ای خداااا حالم از خودم بهم میخوره گوه تو این زندگی گوه
ما ۶ ماه رو عروسی گرفته بودیم شوهرم گفت بیا بچه دار شیم من احمق هم قبول کردم در حالیکه هیچیییی از بچه و بچه داری سرم نمیشد تو همون بارداری درسم رو خوندم ارشد قبول شدم دو روز تو هفته دو سه ساعت مرفتم دانشگاه به بچه شیر خشک میدادم دیگه سینم رو پس زد هنوز عذاب وجدان ولم نمیکنههههه دارم روانی میشم هر کس از هر طرف میرسه با حرفاش یه زخم میزنه الان هم معلمم باید برم سر کار که یک ساعت و نیم از خونمون فاصله داره روز اولی که رفتم سر کار بچم مریض شد و شدید سرماخورد هنوز هم مریضه کلی لاغر شده حالم از خودم بهم میخوره که چرا هیچ وقت به بچم نرسیدم چرا قبل بچه دار شدن آگاهیم رو نبردم بالا چرا اصلا فکر نکردم که آمادگی بچه دار شدن رو دارم یا نه چرا فکر نکردم چرااااا
اصلا مادرخوبی نبودم اصلا به بچم نرسیدم خوب بهش غذا ندادم سینم رو پس زد شیر خشکی شد به خاطر کار کوفتیم لعنت به من لعنت به زندگی من دوست ندارم زنده باشم خدااااا

این روزا میگذره ، بچه بزرگ میشه ، وقتی بزرگ شد نمیگه مامان دستت درد نکنه که شیر خودتو دادی ، نمیگه دستت درد نکنه ک فقط نشستی خونه ب من رسیدی ، میگه مامان مرسی ک پیشرفتتو برا من ول نکردی و الان یه مادر شاغل و تحصیل کرده‌ای ک دستش تو جیب خودشه

دیوونه ای مگه؟
چرا الکی خودتو عذاب میدی ؟
مگه فقط بچه تو سیر خشکیه ؟ اصلا چی میشه که بچه شیر خشکی باشع ؟ یا اصلا مگه قرارع بچه مریض نشه ؟
الان فک میکنی ماها که تو خونه نشستیم بچه هامون مریض نمیشن ؟؟
الکی خودتو اذیت نکن تو که روحیه داشته باشی واسه بچتم بهتره

حالا من ک شیر خودمو میدم ن دندون برام مونده ن مویی ب سرم باید چکار کنم
من میگم خوبه لا اقل اینایی ک بچه‌هاشون شير خشک میخورن دندوناشون سالم میمونه

تو دیوانه ای داری الکی خودتو عذاب میدی
بچه بزرگ شه اصلا نمیفهمه چ جوری بزرگ شده نمیفهمه با شیر خودت بزرگ شده یا شیر خشک
مهم اینه ک بچه سالمه و داره روندبزرگ شدن خودشو پیش میبره
بچه بزرگ شه ازت پول میخواد راحتی و آرامش میخواد ک تو الان داری برای آرامش آینده اون تلاش میکنی
تو باید به خودت افتخار کنی در کنار اون هر وقت از کار میای فقط بغل کنی و بهش محبت کنی تو ساعت هایی ک هستی
از نظر تغذیه میگذره به فکر آینده اش باش

عزیزم کارت از صبح تا ظهره نه؟ تا تو بیایی بچت از خاب بیدار میشه کلی فرصت داری

عزیزم منم زمانی بچم کوچک بود دنبال علایق خودم رفتم وقتی کوچک بود توی سرما و گرما با خودم میبردمش سالنم یوقتایی مث تو فک میکردم مادر خوبی نیستم الآنم دوتا بچه دارم با وجود دوتاشون میرم سالنم فقط به آینده بچه هام فک میکنم چون من داشته باشم بچه هام توی رفاه و آرامشن،چرا به این فک نمیکنی که خودتو خسته میکنی که بچت آینده داشته باشه

خیلی سخته درکت میکنم من که شغل بیرون ندارم توان ندارم دیگه شما چی بگی
ولی این روزا هم میگذره بچه رو بسپار به مادرت عزیزم

من نمیخوام قضاوتت کنم
اما کاش به جای اینکه ازبچه دارشدن پشیمون بشی ازادامه تحصیل و شاغل شدنت پشیمون بشی

چرا الکی عذاب میدی به خودت
پسر بزرگم اصلا شیر خودم نخورد و شیر خشک خورد
کوچیکه هم شیر خشکیه یک ذره هم ناراحت نیستم
بچه جدا از تغذیه خوب یک مادر شاد میخواد اصلا برای چیزای الکی خودتو ناراحت نکن
فک میکنی شیر خودمون خیلی مقویه ؟
بخدا شیر خودمون با این حجم استرسی که داریم بیشتر ضرر داره تا خاصیت😅

ببین تو حتی اگه مادر آگاه تری بودی حتی اگه سر کار و دانشگاه نمیرفتی باز بچه ات مریض میشد ممکن بود شیرخشکی بشه پس انقد خودتو عذاب نده

اتفاقاً خیلی مادر بامسیولیت ای هستی یه مادر قوی به خدا باور کن نمی‌خوام تعریف کنم یا دل داری بدم واقعاً تو قهرمان ای که با وضعیت بارداریت رفتی ارشد خوندی و الان هم خداروشکر معلم هستی میتونی با درآمد ات بچه ات رو خوشبخت کنی به خودت افتخار کن شیرخشک خیلی ام خوبه کلی ام خاصیت داره مریضی بچه ام یه چیز عادی یه دختر من پارسال به خدا اول هر ماه مریض میشد تازه خونه بود همش شیر مادر هم میخورد ربطی به تو نداره زنده و سلامت باشی مادر قهرمان

عذرمیخوام که اینحرفومیزنم این ذهن مریض بچتوبیشترداغون میکنه تاشیرندادن.شیرکه همش هورمونه هیچ خاصیتی هم نداره اتفاقادوروبرمابچه های شیرخشک بهترم هستن بجای اینحرفاوقتی هستی انقدباهاش بازی کن شادش کن فقط روزای خوب براش بسازبا محبت وعشق.حرف بقیه هم بادهوا.من اگه شعورداشتم که راجع به چیزی که ازم پرسیده نمیشه نظرنمیدادم

سلام خانومی من بچه اولمو شیر خودمو دادم اصلا بزرگ نمیشد و ضعیف مونده بود و تو بارداری دومم دوقلو شد مجبور شدم بخاطر دوقلویی شیر خشک بدم الان خیلی هم بزگ و تپلی شدن پس عذاب نداشته باش.بزرگ شد نمیگه دستت درد نکنه که شیر خودتو دادی

به این فک کن ک داری برا بچت تلاش میکنی برا اینکه زندگی بهتری داشته باشه بچه ماها ک توخونه نشستیمم مریض میشه خواهر اصلا طبیعت همه ادما همینه آدمیم زنده ایم مریض میشیم عصبانی میشیم ناراحت میشیم ولی این هم میگذرد ب این فک کن بچت ک بزرگ بشه بهت افتخارمیکنه مطمئن باش گریه کن اروم میشی به چیزای خوب فک کن

برا چی خودتو ادیت میکنی هزاران بچه شسر خشک میخورن اتفاقا شیر خشک خیلیم خوبه اگرم شما کار میکنی برای آینده بچت اصلا خودتو اذیت نکن

عزیزم اروم باش
حالا من که درسمو خوندم ولی همش دارم میپزمو میشورم و میسابم کجا رو گرفتم؟بچم شیر مادر میخوره اما خیلی ریزه.خودمم تو خونه افسرده شدم از کار خونه و بدو بدوهایی که به چشم نمیاد
همش با خودم میگم کاش شیر خشک میدادم.بچه جون میگرفت یه کم
کاش میرفتم سر کار روحیم عوض میشد بچه مادر افسرده میخواد چیکار

میشع خودتو ازار ندی؟ مگ مادری فقد ب شیر دادنه بچه ام تا مریض نشه زمین نخوره بزرگ نمیشه چقد خوبه ک ی مادر مستقلی چندسال دیگه پسرت پزتو میده. دختر دایی منم پرستاره دوتا بچه داره اونارو جا میزاره برای اینده خودش و بچه هاش میجنگه عزیزدلم تو ی مادر قوی هستی خواهشا قوی بمون بزار پسرت بهت بعدا افتخار کنه باور کن خونه ام باشی بچتم مریض میشه زمین میخوره و....

با تمام وجود حالتو میفهمم عزیزم
دختر منم دو روز بعد از سرکار رفتنم تو مهد خیلیییی بد مریض شد ، هنوزم اسهال داره و پاهاش به شدت سوخته و زخم شده ... بیخوابی و بیحالیش و ....
خودمم از نظر روحی و جسمی خسته مممممم باید مراقب کوچولوم هم باشم ، و از طرفی خودمو قوی نشون بدم !
کم اوردم 😞

چرا خودتو سرزنش میکنی اخه ؟ مگه شیر خشک بده؟ پسر منم از ۳ ماهگی سینمو نخورد ولی من عذاب وجدان ندارم خب زوری که نیست سیر نمیشد باهاش یا دوست نداشت میک بزنه ، شیر خشک بهتر هم هستش وابستگی بچه کمه و تو میتونی به شغلت برسی این همه درس خوندی زحمت کشیدی ، بعدا بچه یادش نمیمونه که تو شیر خشک دادی یا شیر خودتو

منم ۴ ماه بعد عروسیم باردار شدم
همزمان دانشگاه هم میرفتم
شرایط سختی بود
منم ب بچم شیر خشک دادم
دلیل نمیشه ما مادر بدی هستیم
تو داری برای زندگی و بچت تلاش میکنی

گلم بهش گوشت توشیشه بده تقویت شه

تو همونی که میخواستی خونه نزدیک محل کارت بگیری مامانت بیاد پیش بچت؟

یکی بیاد یه چیزی بگه آروم شم خستمممم خستههههه