۱۷ پاسخ

عزیزم خونه از همه چیز واجبتره همین که کرایه خونه نمیدی برو خداروشکر کن یواش یواش درست میشه قسطاتون تموم بشه شما هم خدارو میخوای هم خرمارو

گلم چرا خودتم نمیری سر کار یا کاری تو خونه پیدا کنی

همه قسط وقرضا تموم میشه خداروشکر خونه رو دارید یه مدت سخته ولی میکذره

تموم میشه این روزا
مهم اینه که خونه برا خودتونه🫠

بنظرم دو تا راه داری یا یه کار خانگی بگیر و انجام بده حداقل پنج تومن میتونی در بیاری یا هم میتونی خونه تون رو این دو سال بدین اجاره یا برین خونه پدر یا پدرشوهر اگه مثلاً طبقه خالی دارن یا ی جا کوچیکتر و پایین تر که اجاره کمتر از خونه خودتون بخواد اجاره کنین که یه کم پول تو دستتون بیاد....

میگذره ، سخته ولی میگذره 😊 خودمم گذروندم ولی الان کسی گذشتمو یادش نمیاد فقط الانو میبینن

مبارکتون میشه ما هم خونه خریدیم انقد وام و قسط داشتیم همه میگفتن میخواید چیکار کنید ولی روحانی در عرض دو ماه یجوری پول و بی ارزش کرد ک مبلغ واممون دیگه اصلا ب چشم نمیومد سخته ولی میگذره

اگر امکانش باشه
کار خونگی قبول کن مثل بسته بندی و ....

عزیزم میتونید تو خونه ادمین بشید بلاخره پنج شش تومان میتونه کمکخرجتون باشه

عزیزم همیشه کسایی که بدون پشتوانه هستن و دست به یه کار بزرگ میزنن شرایط واسشون سخت میشه یه مدت....ما هم خدارو شکر هیچوقت مشکل مالی نداشتیم ولی پاییز گذشته خونه خریدیم تا ماه قبل که آخرین چک خونه پاس شد .تو این یکسال تقریبا خیلی جاها مراعات کردیم تو خرج و مخارج.غصه نخور عزیزم.یه ذره سخت میگذره ولی به این فکر کن که دیگه یه سرپناه از خودتون دارین و تو این شرایط اقتصادی وحشتناک واقعا یه نعمته خونه دار شدن....انشاالله که تن همسرت سالم باشه و زندگیتون پر رزق و روزی....امیدوارم خونه ی جدید پر خیر وبرکت باشه واستون و بهترین روزها رو توش بگذرونین عزیزم🌹

اگه شرایطش و داری خودت برو سرکار یا کار خونگی چیزی درست کن ترشی بافتنی چیزا خرید خونه خیلی خوبه

تا چند وقت دیگه باید این وضع داشته باشی؟
اگه به زودی تموم میشه غصه نخور و سعی کن مدام به خودت بگی داره تموم میشه

کسی نیست کمک کنه پدر شوهری مادر شوهری مامانی

عزیزم ماهم ماشین خریدیم ماهی ۱ تومن ۲ تومن تازه وضعیت کار خراب بوده چند ماهه همین ۱ تومن ۲ تومنم نبوده میگذره مجبوره بگذره دیگ باید تحمل کنید متاسفانه

سلام عزیزم خداروشکر کن ک خونه داری ،همه چیز درست میشه ،،،توکل بر خدا کن ،،،،

به نظرم خ دت برو سرکار کمک خرج شی

شدی فیلم در انتهای شب خدا کمکت کنه

سوال های مرتبط

مامان آوین و رادین مامان آوین و رادین ۳ ماهگی
سلام، پسرم تا چندوقت پسش خیلی اجتماعی بود هرجا میرفتم انقد با طرف حرف می‌زد که همه میگفتن اسپند دود کن، با خودم سرکار یوقتایی می‌بردم با تک تک همکارا حرف های قلمبه سلمبه میزد، همیشه خداروشکر میکردم خجالتی نیست خیلی اجتماعیه، فروشگاه میرفتیم سریع با فروشنده هاشمی‌رفسنجانی حرف می‌زد قیمتارو میرف می‌پرسید و...، الان چند ماهه خودم همش خونه ام سرکار نمیرم دخترم سه ماهه به دنیا اومده، تو خونه حواسمون هست بهش خیلی اهمیت میدیم که حسودی نکنه، خودشم خواهرش رو خیلی دوست داره، کلا شوهرمم تمام وقتش واسه پسرمه،وقتی میاد خونه، حالا الان یه دو سه هفته ای هست میبینم بیرون رفتنی خیلی خجالت میکشه پشت من قائم میشه, مغازه ،فروشگاه ،اراشگاه و همکارای همسرم، همسایه و..‌ وقتی باهاش حرف میزنن سریع میره پشتمون قائم میشه، دیروز رفته بود شهر مَشاغل ،قسمت آشپزی، خانومه هرچی باهاش حرف می‌زد آهسته و بی انگیزه جواب میداد، قبلا همه جارو میزاشت رو سرش انقد که حرف می‌زد باهاشون، البته با بچه های همسن خودش خیلی خوبه، سریع تو پارک دوست میشه بازی میکنه ولی با بزرگسالان خجالتی شده، کسی.بوده بچه ش یکدفعه خجالتی شه، راهکاری چیه؟
مامان هلیا مامان هلیا ۴ سالگی
سلام خانوما من و همسرم ۱۵ سال اختااف سنی داریم و ی دختر
من ی سری مشکلات با همسرم دارم از لحاظ توجه و محبت و برخورد کردن و سکس
که داره اذیتم میکنه چند ساله تو خودم ریختم الان اصلا کشش ندارم نمیتونم
دوست دارم ادامه بدم اما حس میکنم نمیتونم
ی داداش داره کوچیک تر از خودشه خیلی باهم جورن
به اون بگم یکم باهاش حرف بزنع
یا ب فامیلیمون که واسطه ازدواج شد؟

نمیخوام ب خانواده هامون بگم. اهل قهر کردن اینام نیستم چون زندگیمو دوست دارم اما اینجوزی نمیتونم خیلی سخته

خیلی کلی میگم
سکسمون ب. زور ماهی یباره
سر چیزای خیلی کوچیک غر میزنه و بد اخلاقی می‌کنه (مثلا من پنجره اتاق خواب باز میذارم گاهی چون میگع گرد و خاک میشه باید حتما غر بزنع و صداشو بالا ببره)
تحت هر شرایطی ناراحت بشم اصلا درک نمیکنه دلجویی نمیکنه یا همدردی نمیکنه. تازه مسخرمم میکنه

من محبت کلامی و دوست دارم یا بغل اینا اصلا اهلش نیست

شاید خیلی ساده باشه اینا نمی‌دونم چجوری بگم اما از لحاظ روحی خیلی اذیتم
من تو این چند سال چندتا مریضی گرفتم که همش باید کنترل کنم خودمو دور از غم و استرس اما بدتر دارم این حس هارو تجربه میکنم و خودشم میدونه چقدر اذیت میشم اما تغییر نمیکنه

مشاورم رفتیم
مثلا داشتم گله میکردم که حالم خیلی بده کمتر اعصاب خوردی اینا کن گفت تو از این حرفا زیااد میزنی ول کن
اخرشم من گریه م گرفت کلا مهم نبود براش

نمیدونم والا چکار کنم دلم نمیخواد جا بذارم زندگیمو
هنوز سنی ندازم ۲۲ سالمه
هشت ساله باهاش اشنا شدم نشده ما ی ماه بی مشکل باشیم

تو همه چی سرده منم سرد کزده با اونم کنار میام گیر میده غر میزنه داد هوار میکنه
تحت فشار کاری زیادی هست درک میکنمم اما تحملشو ندارم
مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 مامان شاهان🧒👨‍👩‍👦 ۴ سالگی
مامانا سلام چطورین؟
من یخورده این روزا استرس دارم نمیدونم اصلا چجوری بگم
این‌که‌ شوهرم برای دفترش یه منشی خانم گرفته
همش میبینم این دختره برای شوهرم پاچه خواری میکنه
دیشب شوهرم تو اینستا یه کلیپ بهم نشون داد بعد آخرش گفت اینو اون دختره فرستاده منم گفتم چه غلطا بعدش که خوابید دیدم اون کلیپ رو فقط لایک کرده بعدش شوهرم اونو فالوش نکرده ولی اون فالو کرده
رفتن اس هاشو دیدم که فرستاده من دل‌درد دارم نمیتونم امروز بیام سرکار
اینم گفته باید یکروز قبلش هماهنگ میکردین ولی خب باشه نیایین
چیز خاصی ندیدم واقعیتش اصلا به شوهرم شک نداشتم و ندارم
ولی دلم میخواد تند تند برم دفتر بهش سر بزنم یا شاهان رو بزارم پیشش بمونه
بدبختی این‌که‌ شاهان خودش نمیمونه حوصلش اونجا سر میره
وگرنه باباش زیاد میگه بیا بریم
الان منتظرم شاهان بیدار بشه بریم اونجا تا یکم اون دختره ببینه و این کارای بی مزشو بذاره کنار
برم ببینم اصلا یارو چیه چیکارست بلاخره از قیافش مشخص میشه
از یک طرفم میگم فعلا نرم چون شوهرم میفهمه که حساس شدم شاید لج کنه
قبلا زود زود سر میزدم ولی دو سه ماهی هست نرفتم اونجا
چیکار کنم الان بنظرتون؟