۱۷ پاسخ

من انقد استرس کشیدم از ۲ ماه قبل بابت واکسن ۱۸ماهگی خداروشکر راحت گذشت. قبل واکسن حتما استا بدید و خوراکی شیرین . من هیچ کدوم از پسرام تب نکردن البته روز اول رو هر ۴ ساعت استا دادم چون درد داشتن.

خوشبحالت راحت شدی من ک دارم میمیرم از استرس

منم فرررردا ببرم ولی کلی استرس دارم

پسر منم چن روز پیش زد
۲ روز تمام تب داشت با شیافم پایین نمیامد با درد زیاد پا
روز سوم خوب شد

ای جانم ب سلامتی خدا کنه دخترم زودتری بشه۱۸ماهه واکسنشو بزنم راخت شم

مبارکش باشه عزیزم قد وزنش چند بود

چه اخمی کرده

ماشالا مژه هاشو

چه خانوم داره واکسنشو میزنه

الهی اینقد ازین صحنه میترسم . هروقت پسرم رو واکسن زدن بهش غش کرد گریه. خیلی دلم براش خونه واسه این واکسنش

من یک ماه دیگه واکسن داره

ای جانم😍 خداروشکر 🌺
منم اولین سونو که رفتم دو سانت بود😍♥️

چ اروم وایستاده امیر حسین که خودشو کشتتتت

وزنش چقدر بود

من بچم ۱۲ خرداد بدنیا اومد کی باید ببرمش ۱۲ آبان یا۱۲ اذر؟؟

ای جان گریه هم نکرد

۴ شنبه منم باید ببرم آرشیدا رو واکسنشو بزنه و دارم از استرس سکته میکنم

منم فردا باید ببرم بزنم🤦🏻‍♀️

سوال های مرتبط

مامان امیر ارسلان مامان امیر ارسلان ۱ سالگی
مامان 🌺فاطمه خانم🌺 مامان 🌺فاطمه خانم🌺 ۱ سالگی
⛔️تجربه ی منو دخترم از واکسن ۱۸ ماهگی⛔️
.


سلام مامانای گل اومدم امشب بعد از ۵ روز تجربمون از واکسن ۱۸ ماهگی رو براتون بگم
موقع تزریق واکسن چون بچه ها بزرگ شدنو هوشیار شدن باهاشون صحبت کنید و بهشون بگید واکسن برامون چقدر مفیده بهشون دلگرمی بدید و قوربون صدقشون برید تا مرحله ی تزریق واکسن خیلی بهتر و با بی قراری کمتر انجام بشه
بعد از واکسن بهشون استامینوفن بدید و چون واکسن سگانه توی پاشون تزریق شده پاشون به مرور خیلی درد میگیره و و ماهیچه انقباض میکنه برای این که این مسئله هم حل کنیم بعد واکسن وادارشون کنید به راه رفتن مثلا من اهنگ شاد گذاشتمو باهم رقصیدیم بدو بدو بازی کردیم و بعد از چرت عصر هم که بیدار شد و پاش یکم درد گرفته بود سعی کردم با شوخی و بازی حواسشو پرت کنم و بازم راهش ببرم اینطوری شد که پای گل دختر ما دردش اونقدر نشد که نتونه راه بره
اما براتون بگم از تب بد بدن و لجبازی که این واکسن داشت از بعد از ظهر روزی که واکسن زدیم تا دو روز بعد گل دختر ما تب داشت تب مقاومی که با استامینوفن و... قطع نمیشد فقط کنترل میشد
تب حالت سینوسی داشت ۵ دقیقه تا ۳۸.۵ میرفت ۵دقیقه بعد ۳۷.۸ بود... به همین خاطر گل من تب و لرز هم میکرد که خیلی دردناک بود
صبح روز سوم تب قطع شد اما براتون بگم از بی قراری و بی حوصلگی بعدش خیلی روز سختی بود با کووووچکترین اتفاق ۵ دقیقه گریه شاهد بودیم و بی اشتهایی فوق العاده اش که هنوز هم سایه اش رو سرمونه و داریم میبینیم یک روز تمام هیچ چیزی جز شیر اونم ۲.۳ وعده دخترم نخورد
و شب از گرسنگی خوابش نمیبرد اما باز هم نسبت به غذا مقاومت و بیقراری نشون میداد