۳ پاسخ

دختر منم بخاطر اینک زمان کرونا بدنیا اومد و من و باباشم خیلی بیش از حد حساسیم تا ۲ سال هیچ جا نبردیمش بعدش کم کم که وارد جمع میشیدیم میدیدیم اولش خیلی سخت قاطی جمع میشد ولی کلاس های مادر و کودک و کتاب هایی که خریدم براش و همش بهش میگم عزت نفس و اعتماد بنفس داشته باش تو ارزشمندی شاید خجالت بکشی ولی مشکلی نیس خودت قوی باش و مقابل ترسات وایسا واقعا خیلی کمکم کرده خیلیاااااااا

عزیزم اینارو دیروز تو کانال پیش دبستانیه مهدیار گذاشت مربیش
شاید بکار بیاد برات ❤️

۱۰ بازی برای کودکان خجالتی


🎾این بازی‌ها را می‌توانید با توجه به سن و توانمندی‌های کودکان در فرصت‌هایی که تمایل به بازی کردن دارند، انجام دهید.

⚾️بازی‌هایی برای کاهش هراس اجتماعی و رفع خجالت و کمرویی کودکان

۱ - مسابقه گویندگی
۲ - بازی «مصاحبه تلویزیونی»
۳ - بازی «نقل خاطره، داستان، شعر، معما و لطیفه»
۴ - بازی «چه کسی می‌تواند دیگران را بخنداند»
۵ - بازی «کامل کردن یک داستان»
۶ - بازی «کامل کردن یک شعر»
۷ - بازی «تکمیل جملات»
۸ - بازی «پاسخ به پرسش‌ها»
۹ - بازی «داستان سازی با تصاویر»
۱۰ - بازی  «معلم بودن»

خوب اکثرا اینجورین زیاد اسرارنکن بنظرم به مروربهترمیشه

سوال های مرتبط

مامان مهدیار مامان مهدیار ۴ سالگی
دیروز با خواهرشوهر و دوتا بچه هاش رفتیم بیرون این بچش ک همسن مهدیاره از هیچی ترس نداره ن از مترو ن اتوبوس ن گم شدن هیچی گفتم ک کمک کنم از اتوبوس بیاد پایین ک دستمو نمی‌گرفت خودشو پهن اتوبوس کرد خودشو رو اتوبوس می‌کشید پیاده بشه آخر اینقد لفت داد راننده اتوبوس داد زد لامصب بغل کنید بعدم ک یهو تو مترو وحشی شد بدو بدو نزدیک بود بیفته چاله قطار دستشو میگرفتم کمک کنم جیغ و داد ک تو محکم میگیری خب من اونقدر میگیرم دست بچه رو ک یهو از دستم نتونه در بره خدای نکرده مهدیار هم با این قضیه مشکل نداره قشنگ دست منو میگیره خلاصه این از اول ک جیغ و داد کرد تا برگشتیم مهدیار میگفت دیگه اینا رو بیرون نبریم هر دفعه این جیغ میزد یا لج میکرد مهدیار هم گوشیشو میگرفت داد میزد چرا اینا رو با خودمون آوردیم دیگه مهدیار اصلا بیرون رفتن باهاش دوست نداشت دست مهدیار رو نمی‌گرفت اخر دیگه مهدیار گفت اینا رو ول کن خودمون دوتایی بریم نمدونم چرا این بچه اینجوریه کسی هم بیاد خونه نمیزاره اتاقشو بهم بریزه میگه اسباب بازیامو تازه مرتب کردم بهم نریز یا اسباب بازی فقط تو اتاق تو سالن بیشتر ی دونه اجازه نمیدن ببرن کلا حواسش ب بچه ای ک میاد خونمون هست اشتباهی نکنه یا ب چیزی دست نزنه ب دکوریا ک بچه ای دست بزنه سریع اخطار میده اینا وسایل مامانه نباید دست بزنی ناراحت میشه یا زیر دستت پیش دستی بگیر کلا جلو بچه های دیگه ی پا مامانه برا خودش خخخخ خدا کنه اخلاقش عوض نشه اما این اخلاقش برا خودش مشکل شده با بچه ها زیاد نمتونه ارتباط بگیره فقط با بچه ای ک مثل خودش باشه دوست میشه فقط
مامان مهرزاد🫀رادمهر مامان مهرزاد🫀رادمهر ۴ سالگی
سلام مامانا ❤️
چقدر بده بخوره تو ذوقمون 💔🥲
از پریشب تا حالا برای رادمهر خیلی خوشحال و ذوق دارم چون روز ب روز داره ب تعداد کلمه هاش افزوده میشه ..
ولی خب هنوز نسبت ب سنش پیش افتادس ، ولی چون دیدم داره پیشرفت میکنه برای یه نفر با ذوق تعریف کردم ! اون نفر گفت خب اینا ک چیز نیست .کسی رو مثال زد ک یکسال و نیمشه و چه چیزایی گفته .. گفتم میدونم ولی چون داره پیشرفت میکنه خوبه ..
از یه طرف رادمهر اصلا ب حرف کسی گوش نمیده ، فقط خودم ..یا تو خونه خودمون همه کار میکنه ..
اونطرف گف ببین اگه بهش بگی این چیزی رو بیار میاره ، گفتم اررره حتی من بگم برو لیوان بزار روی اوپن یا روی سینک دقیق میره میزاره ...
ولی چون ب حرف هیچکس توجه و گوش نمیده ، و هم اینکه اطرافیان بچه همسنش دارن فک میکنن هیچ چیزی بلد نیست ،
در حالیکه چون الگوی داداششو داره خیلی چیزارو بلد هست ..
از همه مهترش اینه راحت و بی دردسر خودشو از پوشک گرفت، در حالیکه من اصلا قصد نداشتم الان از پوشک بگیرمش . دوسال و یه ماهشه
فقط خدا هیچ کس رو با بچش امتحان نکنه ، خیلی سحته خیلی ..
من مخصوص بردمش پیش دکتر اطفال که روانشناسی گودک میکنه گف مهر ضمانت دار بهت میدم هیچ مشکلی نداره ..
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
امروز نوه ی صاحب خونمون تو حیاط بود ۷ ماه از بچه های من کوچیکتره من رفتم لباسارو از رو بند جمع کنم یهو اومد گفت چرا اینقدر بچتون اذیت می کنه 😀همش جیغ می زنه منو بگو هاج واج نگاش می کردم 😂گفتم تو جیغ نمی زنی گفت نه گفتم پسر خوبی هستی پس گفت آره حالا صبحش صدا گریه هاشو شنیدم 😀😀ولی بازم با اینکه پسره از بچه های من آروم تره خداوکیلی میبینی بعدشم میگن مقایسه نکن خوب آدم میبینه می فهمه جقله بجه اومده اینو میگه اونوقت منه بدبخو هنوز درگیر حیش و پی پی و حرف زدن افاضاح بچه هامم 😥😥درسته سالمن باز خداروشکر ولی به خدا این حرف زدنشون واسه من شده حسرت بعد ۴ ماه هنوز اونجوری خوبم حرف نمی زنند به خصوص دلوین خیلی قر و قاطی میگه البته بهتر شدنا ولی بازم اونجور که می خوام نیست همیشه من تو زندگیم واسه به دست آوردن ساده ترین چیزا هم باید سختی بکشم 😥😥بچه هام چند روز دیگه تولد ۴ سالگیشونه به خدا غبطه می خورم خیلی 🥺🥺🥺نمی دونم تو بارداریم چه کوتاهی کردم که بچه هام همه کاراشون اینقدر زیاد دیر شد چه کوتاهی کردم در حقشون منی که ۹ ماه رو کامل استراحت مطلق بودم ۳ بارم نزدیک بود از دستشون بدم 😥😥