۸ پاسخ

شماحق داشتی کوچیکم عادت میکنه هنوز خیلی کوجیکه بزرگتربشه حداشدن سختره

پیش خودت باشه خیلی بهتر از اینه پیش بابای بی خاصیتش باش من تو یه خانواده بدرد نخور بزرگ شدم اگه مامانم عرضه داشت و منتظر حمایت خانواده بی خاصیتش نبود تا الان صد بار طلاق گرفته بود من تو شرایط خیلی بدتر بزرگ شدیم طلاق بزرگترین نعمت واسه امثالی مثل ماهاست اون کاری که درسته رو انجام بده خودمم حال و روحی مناسبی ندارم مامانم مقصره که همه عمر هم خودش زجر کشید هم سرنوشت و زندگیمون بدست اون شوهر عفریته و هیولاش خراب شد مخصوصا زندگی من و آینده من اون هیولا های اذیتم کرد هیچ وقت نمیبخشمش اگه آینده بچه ها برات مهمه اگه سرنوشت و روح و روان بچه ها برات مهمه خودت شیرزن باش زندگیتو دست بگیر و جدا شو همون بچه ای که الان احتیاج داره به باباش همسن برادرش برسه خودش کم کم می‌فهمه نزار بچه ها افسردگی بگیرن .

عزیرم به من پیام بده راه حلی
دارم

چه مهمونای بیشعوری

مهمانی هرشب خونه شما بود به نظرم جدا نمیشدی نمیشد بیخیالش بشی اگه دلت برای بچت میسوزه اگه نه پس بی خیال دلسوزی بچه بالخره مدتی اذیت میشه عادت میکنه

سلام عزیزم همون اول باید با زبون بی زبونی به زن دوستت میفهموندی از رفت وامد زیاد خوشت نمیاد یا حتی به شوخی میگفتی ساعت چقدر زود میگذره یا دشک میاوردی تو هال پهن میکردی یعنی برین دیگه یا اخم و تخم میکردی و پذیرایی نمیکردی وقتی میومدن حالیشون میشد اصن ی بار با شوهرت جلوی اونا دعوا میکردی تو دعوا میگفتی خستع شدم هرشب هرشب اینا میان بشنون صداتو ...فوقش کتک میخردی ولی راهشون بسته میشد از اینترنت دعای محبت سرچ کن بخون ان شاالله مشکلت حل میشه دعای نادعلی بخون نمک نذر کن هدیه به حضرت فاطمه توکل کن بخدا بعضی از مرد ها احمقن تلاشتو بکن دعای باطل سحر تو اینترنت هس بخون تلاشتو بکن تا عذاب وجدان نداشته باشی بخاطر بچه هات برای طلاق وقت همیشه هس

درامدی از خودت داری میتونی مستقل زندگی کنی دضعش خوب هیت ک بخاد مهریه ونقفه بده؟

یعنی هیچ راهی نداره که مشکلتون حل بشه بجزخودت بچه هاهم این وسط خیلی اذیت میشن.

سوال های مرتبط

مامان محمد علی مامان محمد علی ۶ سالگی
به نظرتون من چه رفتاری باید میکردم
امروز پسرهامو برده بودم پارک...پسر بزرگم تفنگشو اورده بود و داشت بازی میکرد ،یک پسره دیگه هم اومد باهاش دوست شد شروع به بازی کردن، یک خورده بعد دیدم یک خانمه اومد گفت شما مامان این آقا پسری گفتم بله،گفت پس چرا هیچی بهش نمیگی ،با تفنگش زده تو سر بچه من...گفتم پسر من اصلا کسی و نمیزنه و اینکه من متوجه نشدم...گویا داشته بازی میکرده سرسره هم کوچیک بوده چرخیده تفنگش خورده تو سر دختره...من از خانمه عذرخواهی کردم و به پسرم گفتم مراقب باشه....دوباره چند دقیقه بعد دیدم گریه کنون خودش اومد،با اون پسره که بازی میکرده(۱۰بار اون پسره،پسرمو زد و من دیدم چطوری پسرم هیچی نگفت و از خودش دفاع کرد) خورده تو صورتش...مامانش گفت برو به مامانش بگو.حالا پسر من گریه و ناراحت که من از قصد نزدم....منم دستشو گرفتم بردم نشوندمش رو صندلی چون خیلی گریه میکرد و فهمیدم که از قصد نزده،اما اینقدر اعصابم خورد شد که حد نداره....
پسر کوچیکمم هنوز دو سالش نشده میخواد ارتباط بگیره میزنه...دوست دارم ببرمش پارک ولی همش نگرانم کسی و بزنه...البته که کوچیکه و مقتضای سنشه اما نمیتونم کنار بیام
مامان ارین مامان ارین ۵ سالگی
مامان میر محمدو فاطمه مامان میر محمدو فاطمه ۵ سالگی
مامانا میایین یکم درد و دل کنیم ؟
خیلی خستم
من با یه خانومی رفت آمد داشتم همسایمونه پسرش همسن پسرمه
چون بچش نمیتونست حرف بزنه تک و توک کلمه می‌گفت فقط گفتم گاهی اوقات با پسرم در ارتباط باشه تا حرف بزنن زبون بچش باز بشه میدیم مادرش خیلی نگران بود غصم میگرفت
حالا یه مدت که رفت و آمد کردیم بعد از یه مدت یکسری رفتار ها دیدم تو پسرم که قبلا نداشت اصلا
رفتار های زشت اون بچه رو یاد گرفته
مثل زبون در آوردن بعد پشتشو میکنه به من پشتشو تکون میده میخنده یه رفتار بد دیگه اینکه دهنشو کج میکنه حرف میزنه
من اون لحظه هایی که با همسایمون با هم بودیم متوجه نمی‌شدم واقعا چون سرگرم چایی خوردن یا حرف زدن می‌شدیم
الان بعد از یه مدت فهمیدم روابطمو قطع کردم
ولی اون کارای زشت رو نمیتونم از سر بچم بندازم
براش چند بار قصه گفتم توضیح دادم فایده نداره اونقدری
به نظرتون اگه کل روز رو همش مشغولش کنم مثلا صبحا میره مهد ظهرا میخوابه تایم شبش فقط خالیه شبا رو هم ببرم ورزشی یا کلاسی همش مشغول یه کاری باشه تا وقتشو با ادا در آوردن هدر نده هم خودشم یه چیزی یاد بگیره
این کار فایده داره رو ترک کارای بدش ؟ براش قصه هم میگم همش یکم کمتر شده البته ولی بازم گاهی جوگیر میشه این کارارو میکنه من حرص میخورم
خیلی حساسم تو رفتارای بچم
نظر شما چیه ؟ از تجربیاتتون بگین
چیکار کنم به نظرتون ؟😢😢