به نظرتون من چه رفتاری باید میکردم
امروز پسرهامو برده بودم پارک...پسر بزرگم تفنگشو اورده بود و داشت بازی میکرد ،یک پسره دیگه هم اومد باهاش دوست شد شروع به بازی کردن، یک خورده بعد دیدم یک خانمه اومد گفت شما مامان این آقا پسری گفتم بله،گفت پس چرا هیچی بهش نمیگی ،با تفنگش زده تو سر بچه من...گفتم پسر من اصلا کسی و نمیزنه و اینکه من متوجه نشدم...گویا داشته بازی میکرده سرسره هم کوچیک بوده چرخیده تفنگش خورده تو سر دختره...من از خانمه عذرخواهی کردم و به پسرم گفتم مراقب باشه....دوباره چند دقیقه بعد دیدم گریه کنون خودش اومد،با اون پسره که بازی میکرده(۱۰بار اون پسره،پسرمو زد و من دیدم چطوری پسرم هیچی نگفت و از خودش دفاع کرد) خورده تو صورتش...مامانش گفت برو به مامانش بگو.حالا پسر من گریه و ناراحت که من از قصد نزدم....منم دستشو گرفتم بردم نشوندمش رو صندلی چون خیلی گریه میکرد و فهمیدم که از قصد نزده،اما اینقدر اعصابم خورد شد که حد نداره....
پسر کوچیکمم هنوز دو سالش نشده میخواد ارتباط بگیره میزنه...دوست دارم ببرمش پارک ولی همش نگرانم کسی و بزنه...البته که کوچیکه و مقتضای سنشه اما نمیتونم کنار بیام

۲ پاسخ

پسر منم تفنگ و شمشیر میبره تو پارک بازی میکنن بچه ان دیگه کتک میزنن یا میخورن باید مواظب بود خطر جدی تهدیدشون نکنه ...

شما نبایست تو پارک تفنگ میبردی گلم ..بعدشم بایست رو سر سرهای کوچیک فقط بزاری بشینه چون بقیها خطر داره براش بعدشم مدام پیشش باش بهش لذت بده بازی کردن با بچه‌ای که هم سن بچتن بزار ارتباط بگیره .. شما هم بهش بگو مراقب خودشو دوستاش باشه باهم. دوست باشه بگو که اومدی دوست جدید پیدا کنی بهت خوش بگذره

سوال های مرتبط

مامان محمدو هدی مامان محمدو هدی ۵ سالگی
سلام مامانا من پسرم را سنجش بردم جوابش هم اومد همه‌چیز را خوب زده بود منم گفتم دیگه تو سنجش قبول شده تا اینکه مربی پیش دبستانیش گفت باید نتایج سنجش را ببریم تحویل بدیم منم نتیجه را بردم نگاش کردن گفتن باید روی نتیجه سنجش بنویسه که این بچه آمادگی ورود به دبستان را داره وقتی ننوشته باید مجددا بیاد سنجش ...منم گفتم خوب عیبی نداره دوباره سنجش میگیرن اومدم خونه دوباره سایت را چک کردم دیدم تو نتایج سنجش یه جور دیگه نوشته اصلا دیگه اون برگه که من پرینت گرفتم نیست یه چیز دیگه است شبیه گزارش که نوشته بود پسرم ارجاع تخصصی خورده خلاصه من مجددا بردم یه خانمی اونو سنجش کرد که مخصوص بچه هایی بود که مثل پسرمن ارجاع میخورن...آخرش هم گفت پسرم دیرآموزه می‌تونه بره مدرسه عادی ولی باید اگه صبح ها رفت مدرسه عصرها بیاد آموزش ببینه آموزشش هم تو مدرسه استثنایی بود صبح ها بچه های مشکل دار میرفتن عصرها بچه های که دیر آموز هستند می‌رفت اونجا دو ساعت باهاشون کار میشه من خیلی ناراحت شدم خیلی التماسش کردم که تو پرونده اش دیرآموز نزنه کسی مثل من بوده؟اصلا حالم خوب نیست
مامان ارین مامان ارین ۵ سالگی
مامان میر محمدو فاطمه مامان میر محمدو فاطمه ۵ سالگی
مامانا میایین یکم درد و دل کنیم ؟
خیلی خستم
من با یه خانومی رفت آمد داشتم همسایمونه پسرش همسن پسرمه
چون بچش نمیتونست حرف بزنه تک و توک کلمه می‌گفت فقط گفتم گاهی اوقات با پسرم در ارتباط باشه تا حرف بزنن زبون بچش باز بشه میدیم مادرش خیلی نگران بود غصم میگرفت
حالا یه مدت که رفت و آمد کردیم بعد از یه مدت یکسری رفتار ها دیدم تو پسرم که قبلا نداشت اصلا
رفتار های زشت اون بچه رو یاد گرفته
مثل زبون در آوردن بعد پشتشو میکنه به من پشتشو تکون میده میخنده یه رفتار بد دیگه اینکه دهنشو کج میکنه حرف میزنه
من اون لحظه هایی که با همسایمون با هم بودیم متوجه نمی‌شدم واقعا چون سرگرم چایی خوردن یا حرف زدن می‌شدیم
الان بعد از یه مدت فهمیدم روابطمو قطع کردم
ولی اون کارای زشت رو نمیتونم از سر بچم بندازم
براش چند بار قصه گفتم توضیح دادم فایده نداره اونقدری
به نظرتون اگه کل روز رو همش مشغولش کنم مثلا صبحا میره مهد ظهرا میخوابه تایم شبش فقط خالیه شبا رو هم ببرم ورزشی یا کلاسی همش مشغول یه کاری باشه تا وقتشو با ادا در آوردن هدر نده هم خودشم یه چیزی یاد بگیره
این کار فایده داره رو ترک کارای بدش ؟ براش قصه هم میگم همش یکم کمتر شده البته ولی بازم گاهی جوگیر میشه این کارارو میکنه من حرص میخورم
خیلی حساسم تو رفتارای بچم
نظر شما چیه ؟ از تجربیاتتون بگین
چیکار کنم به نظرتون ؟😢😢