۱۲ پاسخ

سحر جان نظر من اینه بچت بزار همون مهدی ک‌میگی دوربین داره و برو سرکار چ فایده بچه مادر افسرده و عصبی داشته باشه مهد بچه ها بازی میکنن باهم یچی میخورن و انقد اذیتم نمیشی
همین بچه ها بزرگ میشن حتی پشیزی ما براشون مهم نیستیم ک‌چی میشیم تنهاییم یا ن
اول ب فکر خودت باش
بعدم نمیخوای کار بد بکنی برا آیندشم میری سرکار
اگ‌مهد خوبی پیدا کردی برو حتما سرکار

منم‌همین حال شما رو داشتم ولی آخرش تصمیم گرفتم برم سر کار پرستار گرفتم وسه بچه دوربینم گذاشتم تو خونه

عزیزم کارت چی بودش
اگه شوهرت قبول میکنه بزارش مهد

کسی رو نداری بچه ت رو نگه داره؟خودتم نیم وقت برو که هم بچت نخواد مهد بره هم خودتم سرت گرم بشه

نزارش مهد مامانم کلا ی هفته گذاشت تو مهد هنوز یادم میوفته دلم میگیره اون ی هفته خون گریه میکردم از ترسم😐

برو سرکار واسه بچه اتم پرستار بگیر یا پیش مادرت یا مادر شوهرت بذار

تحقیق کن یه مهد خوب پیدا کن اوایل در هفته دو روز ببرش خودتم خونه باش ببین اول بچت کنار میاد با مهد یا ن بعدش برو کارت شروع کن اگه بشینی که بچم بزرگ بشه بیشتر وابستت میشه

گلم خانه کودک ما پانسیون جدایی مادر و کودک داره
میتونی باخیال راحت پسرتون رو جدا کنید وبرید سرکار

نزار مهد کودک ، ی کاری از الان شروع کن که حتی اگر درآمدش کمه جای گسترش داشته باشه. ی وقتی واسه ی کار مفیدی بزاری حالت بهتر میشه.
مثل ی آموزشی که بشه بعدا ازش پول درآورد

ببخشید کارت چیه

عزیزم بزار مهد کودک مطمئن باش از ما بهتر برخورد میکنن بخدا اون دادی هم که سر بچه میزنیم کلی روش تاثیر منفی میزاره ولی خب ما هم گاهی واقعا خسته میشیم

بذارش مهد کودک. چرا سرش داد میزنی؟

سوال های مرتبط

مامان مهرسام و مهرنا مامان مهرسام و مهرنا هفته بیست‌ودوم بارداری
سلام مامانای با تجربه میشه راهنماییم کنید به کمک نیاز دارم خیلی باید حتما با کسی صحبت کنم نمیدونم چرا من از وقتی زایمان کردم اینقدر عصبیم پسرم خیلی بهونه میگیره جیغ میزنه گریه میکنه فاق شلوارمو میکشه و میگه باید همش پیش من بشینی همش بشینی پیشم و من هر کار دوست داشته باشم بکنم تو هم باید پیشم باشی ینی پنج دقیقه تنها بازی نمیکنه و ما اینجا هیچکس و نداریم و بیرون رفتنم از همه چیز دوریم و خیلی سختمه نمیدونم با چی ببرم بیرون اینور و اونور میپره و غذا هم نمیخوره عصبی میشم دیگه داد میزنم سرش خیلی ناراحتم خیلی عذاب وجدان دارم حق داره بچه خسته میشه تو خونه نمیدونم چیکار کنم عصبی نشم وقتی گریه میکنه و غذا هم نمیخوره من سرش داد میزنم الان تو ناخودآگاهش مونده ؟؟؟؟؟یا میتونم جبران کنم و یه چیز دیگه این طبیعیه که یهو من کنارش دراز کشیدم نازش میکنم و بوسش میکنم بهش میگم دوسش دارم اونم بوسم میکنه و لبخند میزنه و یهو حمله میکنه موهامو از ریشه میکشه و میکنه موهامو و چنگ میزنه صورتم و سیلی میزنه منم آروم میگم مامان دردش میگیره مامان ناز مامان بوس ولی ول نمیکنه
مامان زینب مامان زینب ۲ سالگی
یعنی من خیلی مادر بدی ام که حوصله بچمو ندارم؟؟ عاشقشما‌ جونمو براش میدم ولی خسته شدم از بچه داری... واقعا دلم زندگی‌ قبل از بچرو میخواد ...
دو ساعتم که میزارمش خونه مامانم همش فکرم پیششه بازم آرامش ندارم تا برم پیشش.. تا وقتی که مجبور نشم پیش هیچکس نمیزارم بمونه... وقتی هم که کنارشم‌ همش خودمو با گوشی یا کار‌ خونه سرگرم میکنم.. قبلا خیلی بیشتر وقت میذاشتم براش صبح تا شب فقط باهاش بازی می‌کردم ولی نمیدونم چی شدم‌ یهو میخوام برگردم به سه سال پیش که کلا نبود.. با اینکه همش تو فاصله نیم متریش نشستم و نمیزاره از کنارش جم بخورم اما حس میکنم همش تنهاست‌ چون بهش توجه نمیکنم و سرم تو گوشیه...
یه وقتایی فکر میکنم روزا بزارمش‌ مهد حداقل واسه چندساعت تنها باشم اونم با بچه های همسنش بازی کنه حوصلش سر نره. ولی حتی اینم هیچوقت نمیتونم از ترس اینکه نکنه تو مهد براش اتفاقی بیوفته ..
کاش میدونستم قراره چه اتفاقاتی بیوفته و هیچوقت اقدام به بارداری نمیکردم..
من خیلی بدم که همچین حرفایی‌ میزنم😭