خانمای گل چند تا تجربیاتمو بگم...
از زایمان طبیعی ....بعد زردی ...بعد کولیک و رفلاکس
۳۷ هفته ک بودم رفتم دکتر کفت دو سانتی ،ان اس تی گرفت گفت برو بیمارستان...ولی رفتم سونو کردن گفتم خوبی برو خونه.
یه هفته استراحت کردم تا به ۳۸ هفته برسم...ورزش ایناهم هیچی نداشتم ازاول فقط کارای خونه بود.
۳۸ هفته و دوروز رفتم خموم ک خودمو شیو کنم حس کردم خیلی به شکمم فشاراومد.بعد شب کیسه ابم پاره شد و کلی اب رفت...
تا برسم بیمارستان دوساعت زمان برد و شد ۱۰ شب.
معاینه کرد و گفت دوسانتی و منم از پارگی کیسه اب چیزی نمیبینم و برو...هرچی اصرار ولی گوش نکرد ک خدا دکترمو رسوند و منو دید شناخت و گفت برو اتاق...
بعد یه ساعت و معاینه و...شب ساعت ۱۲ به دنیااومد دخترم...
بعدش انگار تازه به دنیا اومده بودم و هیچ دردی نداشتم و سریع سرپا شدم‌....
بعد دوروز چون خورده بود به تعطیلات مرخصم نکردن زردی نداشت...
ولی بعد دوسه روز ک باز دکتر اوند گفت زردی داره بچه ...۸ بود زردیش...موند زی دستگاه دوروز شد ۷...
اومدیم خونه باز بردم اطفال شده بود ۱۳...دوباره هی ازمایش و گفت به تغذیه ربط نداره و شد ۱۱...
ک دکتر گفت یک هفته اول اگه بالا ۲۰ باشه خطرناکه....
ما کلی به بچه ترنجبین و ...دادیم ک ای کاش نمیدادیم ....
بردیم طب سنتی ک حجامتش کرد و یه روزه رنگ بچه درست شد و اطفال هم تایید کردو گفت دیگه خوبه نیارش...
اون ترنجبین و...ک درحد یه قطره میدادیم ،طب سنتی کلی دعوا کرد و گفت پدربچه درمیاد با اینا....
کولیک گرفت و شب زنده داریا شروع شد......
گفت فقط مادر در حد کم بخوره کافیه به بچه ....

۹ پاسخ

بعد شد ۴ ماه اینا و رفلاکس اومد ....
زیاد بالا نمیاوورد ولی چون خیلی شیر میخورد دل درد میشد...
باز بردم پیش دکترش...
گفت تغذیه تو رعایت کن پروتیین گاوی و سردیجات و. فست فود و اینا نخور..
بعد امپرازول داد‌گفت بازش کن و به ذره اشو تو اب حل کنم بدم بخوره...
وای میدادم بچم معدش پوف میکرد بدتر اذیت میشد...
هی دکتر و دوزشو عوض میکرد ولی فایده نداشت...
دیگه ندادم و خودم تغذیه مو رعایت کردم و بهتر شد‌....
بعد دکتر گفت رفلاکس زمانی خوب نیست و خطرناکه که روند رشد بچه رو عقب بندازه...
ک الحمدالله شامل نورا نمیشد و بخاطر همین دیگه دارو ندادم و خودم با تغذیه ۲۰ کیلو کم کردم و نورا اروم گرفت

ممنون از تجربیاتت😘 ولی در عجبم چطوری نفهمدین کیسه ابت پاره شده 🤦

خلاصه کولیک شروع شدا و تا یکم غذا رعایت نمیشد گریه میکرد...
بعد دیدم زنجبیل ک میخورم ،میریختم تو چای
اون شب بچم اروم‌میگرفت....
بعد دکتر گفت پاهاشو اروم اروم به شکم فشار بده ک باد شکم ازش دربیاد
واقعا کاربردی بودن...
یا گفت زور میزنه ،عیب نداره روند رشد بچه است...
ولی دیدی خیلی اذیته یه گوش پاک کن بردار ،چربش کن با وازلین بکن داخل مقعدش،ک پی پی کنه و راحتشه

ماهای اول واقعا سخته کاش بچه از اول اینقدی دنیا میومد🤣🤣

ممنونم عزیزم انشاالله سالم و سلامت باشه نی نی زیر سایه پدر و مادر

نوزاد و حجامت کرد؟
حجامتی که بزرگ ها میکنن؟

واقعا حجامت تاثیر داشته ؟؟

ترنجبین خوبه در حد کمممم
ولی حجامتتتتت🤕🤕🤕🤕

میگم باز دستم بند شد

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۶ ماهگی
سلام اومدم با تجربه زایمانم
۳۷ هفته و پنج روز بودم رفتم پیش دکترم برام معاینه لنگی و تحریکی انجام داد و گفت دهانه رحمت یه سانت بازه باز چند روز دیگه برو nst بگیر ،منم از همون شب دردام کم کم شروع شد و خودمم هر روز پیاده روی میکردم و کلی ورزش های بارداری رو انجام میدادم در طول یه هفته هم دوبار رفتم نوار قلب گرفتن و معاینه شدم اخرین بار گفتن شدم ۱/۵ تا ۳۸ هفته و ۵ روزم ک شد باز رفتم پیش دکتر گفت تقریبا شدی دوسانت ، منم گاهی وقتا همینجور ک خوابیده بودم تنگ نفس میشدم بهش گفتم نامه بیمارستان داد ک بستری شم به خاطر معاینه ها هم درد زایمانم شروع شده بود شب ساعت یازده رفتم بیمارستان nst گرفت دید انقباض دارم گفت بستری شو ولی گفتم میرم دردم ک زیاد شد میام رفتم خونه تا ساعت دو پیاده روی کردم بعد ک رفتم بخوابم دردم خیلی اذیتم میکرد نمیتونستم بخوابم یکمم صبر کردم ولی دیدم قابل تحمل نیست هر شیش هف دقیقه یبار میگرفت رفتم بیمارستان گفت یکی دوساعت دیگه هم پیاده روی با حالت رژه برو بعد بیا بستری شو دیگه از ساعت سه تا پنج و نیم پیاده کردم بعد با همون دهانه رحم دوسانت بستری شدم ولی گفت سر بچه اومده پایین دیگه آمپول فشار بهم وصل کردن و من دردام شدید تر میشد برام توپ هم آوردن و گفتن حالت چرخشی روش برم
مامان آیگل مامان آیگل ۷ ماهگی
تجربه زایمان ۱
درد هام توی ۴۰ هفته شروع شد بعد من پیاده روی و ورزش میکردم که دردهام شدید بشه اسکات میزدم تا بتونم طبیعی زایمان کنم خلاصه که من توی ۳۹ هفته رفتم دکتر بخاطر اینکه تکون های بچه کم شده بود رفتم بیمارستان NST دادم گفت سونو مینویسم برو جوابشو سریع بیار منم جواب بردم تکونا بچه هم خوب بود تو سونو مشخص بود بازم دکتر میگفت چون فضاش کمه زیاد تکون نمیخوره من‌جواب بردم گفت همه چی اوکیه برو خونه اومدم توی ۳۹ هفته و ۶ روز یدفعه دردهام ریز شروع شد و تکون ها بچه کم شده بود خودشو سفت میکرد همش رفتم گفتم خوبه دردهام شروع شد یدفعه دیدم هم دردهم قطع شد هم شکمم رفت بالا رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت هنوز باز نشدی برو خونه دردهات باید بیشتر بشه ولی ۴ ساعت دیگ بیا باز من ۶ ساعت دیگش رفتم معاینه کردن گفتن ۲ سانتی تقریبا ولی باز دردت بیشتر شد بیا اومدم خونه کارهامو بکنم دیدم ترشح خونی دارم میدونستم بخاطر معاینه اس منتظر درد زایمان بودم دیدم خبری نیست شامم خونه برادرشوهرم دعوت بودیم شوهرم گفت بذار باز ی بیمارستان بریم ببینیم چرا تو دردت یدفعه قطع شد من میگفتم نمیخاد هنوز دردم نگرفته بذار ۹ ام بشه دکتر گفته برو بیمارستان فردا میریم دیگ خلاصه به اصرار شوهرم رفتیم باز معاینه کرد و گفتم تکون بچه نمیفهمم گفت بستری شو اصلا من موندم گفت میخای طبیعی زایمان کنی گفتم اره گفت به شوهرت بگو بیاد تو وسایلاتو بخره و کارهای بستریتو بکنه
مامان سورنا 🐣🦋 مامان سورنا 🐣🦋 ۱۰ ماهگی
سلام اومدم با تجربه زایمان
من از ۳۵ هفته ماما همراه گرفته بودم و شروع کردم ب ورزش
۳۷ هفته رفتم معاینه گفت هنوز باز نشدی دوباره اومدم ورزشارو بیشتر کردم و ۳۹ هفته باز رفتم پیشش بازم گفت هنوز باز نشدی😢 و معاینه تحریکی انجام داد برام و گفت چهل هفته بیا زایشگاه شاید بستری کنن شایدم نه برا ۴۱ یک هفته بستری شی
همه کارایی ک برای باز شدن دهانه رحم خوب بود انجام دادم رفتم دوباره معاینه شدم گفت یسانتی و دوباره معاینه تحریکی 🥴🥴🥴
خلاصه ک هیچ دردی نداشتم تا روز ۳۹ هفته و ۶ روز ک رفتم زایشگاه ماما همراهمم اونجا بود ...الکی گفتم حرکات بچم کمتر شده و درد پریودی و اینا دارم ماما اومد معاینم کرد و ضربان قلب بچمو گرفت و گفت بزار تا دکتر بیاد. دکتر ک اومد دوباره ی معاینه انجام داد گفت فقط یسانت بازی و سر بچه نیومده تو لگن بعد سونوگرافی هامو نگاه کرد دید وزن بچم یکم بالاست و دست ب شکمم میزد با تعجب نگاه میکرد و ی سونو وزن برام نوشت گفت برو انجام بده بیا بعد دیگه ماما همراهم گفت تا دکتر سونو بیاد توپ بهم داد گفت بشین ورزش کن ببینم سر بچه نمیاد تو لگن منم ورزش کردم و خیلی گذشت دوباره معاینه کرد گفت دوباره همون یسانتی
رفتم سونو انجام دادم وزن بچه ۴۲۰۰ بود🥲🥲 ماما نگاه کرد گفت خیلی بالاست برو ب دکتر نشون بدع اول رفتم پیش ماما همراهم ب اون گفتم و نشون دادم گفت وزنش بالاست و سرش نیومده تو لگن من میتونم الان امپول فشار برات بزنم و کلی تا شب ورزش کنیم تا حالا ببینیم باز میشی یا نه چون وزنش بالاعه ممکنه شونش در بره گیر کنه وسط دردات مدفوع کنه و ...... دوباره سزارین میشی خودت اذیت میشی و کرنه برا من ک کاری ندارع برو سزارین دیگه درد طبیعی رو نکش گفتم باشه بعد دیگه خودش با دکترا هماهنگ کرد

ادامه دارد....