سلام مامانا خوبید
من چندروزه تصمیم گرفتم دخترم ببرم مهدکودک چون به شدت بهانه میگیره
دارم ظرف میشورم میادمیگه چراظرف میشوری بیابان بازی کن
میرم تواتاقش میگم برم غذابزارم گریه وزاری که چرارفتی بیاپیش من بشین تواتاقم
یعنی اگه ولش کنی ازصبح که ساعت ۸بیدارمیشه تا شب میگه بشین پیش من اگرم بازی نکنی کاری نداره فقط باید بشینم پیشش
بالاخره آدم کارخونه داره آشپزی داره نظافت داره و......
ازطرفی تاگوشیم زنگ بخوره انقدرمیاد جیغ ودادمیکنی انقدرمیزنه که درحدانفجارمنوعصبی میگه کاریه روزدوروزشم نیست
حالا ازصبح باهاش سرمیزنم تاشب که باباش میاد باباش هم خسته وکوفته هیچ رمقی نداره که بخواد بابچه بازی کنه یا وقت بزاره
خیلی هم جایی نمیرم چون خیلی شیطون شاید هفته ای برم برم خونه کسی
خلاصه که تمام فشارروی من .
قبول دارم اونم بچه تنها خلاصه که گفتم هم براین که خودم داغون نشم وبچه ام حال وهوای عوض بشه ببرمش مهد
یه روزامتحانی بردمش نزدیک خونمون یه مهدهست گفت از۸صبح تا۱۲ ماهانه دو تومن
امایه چیزی خیلی ازاین قضیه زده ام کرد این بودکه توی یه اتاق ۱۲متری که کلاسشون بود ۱۲تابچه بودن که ۴تاشون سرفه میکردن خودمربیشون ماسک زده بود
اون اتاق برای اون حجم بچه خیلی کوچیک هیچ تهویه ای نداشت
برخورد مربی ها خوب بود ولی میترسم بچه ام مدام مریض باشه
موندم بین دوراهی
نمیدونی کلاس خلاقیت بنویسمش یاببرمش مهد
کسی تجربه ای داره بهم بگه لطفا
کدومش بهتره مهدکودک یا کلاس مهندسی خلاقیت یابازی وورزش
طبق این سن بچه ها ومحیطش

۹ پاسخ

منم میبرم قیمتش بالاست گفتم یکماه میارمش بعد ببرم چترنیلی قیمتاش مناسبه سالی چهارتومنه بصرفست فعلا دوست داره بااینکه همه میگفتن واینمیسته ولی جلسه اول بمن گفت برو مامان غذابپز و دوست داره یروز درمیون سه ساعته اگ قیمتشخوب بود میبردم ولی گرونه شوهرم گفت نبر گفتم یکماهمیبرم بعد دیگ نمیبرم

هر جایی که بچه ها باشن تو این فصل همینه
حالا مهد باشه خانه بازی یا هر جای دیگه ای
بچه ها انقد باید ویروسای مختلفو باهاش مبارزه کنن تا کم کم بدنشون مقاومت پیدا کنه که زمان مدرسه کمتر مریض بشن
امسال مهد نبری سال دیگه که مجبوری ببری

ببرش مهد
بهش شربت ایمیونس بده ایمنی بدنشو میبره بالا نمیذاره مریض شه اگه هم مریض شه خفیفه و سریع خوب میشه انواع ویتامین هارم داره
من از دو سالو شش ماهگی پسرمو میبرم مهد خیلی راضیم
چند ماهم هست از این شربته بهش میدم عاااالیه
کارن زود به زود مریض میشد دکترش براش نوشت من که خیلی راضیم
خودتم راجبش تحقیق کن

مهد خوبه
مهارت و اینارونمیدونم
ولی همه اینا ریشه در تک بودن بچت داره بیشتر ببرش توی اجتماع و پیش بچه عا

واااای منم این مشکل رو دارم تازه واسه من دختر کوچیکمم هست نمیدونم به کدوم برسم.دوس دارم بزرگه رو ببرم مهد حداقل یکی باشن ولی خب از مریضی میترسم.بزرگه بگیره کوچیکه هم میگیره.

مهد عالیه واقعا منم کلافه میشم از دسته پسرم یکسره که نمیشه بازی کرد براش کارتن میزارم دیگه ول نمیکنه ۲۴ ساعته میبینه خاموش میکنم اینقد جیغ میزنه صداش میگیره

انگار دختر منو توصیف کردی
همسرت هم دقیقا عین شوهر من 😶
ولی من انقدر غر میزنم بهش هرشب میبریمش پارک
ازصبح تاشب با دخترم درگیرم 😂
منم بخاطر مریضی میترسم مهد ببرم وگرنه طفلی ها صبح تاشب تنهان

دخترمنم اینه اینجا غریبم فکن هرشب شوهرم میبرش بیرون یعنی هرروز مادعوا داریم برام اسباب بازی جدید بگیرین ازوقتی بیدارمیشه گوشی بدست

کدوم شهری عزیزم

سوال های مرتبط

مامان آقا بهراد مامان آقا بهراد ۳ سالگی
قبول دارین ما خانم ها خیلی مظلومیم.
تمام روز بچه داری و کارای خونه روی دوشمونه.
خدا میدونه شوهر من توی خونه هیچ کمکی بهم نمیکه با اینکه باردارم سه هفته پیش با ماشین تصادف کردیم و دکتر گفت بخاطر بارداری و ضربه ای که خوردی باید استراحت کنی توی این مدت فقط دو یا سه بار خونه رو جارو زده و ظرف شده مسئولیت تمام کارها با خودمه امروز بعدازظهر ۲ ساعت پسرمو نگه داشته من رفتم سونوگرافی از ساعت ۱۰ وسط سالن خوابید به بهونه این که بچه داری کرده و همش میگه چراغا رو خاموش کن صدای تلویزیون رو کم کن پس مادری که ۲۴ ساعته بچه داری میکنه آدم نیست. صدبار بهش گفت امروز که خونه ای راه پله ها رو جارو بزن آخه ساختمان ما ۳ طبقه است و نوبتی باید نظافت بشه اینکه دیگه وظیفه من نیست ولی انجام نداد. میگم رختخواب نوزدای رو از بالای کمد بیار میگه خستم.
فقط یه مادر و یک خانم حق نداره خسته بشه.
با تمام وجود دلم برای روزایی که میرفتم سرکار تنگ شد با اینکه مسئولیتم زیاد بود ولی کار و زحماتم ارزش داشت.