منم خیلی تهدیگ دوست دارم عرسی من خرداد ماه بود چون خانواده هامون آبادان زندگی میکنن اونجا عروسی گرفتیم شب قبل از عروسیمون خیلی هوا خوب و خنک بود اما از روز عروسی نگم براتون که چه شرجی وحشتناکی شد اصلا نمیشد بیرون بمونی خیس میشدی از شرجی زیاد
عروسی من برف اومده بود بدجووور
میشه بهم درخواست بدی داشته باشمت عزیزم
منی که از ۲۵ ام باید برگردم سرکار و الان یک هفته است روشا رو روزی ۱/۵ـ۲ ساعت میذارم خونه پرستارش...و تقریباً هر روزش با گریه بوده😢و دیروز توی کالسکه هم که بود هی برمیگشت پشت سرشو نگاه میکرد ببینه من هستم یا دوباره گذاشتمش و رفتم....امروز ظهر هم دورش شلوغ بود ولی وسط بازی با بچه ها یهو چهر دست و پا میدویید میومد پیشم و میچسبید بهم😭کاش زود به پرستارش عادت کنه و خودش با ذوق و خنده بره بغلش که منم کمتر استرس و فکر و خیال داشته باشم بابت این موضوع 🙏🏻🥺🙏🏻
راسته ها من ته دیگ خیلی خوردم اخر عروسیم یه لحظه بارون گرفت
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.