مامانا یکم درد و دل کنیم 🥲 دختر من خیلی بد قلقه طوری که هرکسی نمیتونه ارومش کنه مدام گریه میکنه موقع تعویض پوشک موقع لباس عوض کردن باید یکی شیشه شیرشو به دهنش بگیره بخوره تا بزاره عوض کنیم اینقدر جیغ میزنه و کبود میشه ادم میترسه نفسش نره کلا اصلا بچه ارومی نیست منو باباش از وقتی اومده هیچ جا نمیتونیم بریم چون اینقدر گریه و شیون میکنه باید فرار کنیم از اونجا و زهرمارمون میشه حتی تو ماشینم اروم نیست واقعا بزرگ کردنش سخته من از زمانی که زایمان کردم خیلی داغون شدم از وزن قبل بارداری خودمم ده کیلو اومدم پایین دیگه به خودم نمیرسم موها ژولیده دیگه وقت ارایش ندارم بهم ریختم همش کلا خودمو نابود کردم و وقف دخترم کردم خیلی روش حساسم هرکسی میخواد کمکم کنه ازش ایراد میگیرم که بلد نیستی مامانم خیلی غصمو‌ میخوره میگه حساسیتو به این بچه کم کن بزارش دست من برو یکم به خودت برس با شوهرت یه جایی برو فوقش میگی من بد نگهش میدارم بلد نیستم قلقشو اشکال نداره سه چهار بار بالا میاره دیگه ولی دل من رضایت نمیده احساس میکنم مادر بدیم اگر بدمش دست کسی اون نمیدونه چجوری اروغشو بکیره چجوری قرصاشو بده چقدر شیر بده و هزار تا فکر دیگه

۱۶ پاسخ

عزیزدلم همدردیم تمام مشکل تورو منم دارم هیجا نمیتونم برم دائم گریه جیغ کبود میشه نفسش میره از بس گریه میکنه آرایشگاه ۳ ماهه نرفتم داغونم من دلم میخاد به مامانم بسپارم ولی متاسفانه هم شوهرم نمیزاره و بشدت حساسه رو رادوین هم خود رادوین به خودم عادت کرده بغل کسی نمیره خلاصه تا وقتی ننو خریدم دائم تو پتوش میکردیم از کمر گردن افتادم ولی از ۳ ماه به بعد یکم کمتر میشه گریه هاش یکم دیگه تحمل کن البته من هنوزم با رادوین نمیتونم جایی برم چون عادت کرده به ننو ولی بازم گریه هاش کمتره دیگه ۳ ۴ ماه صبوری کن گلم انشاله درست میشه

چقدر منی توو منم هم کلا خودمو فراموش کردم منم اصن حتی ی لحظه با هیچکس تنهاش نمیزارم همه میگن حساسی بهم خونه نشین کردم خودمو خلاصه

خیلی سخت نگیر بده مادرت نگهش داره به خودت برس و با شوهرت برو بیرون الان زمانه بدی شده تو کوچه خیابون رنگ به رنگ زن و دختر ریخته خدای نکرده میبینی شوهرتو از راه بدر کردن شما اولین مادر نیستی ولی مردا زود گول میخورن

مادر باکیفیت کم خیلی بهتر از مادر بی کیفیت همیشگیه عزیزم

بچه دیگ باورت میشه من از 10روزگی بچم با20سال سن بچمو تنهایی بزرگ کردم تنها شوهرم صب می‌ره شب میاد هیچکس نمیاد کمک خودم از پسش بذمیام همیشه آرایش میکنم موهامو لخت میکنم حتی بچمو میزارم جلودر حمام بادر باز دوش میگیرم و باش صحبت میکنم ت زاجیم همیشه تمیز و آراسته بودم زایمان طبیعی بلند شدم کارامو میکردم بیرون میرفتم ...ب خدا بچه 25روزه زردی داش رفتم کافه طرقبه تولد با بچه ی ماه و نیمه رفتم بیرون از شهر بادوستای خانوادگیمون سخت نگیرعزیزم

من خودم کسی رو ندارم تو شهرمون بزارم پیشش ولی اگه بود قطعا برای یکی دو ساعت میزاشتم بیشتر از اون واقعا خودم طاقت نمیوردم
اما یکی رو میشناسم بچش بیشتر وقتا خونه مادرشه شیرخشکم میخوره مادرش نگه میداره
اصلا ندیدیم تو مراسمی بیارتش چه عروسی چه جشن چه مهمانی با تعداد زیاد خیلی راحت میزاره میره یه شهر دیگه مثلا برای ۵ ۶ ساعت

سلام عزیزم اصن اینجوری نیس همیشه باخودت بگو ...دخترم نوزاده و دوسال ب من احتیاج داره ت باید قوی باشی باید بتونی باهاش کنار بیایی باید بپذیری ک ت بهترین مادری...
ببین منم حساسیتم از شما بیشتر بغل هیچکس دوس ندارم بدم هرکی بغلش می‌کنه میگم دستاتو شستی هرکس بوسش میخاد بکنه میگم بوس نکنین دساشو بوس کن...
من مادرم فوت شده
ی روز با شوهرم میخاستم برم تاجایی مادرشوهرم گف بچتو من نگه میدارم ببین ...بچه ت شیشه میگیره بچه من فقط شیر خودمم حتی پستونکی نیس....شیشه شیر نمیخوره حتی با قطره چکان شیر خشک نخورده مادرشوهرم بش داده حتی با قاشق آب جوش نبات و میندازه بیرون......تف می‌کنه
متنفره فقط سینمممم خیلی وابسته
بااین وجود من دوساعت گزاشتمش و رفتم براخودم دور زدم و آروم شدم حال دلت عوض میشه...
مادرته و خیلی بهتر از شما بلده اعتماد کن و خودتو جمع وجورکن دوره خرابی شده....
نزار شوهرت ازت زده بشه ....
باید بسازی پس ب شرایط عادت کن و از مسیر لذت ببر میگذره

به نظر من ک اشتباه می‌کنی شده ۱ ساعت بزارش جایی برو یکم حال و هوای عوض شه
من سه روز در هفته میرم دانشگاه روزی دو سه ساعت
وقتی میرم خیلی انرژی بیشتری دارم ،حالم بهتره
بهتر میتونم برای بچم وقت بزارم

مامانت راس میگن کمک نگیری از بقیه تلف میشی.... یکم به خودت استراحت بده بزار بقیه بچه رو نگه دارن منم حساسم اما واقعا بعضی وقتا نیاز دارم یکی کمکم کنه

منم بچه اولم هم خیلی گریه الکی میکرد هم خودم خیلی حساس بودم روش،شوهرمم بدتر از من،فک میکردم الان بزرگ بشه خودشو میکشه برام انقد خوب میشه و جبران میکنه،بعد که بزرگ سد الان ۱۲سالشه،انقد پشیمونم از کارها و زیادی دلسوزی کردنهام براش،الان اصلا اونطور نشده که فکرشو میکردم،از نظر دلسوزی الکیهات میگم بهت نکن که بعدا پشیمون میشی،از نظر گریه های الانشم میگم بهت یهویی خودش خوب میشه و اروم،بالاخره نوزاده هنوز ،الان همه بچه‌ها همینطورن،بزارش پیش مامانت به خودت برس

درکت میکنم واقعا خعلی سخته اینجور بچه ها رو بردگ کردن منم پسرم عین دختر شما بدقلق بود پدرم درومد تا ب اینجا رسید
ادم همش دلش پیش بچس اونوقت نمیتونه بزارش برا کسی وباخیال راحت بره ب خودش برسه هرچن طرف کمکتم کنه بازم برامادر سخته میدونم چی میگی
چون دل درد شدید دارن اینجورین خودشون بیشتر ازما اذیت میشن

ان شاءالله دورانش زودتر بگذره👌🥺🥺

منم دقیقا بهش خیلی وابسته م و حساس با اینکه میدونم مامانم بیشتر از من دوسش داره و مراقبشه ولی باز میخام برم خرید میزارم پیش مامانم ب یه ساعتم نمیرسه عجله ای برمیگردم چون فکرم همش پیششه میگم نکنه چیزیش بشه یا مامانم مشغول کار بشه ازش غافل بمونه

عزیزم 🥲🥲خیلی سخته اینجوری ادم کم میاره واقعا ادم افسردگی میگیره همش تو خونه و هیچ جا نره ایشالله ملورین قشنگم یکم بزرگ تر بشه بچه ی ارومی بشه
حالا من با اینکه دخترم بچه ی خیلی گریه کنی نیست خوبه نرماله ن خیلی شلوغه ن خیلی اروم بین این دوتاس نسبتا میشه بچه ی خوبیه ولی من شوهرم بشدت روش حساسه و اصلا دوس نداره جایی بریم میگه سرما میخوره یا مریض میشه یا اینکه خوابش بهم میریزه اذیت میشه بچه تو خونه ی خودمون باشیم بهتره😑

دختر من گوش شیطون کرد و جمع که اصلاً گریه نمی‌کنه گریم بکنه خیلی کم مثلاً خیلی گشنش باشه یا مثلاً خیلی نق نق کنه بعد بهش توجه نکنیم اونجوری دیگه مثلاً گریه کنه اونم نه در حدی که کبود شو و اینا

خب مامانت راست میگه اگه مامانت بلد نبود پس خودت چجوری بزرگ شدی .بعدشم توکه میگی دخترت درهرصورت گریه میکنه یکم بزارش پیش مامانت خدارو چه دیدی شاید بهترم شد.مامانا همیشه قلق همچیو بلدن نگران نباش

منم اینجوریم پسرام از بس بدقلقن فک میکنم فقط خودم خوب نگهشون میدارم
واس همینه ک این همه اذیتیم چون دلمون نمیاد بسپریم ب کسی .بنظرم اشتباهه

سوال های مرتبط

مامان 🌛مه آرا🌜 مامان 🌛مه آرا🌜 ۸ ماهگی
مامان سامیار مامان سامیار ۹ ماهگی
یه درد و دل دیگه هم بکنم
من خیلی دوست داشتم به سامیار شیر خودمو بدم چند روز اول که شیر نداشتم سامیار هم از گرسنگی روده هاش صدا میداد دختر عموم اومد خونمون دید پسرم گریه می‌کنه و گرسنه هست سریع شیر خشک درست کرد تو شیشه داد بهش و به من گفت تا شیراز بیاد شیر خشک بده
منم این کارو کردم زمانی که شیر اومد سامیار دیگه اصلا سینمو نگرفت خیلی هم تلاش کردم فایده نداشت کسی نبود مارو راهنمایی کنه بگه با قطره چکان یا قاشق بهش شیر خشک بدید
خلاصه که پسر من شیر خشکی شد و خیلی ناراحت بودم و خیلی گریه کردم
اما خب گذاشتم باید قسمت
چرا به ماهایی که شیر خشک میدم کنایه میزنید؟چرا ترحم میکنید؟
چرا بعضیا میگن واسه راحتی خودتون شیر خشک میدید. خدا شاهده خیلی سخته جدا از هزینه پوشک هزینه شیر خشک داریم، شیر خشک بعضی وقتا گیر نمیاد، همش باید شیشه بشورم مخصوصا شبا ، همش باید فکر آب جوش باشیم ،همش باید استرس اینو داشته باشیم الان بچه بیدار میشه شیر میخواد اگر شیرش آماده نباشه گریه می‌کنه و.... خلاصه که شیر خشک خیلی سخته اما خب چاره ای نداریم مجبوریم تحمل کنیم تا بگذره
جاری من بوش گرسنش بود من بهش گفتم چرا بهش شیر نمیدی
برگشت بهم گفت میترسم تو ناراحت بشی اخههههه بی انصاف من چرا باید ناراحت بشم یا حسادت کنم
تو رو خدا مراقب حرف هاتون باشید امان از روزی که دل یه مادر بشکنه...