۴ پاسخ

والامردااصلادرک نمیکنن هیچ بعضیاشون

دقیقا پسرمنم نه خواب داره نه خوراک همه میگن چقدر داغون شدی هرچی سعی میکنم به اعصابم مسلط باشم نمیشه

قشنگ درکت میکنم!

میدونم چی میکشی منم امروز دیوونه شدم خونه هم خیلی بهم ریختس امروز خیلی اذیتم کردن الان باید غرهای شوهرمم بشنون باخودم عهد کردم حرف زد با مشت بکوبم دهنش 😂

سوال های مرتبط

مامان رایان مامان رایان ۱۶ ماهگی
من بعضی شب ها پسرمو تو تاب میخوابونم که بعدش میذارم سر جاش ، و وقتی تو تاب میخوابه اول یکم شیطنت میکنه دوست داره با من بازی کنه بخند منم با جون دل باهاش بازی میکنم هی پستونکشو میندازه میگه بده من 😁😄 صد باری میندازه من میدم بهش با دالی میخنده ، امشب بازم بساطمون این بود تا خسته شد خوابید و من حین بازی داشتم به این فک میکردم خب بچه ذاتش شیطنت و بازی کردنه چرا بعضیا بخاطر غذا نخوردن ، نخوابیدن ، شلوغی ، کثیف کاری بچه رو دعوا میکنن و میزنن 😞😞😞😞
)قضاوت نمیکنم شاید شرایط زندگی و روحی بعضیا اکی نیست خدا از دل همه خبر داره)
ولی بازم هر چی باشه بچه بی گناهه اون نخواسته بیاد تو این دنیا ما هوردیمش تو این دنیا پس نباید ازش ناراحت و عصبی بشیم و بدتر بزنیم ،😔😔😔
من هر وقت ببینم یا بشنوه کسی بچشو زده قلبم درد میگیره میگم اخه بچه چه میفهمه که باید درد کتک رو تحمل کنه 😔
وقتی یکی رو سر ما داد بزنه یا مارو بزنه ببینین چه حالی میشیم دیوونه میشیم از طرف متقابل نفرت پیدا میکنیم پس بچه ای که حتی بلد نیست از خودش دفاع کنه رو بزنی واقعا خیلی نامردیه ....
و همین داد زرن سر بچه کتک زدن فردا بچه ای پرخاشگر ، عصبی و ...‌ تحویل جامعه میشه ،
وگرنه ماها اللن هر چی هستیم ریشه در کودکیمون داره پس خودمونو جای بچه ها بذاریم و درکشون کنیم و کار های گدشته رو تکرار کنیم و به اینده بچه ها صدمه نزنیم ....
وقتی با شوهرتون دعوا کردین یا با خانواده شوهر دق دلیش رو سر بچه ها خالی نکنین ...
🥺🥺🥺
مامان مهدیار💙 مامان مهدیار💙 ۱۵ ماهگی
ای خداااا حالم از خودم بهم میخوره گوه تو این زندگی گوه
ما ۶ ماه رو عروسی گرفته بودیم شوهرم گفت بیا بچه دار شیم من احمق هم قبول کردم در حالیکه هیچیییی از بچه و بچه داری سرم نمیشد تو همون بارداری درسم رو خوندم ارشد قبول شدم دو روز تو هفته دو سه ساعت مرفتم دانشگاه به بچه شیر خشک میدادم دیگه سینم رو پس زد هنوز عذاب وجدان ولم نمیکنههههه دارم روانی میشم هر کس از هر طرف میرسه با حرفاش یه زخم میزنه الان هم معلمم باید برم سر کار که یک ساعت و نیم از خونمون فاصله داره روز اولی که رفتم سر کار بچم مریض شد و شدید سرماخورد هنوز هم مریضه کلی لاغر شده حالم از خودم بهم میخوره که چرا هیچ وقت به بچم نرسیدم چرا قبل بچه دار شدن آگاهیم رو نبردم بالا چرا اصلا فکر نکردم که آمادگی بچه دار شدن رو دارم یا نه چرا فکر نکردم چرااااا
اصلا مادرخوبی نبودم اصلا به بچم نرسیدم خوب بهش غذا ندادم سینم رو پس زد شیر خشکی شد به خاطر کار کوفتیم لعنت به من لعنت به زندگی من دوست ندارم زنده باشم خدااااا