینه کرد گفت سر بچه کاملا پایینه ولی دهانه رحمت دوسانت بیشتر باز نشده تا شد ساعت یک اومدن ان اس تی گرفتن گفت خوب نیس دکتر اومد دوباره گرفت گفت خوب نیست گفت میترسم بند ناف دور گردن بچه باشه از طرفی هم افت ضربان قلب داشت خلاصه اینکه من دردام منظم شده بود و چه درد میکشیدم ک گفت آماده ش کنید برای سزارین اورژانسی بیشتر از این میترسم صبر کنم دیگه سریع اومدن سوند وصل کردن بر خلاف اینکه همه از سوند غول ساخته بودن ققط یکم سوزش داشت سریع سوار ویلچر شدم رفتم اتاق عمل گفت بشین رو تخت سرتم خم کن پاهام بهم نزدیک کن میخاهیم دارو بزنیم ب بدنت دیگه خدایی اون آمپول هم آنچنان درد نداشت یکم سوزش داشت یهو دیدم دارم داغ میشم خابوندنم پرده کشیدم گفتم منم هنوز بی حس نشدم شروع نکنید گفت باشه چند دقیقه بعد دیدم صدای ب گریه بچه داره میاد انشالله قسمت همه چشم انتظارا پسرمو نشونم دادن دیگه بردنش منم عمل خیلی سریع تموم شد رفتم ریکاوری پسرمم آورد یکم بهش شیر داد رفت بعد یکی دو ساعتم بردنم تو بخش دیگه نمیدونم چی یگم😂😂
مامان جوجه کوچولو مامان جوجه کوچولو ۹ ماهگی
اونجا ی ماما همراه گرفتم خانوم سیدی
ساعت شد ۱۲ اومدن قرص گذاشتن برام سرمم ک ساعت ۱۱:۳۰ زدن برام دردام داشت همینطوری بیشتر و بیشتر میشد
چند دیقه ی بار میومدن برا معاینه دهانه رحمم شده بود ۵ همون پرسنله ک میگم عشق بود اومد گفت میخوام کمکت کنم هزوقت درد داشتی زور بزن روب پایین ک دست منه هر کاری میگفت میکردم ک فقطزود تر دردم تموم شه
ماما همراهمم چون دردم زیاد بود گفت همون رو تخت حالت سجده باش و کمرتو تکون بده ک بچه زودتر بیاد پایین
ساعت ۱ بود فک کنم یهو خیس شدم خواهر شوهرم پیشم بود ‌فتم اجی فک کنم کیسه ابم ترکید اومد نگا کرد گفت هیچی نیس دیگه چیزیش نمونده ب پریتارا گفت اومدن نوار قلبه رو شکمم بود گفتن خیلی خوبه ک الان ترکیده
دردام شدید تر میشد تا ساعت ۴ درد داشتم شدیدددد ۴ صب اومدن معابنه کردن گفتن موهاش معلوم شده بدو بریم اتاق زایمان ب زور راه میرفتم چون نزدیک زایمان بود همش خون چکه میکرد ازم اینم بگم وسط دردام و معاینه هام کار خرابیم کردم بالاهم اوردم گفتن همه اینا خیلی خوبه و نزدیک زایمانته رفتیم اتاق زایمان
مامان ایلماه مامان ایلماه ۱ ماهگی
پارت ۶
اومد معاینه کرد گفت شدی ۵ سانت خیلی خوب پیش رفتی کیسه ابتو میزنم یه ساعت دوساعت دیگه زایمان کرد ساعت ۶و نیم غروب کیسه ابمو پاره کرد ولی شدت دردام بیشتر شد و فقط نفس عمیق میکشیدم بهم گفته بود گاز بی‌حسی هم داریم و یا اپیدارول گفتم ن گاز بی حسی مثه اکسیژن بود موقع دردا بایستی مثل قلیون میکشیدی داخل و نفس عمیق میکشیدی میگفت حس سر خوشی به آدم میده ولی رو من تاثیر نداشت حس حالت تهوع بهم دست می‌داد یه دو سه دفعه استفاده کردم و گذاشتمش کنار دردام خیلی بیشتر شده بود شدتش من همچنان نفس عمیق میکشیدیم خواهر بالاسرم بود خواهرشوهرم رفت و خواهر اومده بود پیشم ماما اومد گفت موقع دردات زور بزن منم همینکار میکردم تا اینکه ساعت ۷ شد و شیفتش و بایستی عوض می‌کرد یه ماما پیر ن خیلی بد اخلاق ن خیلی خوش اخلاق اومد بالای سرم اومد معاینه کرد رو همون ۵ سانت بودم و رفت من موقع دردا زور میزدم دوباره اومد معاینه کرد ۶ سانت شدم و گفتن سرش بالاس باید حالت سجده بشی که بیاد پایین همینکار کردم و موقع دردام شدید زور میزدم بعد یه رب اومد گفت شدی هفت سانت زور نزن ولی من تا چشمشو دور میدیدم زور میزدم معاینه کرد گفت ۷ سانتی دردام دقیقه هاش کمتر از ۱ دقیقه بود ولی مدت زمانش زیاد بود
مامان امیرسام❤️دلارام مامان امیرسام❤️دلارام روزهای ابتدایی تولد
پارت دوم
آهرش نوار خوب نبود بستریم کردن یه ماما داشتم خیلی معاینه تحریکی انجام میداد برام که سریع دهانه رحمم باز بشه آمپول فشار هم بهم زدن آمپول فشار خیلی بد بود دردام و شدید شدید کرد از ساعت هشت بستری شدم تا نه خوب بود درام از وقتی سوزن فشار زدن به شدت دزدان زیاد شد
از ساعت نه تا ده دردام خیلی بد بود مامانم با روغن کمرو ماساژ میداد تار آورم بشه همین ماساژ و کیسه اب گرم خیلی جوابه
بعد دکتر می‌گفت تا ساعت 12 الا 1 نصف شب زایمان می‌کنی و گفت هر موقع فشار به عقبمخ اومد صداش بزنم منم یهو ساعت 10و ربع دزدان شدید بود و مثل فشار سریع اومد معاینه کرد و تعجب کرد گفت فولی برو تا بریم برا زایمان همه چی آماده کرد و رسید به قسمت زور زدن گفت زور بزن اولش نمی‌تونستم بعد انگا. مدفوع داشتم. اصلا انگار یکی جای من زور میزد هر چی زور داشتم و زدم تو مقعد اول یکم مدفوع اومد بعد سر بچه گفت آفرین سر بچه رو دارم میبینم بعد در حد سوزش حس کردم اینم بگم قرار بود برش پرینه بزنه می‌گفت چون 20 سالته اگه نزنم داغون میشی ولی من پرینه ام نرم بود بدون برش البته بماند خودش یکم پاره شد 🤦 ولی خوب چهار تا بخیه بیرون چهار تا بخیه داخل سوزن سری هم اصلا نزد 😭 خیلی درد داشت بخیه هر چی هم التماس میکردم بزنه می‌گفت فرقی نداره🤕
مامان دختراومحمدپارسا مامان دختراومحمدپارسا روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان من
ممنون از همه دوستانی که تبریک گفتن
من سشنبه رفتم سونو وزن گفت ۲۶۸۰ . چهارشنبه یکدفعه تکون های بچه شدید شد شکمم بالا پایین میرفت اصلا و بعدش کمردرد شدم فکر به خاطر کار کردنه . رفتم حمام از حمام که اومدم بازم کمرم مرده درد میکرد به زور شام گذاشتم و دراز کشیدم صبح از نماز صبح انقباض داشتم فکر کردم ماه درده پا شدم برم دسشویی که کیسه آب پاره شد سریع شوهرمو بیدار کردم رفتیم بیمارستان .معاینه کردن دو فینگر بود گذاشتنم زیر ان اس تی .منم همون دراز کش تنفس شکمی میرفتم. بعد ان اس تی اومدم پایین و ورزش کردم . ماما هم گفت آفرین کلاسا رو شرکت کردی منم گفتم آره برا بچه اولم. اومد معاینه کرد گفت شدی ۴ سانت آمپول فشار زدن برام دردام خیلی زیاد شد ولی سعی میکردن موقع دردام به دهانه رحم زور بیاد و آروم و عمیق نفس میکشیدم . دوباره آن اس تی وصل کردن دردام زیاد شده بود دوباره معاینه کرد گفت باورم نمیشه شدی ۷سانت اگه بزاری با دستم کمکت کنم کمک کرد و فول شدم. گفت ۵ دقیقه دیگه بچت تو بغلته فقط زور بزن. هر چی زور زدم نه خبری نشد گفت بچه سر دلته و سرش کجه نیومده تو راه. گفت حالت دسشویی و سجده برم هر کار کردم نشد گفت شاید بند ناف دورشه چند نفر ریختن رو سرم و بچه رو هل دادن پایین با زورای من . جیغم بلند شده بود . دیگه گفت سرش اومده بیرون بعله بند ناف دور گردنشه!
مامان غزل😍🥰 مامان غزل😍🥰 ۱ ماهگی
پارت چهار
سریع من گذاشتن روی تخت زایمان وسایل اماده کردن حس زور بهم دس میده گفتن دردت گرفت زور بزن من هی دردم گرفت زور میزدم نمیاد گیر کرد گفت زورت فایده نداره جای سرم خراب شده یکی اون داره بهم امپول میزنه یکی هم رو باسنم امپول انتی بیوتیک زد شنیدم گفت انتی بیوتیک زدم بهش گفتم برای چی گفت برا بچه عفونت نگیره هی دردمیگیرم زور زدم دختر بچه هم میترسید زورمیزنه داد بی داد راه انداختیم من اون دختر به من‌میگن زور بزن سر بچه معلومه به اون میگن زور بزن سر بچه داره میاد وضع بدی بود خیلی وحشناک هی زور محکم میادم چهار پرستاربالا سرم بود پرستارا میگن دستمو فشار بده زور بزن دستاشون فشار دادم زور میزنم نیس بچه نمیخواد داشتم ناامید میشدم ک دکتر برش زد گفت الان زور بزن با دردات منم اسم فاطمه زهرا دادزدم اسم شوهرم داد زدم ک سربچه اومد نزدیکتر شد گفت افرین همین جوری ادامه بده بعد صدا گریه بچه اومدتا دیدم دختر بغل دستم زایید من موندم🤦‍♀️🥺😣
مامان هیرمان مامان هیرمان ۴ ماهگی
زایمان پارت ۲.....

رفتیم بیمارستان‌ بله گفتن کیسه آب پاره با دوسانت‌ باز خلاص اومدن سوزن فشار زدن کلش ریخت با خون اومد ۱۱ صبح تا ۱۱ شب فقط درد میکشیدم
دوبار امپول فشار زدن ک من خودمو‌ یه دردیوار‌ می‌کوبیدم‌ از درد ک ساعت ۶ شب گفتن ۵ فینگری. دوباره امپول ورزش ساعت ۱۱ نیم گفتن فول شدی من حس کردم بچه داره میاد گفت وقتی درد داشتی زور بزن نفس عمیق زور ی نفس ی زور خلاصه ماماعه‌ دستش سبک بود دستش درد نکنه خودم تنها بودم ک فشار دادم دیدم سرش نصفش اومده بیرون صداشون زدم ک بیاید بچم اومد
اومدن امپول بی‌حسی زدن با قیچی بریدن با ۳ زور محکم‌ اومد اون لحضه انگار دنیامو‌ دادن بهم کلا خالی شدم و دردم تموم شد بچه رو بردن با وزن ۲۷۰۰ ...۳۷هفته و ۵ روز گذاشتن‌ تمیزش کردن لباس تنش کردم اومدن سراغ من برای دوخت دهانه رحمم ۵ تا بیرونی خوردم ۵ تا داخلی بی‌حس بودم هیچی نفهمیدم الان خونریزی در حد پریود دارم ی کوچولو‌ فشار رو بخیه هامه‌ نمیتونم‌ خوب بچمو‌ شیر بدم........
انشلا ک شما بسلامتی فارغ بشید مثل من درد نکشید