۱۱ پاسخ

به امید بهتر شدن همسرتون هیچوقت یه بچه بی گناه و وارد این دنیا نکنید، اون قرار نیست جور مشکلات شما و همسرتونو به دوش بکشه، روح و روان بچه داغون میشه همسرتونم درست نمیشه

یعنی چی به شما و مادرتون حساس بود
باید ببینی مشکلش چیه
با بچه آوردن که مشکل حل نمیشه
اگر دخترت خیلی به شما وابسته است باید اول سعی کنی این وابستگی رو کم کنی بعد، چون ممکنه بارداری اذیت باشی با وقتی بچه به دنیا اومد وقت کمی داشته باشی و دختر بزرگت اذیت بشه

هنوز که وقت هست بزار فاصلشون یکم بیشتر بشه تا یه ۴ ۵ سال اذیتیش کمتره

نیار اوضاع زندگی از اینی که هست بدتر میشه به اون بچه اول هم ظلم میشه مشکل تو مشکل میشه

منم شرایطشو ندارم‌شوهرمم‌یجورایی مثل توعه و اصلا دلم‌نمیخواد بچه بیارم
ولی دلم ضعف میره برای نوزاد

دوست منم خیلی حساسن رو بچه اش خیلی اذیته گذاشته دومی میاد بیخیال بشن

وای منم‌دخترم یع هفته دیگه میره ۳سال ولی خیلی بچه دوست دارم هر کتری میکنم شوهرم میگه ن الان زوده بزار دخترموم بزرگتر بشه بعد ولی من اصلا دوست ندارم فاصله سنیشون زیاد باشه نمیدونم چیکار کنم که راضی بشه!!!

عصاب داریااا من یدونه برا هفت پشتم بسه مگ خودم حق زندگی ندارم هی بشور بساب تازه میخان بزرگ شن بریم مسافرت و اینا ب خودمون برسیم

یعنی رو همچیش حساس بود بچه مریض نشه سرشا اروم بگیر مهتابی وخاموس کن تو چشماش نره و۱۰۰۰۰۰داستان دیگه

حساسیت یعنی چجوری؟منم همسرم رو بچه خیلی حساسه کسی نباید کوچکترین دعواییش کنه مخصوصا خانواده ام.دخترمنم تقریباهمسن دخترشماس منم دوس دارم یکی دیگه بیارم

منم مث تو همین سختیا و خیلی بیشتر کشیدم و میکشم...تصمیم منو شوهرم هم همین یه دونه ست فقط

سوال های مرتبط

مامان آرسام و دلسا😍 مامان آرسام و دلسا😍 ۳ سالگی
مامانا امشب دلسا رو پیش دو تا متخصص بردم اولی گفت گوشش به شدت عفونت داره و باید همین امشب ببری بستری کنی وگرنه پرده گوشش پاره میشه🥺😥 و کلی اصرار که حتما ببر همین بیمارستانی که خودم میگم بیمارستان خصوصی بود با شبی ۴ میلیون هزینه، حتی به حرفای من گوش نکرد ببینه چی بگم فقط سریع نامه نوشت برای بستری کردن گفتم خونم اینجا نیست گفت اصلا لندن باشی گفتم آقای دکتر یه بچه دیگه هم دارم که خیلی بهم وابسته اس گفت اینقد میزاییدی چه😐😐 گفتم هزینه اش زیاده گفت خوب ببر بیمارستان دولتی اونجا ده تا مرض دیگه هم بچت میگیره وای که متنفر شدم از هرچی پزشکه با چشم گریه کنون اومدم بیرون چقد یه آدم میتونه بی فکر باشه که بدون درک کردن مادر بچه هرچی دلش میخواد بگه چون به نفع خودش بود بستری کنم تا اونجا پول بیشتری گیرش بیاد خداروشکر که شوهرم بود و جفت بیا پیش یکی دیگه هم ببریمش بردیم پیش یه متخصص دیگه که خیلی هم معروف بود تا معاینه کرد گفت گوشش عفونت داره ولی خیلی کم با دارو درمان میشه و براش آزیترو خارجی نوشت و چقد منو آروم کرد با حرفاش گفت نگران نباش این دارو ها رو بده جلو باد سرد نبرش تا فردا خوب میشه همش میگم خدا خیرش بده نه از اون نه از اون دکتر فرصت طلب که بخاطر حالا درصدی پورسانت جوری منو ترسوند که به گریه افتادم
میخوام بگم تو هر شغلی لازمه اول انسانیت و شعوره