من ماما نداشتم
بیمارستان ولی عصر بودم
خیییییلی از زایشگاه راضی بودم تو اتاق تنها بستری شدم همونجا هم زایمان کردم خیلی خوب و تمییز بود
من از صبح درد گرفت یک دفعه کمرم پشت بندش دستشویی . بعد عرق سرد لرز دیگه رفتم حموم و اینا خوب شد . بعد از ظهر رفتم پیاده روی دو ساعت رسیدم خونه ساعت هشت و نیم انقباض شروع شد هر هفت دقیقه ده دقیقه زیر دلم درد می‌گرفت و لخته قهوه ای بود و کم کم شد خونی دیگه ساعت یازده کیسه آب پاره شد اومدم بیمارستان یازده و نیم بستری شدم از با شش سانت .. دوازده درد شدید یک به دنیا اومد . ولی بخیه خیلی خوردم 😮‍💨😁 مفید مو مختصر گفتم سوالی بود در خدمتم

۱۴ پاسخ

مبارکت باشه عزیزم خداکنه منم زود زایمان کنم

عزیزم مبارکت باشه ان شاالله بسلامتی 💓😍
خسته نباشی دلاور 😁❤️

بسلامتی عزیزم قدمش خیرباشه واسه ماهم دعا کن

تبریک میگم عزیزم❤️ خداروشکر ک بسلامتی فارق شدی

چند هفته زایمان کردی

قدمش پروخیروبرکت براتون

خداروشکر منم تازگیا شنیدم تعریفشو ک بهتر شده امیدوارم برا منم خوب باشه🥺

تبریک عزیزم قدمش پرازخیربرکت باشه براتون اره خیلی خوبه منم یه اتاق مخصوص بودم البته تحت نظرچون فشارم بالابودمنم ازولی عصرراضی بودم باتوجه به بدی هایی که گفته بودن

وای عزیزم😍چه خبر خوبی چشمت روشن❤️

وای چقدر خوب یه اتاق باشی خودتی و خودت منم زایمان دومم اینجوری بودم ولی زایمان اولم ۶نفر بودیم یه اتاق خیلی بده امیدوارم برا زایمان الانم بستریم کنن یه اتاق که خودم باشم فقط

چه عالی عزیزم... خدا روشکر خیییلی مبارک باشه

الهی بسلامتی❤️💗
خودت فکر می‌کنی بیشترین چیزی که بهت کمک کرد ورزش بوده؟

مبارک باشه
قبلش اصلا باز بود دهانه رحمت؟؟

وای طبیعی ،،،خدا کمکت کنه

مقالات مرتبط

شروع درد زایمان
شروع درد زایمان | علائم و اقدامات فوری
بعد از پاره شدن کیسه آب چقدر وقت داریم
بعد از پاره شدن کیسه آب چقدر وقت داریم

سوال های مرتبط

مامان تیام مامان تیام روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان پارت یک
دیروز ساعت 16 و بیست دقیقه دردام شروع شد دیگه تا ساعت نه و ربع همینجور نیم ساعت بیست دقیقه یکبار میگرفت بعد از ساعت نه و ربع رفتم حموم دردام شد پنج دقیقه یکبار ولی یکم شدید تر قابل تحمل بودو با ماساژ سریع خوب میشد ساعت یازده اومدم بیمارستان دو سانت بودم تا ساعت دو نصف شب نگه داشتنم همون دوسانت بودم گفتن برو خونه ساعت هفت صبح بیا رفتم خونه همینجور درد داشتم ولی شدید تر بازم قابل تحمل بود کلا دردام خیلی قابل تحمل بودو زود تموم میشد با ماساژ ساعت هشت و ربع معاینم کردن گفتن سه سانتی برو پیاده روی کن رفتم پیاده روی باز یبار ساعت ده و یازده و دوازده معاینه کردن میگفتن چهار سانت شدی با زور نظرشون رو همون سه سانت بود ولی دردام دیگه پنج دقیقه یبار نبود دیرتر میگرفت بازم قابل تحمل بود ولی میگفتن سربچت پایینه لگنتم عالیه دیگه گفتن کاری از دست ما بر نمیاد باید پیاده روی کنی تا دهانه رحمت باز بشه
مامان Avina🧚🏻‍♀️🩷 مامان Avina🧚🏻‍♀️🩷 ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت1
صب روز دوازدهم ساعت چهار صبح با درد پریودی بیدار شدم
متوجه شدم شروع درد زایمانمه
کلی همون روز غروب پیاده روی کردم و راه رفتم
اومدم خونه متاسفانه شام سنگین خوردم و منم کیسه صفرام پره و....
ساعت یازده رفتم دوش آب گرم گرفتم میدونستم دردم میگیره
همچنان درد هم داشتم
ساعت یک و نیم صف شب حالم بد شد و ب دردام درد کیسه صفرا هم اضافه شد
و زنگ زدیم اورژانس اومد
اومد و گفت عادیه و گفتم درد دارم از کمر می‌ریزه ب شکم گفت ماه درده باید کیسه آبت پاره شده
ساعت دو نیم خوابیدم
ساعت چهار صبح احساس کردم ی مایع گرمی لای پامه
رفتم سرویس نگا کردم دیدم آبه و شروع شد ب آبریزش
رفتم بیمارستان ساعت چهار و بیست دقیقه بستری شدم
معاینه کرد س سانت بودم
درد داشتم و تا ساعت هفت و نیم دکتر معاینم کرد گفت خوب پیشرفت کردی و نیاز ب آمپول فشار نداری
دردام هر س دقیقه بود و گفت چهار سانت شدی
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان سلمان مامان سلمان ۵ ماهگی
بگم از تجربه زایمان
سرکلاژم رو پنجشنبه باز کردم از اون روز اوکی بودم تا امروز شیش صبح از خواب پاشدم کیسه ابم پاره شد حاضر شدم تو راه بیمارستان درد شروع شد ولی کم رسیدم بیمارستان هفت و نیم تو زایشگاه بودم پنج سانت درخاست بیدردی کردم ولی دکترم اجازه نداد و گفت روندم عالیه و سریع زایمان میکنم لازم نیست تا هشت و نیم درد زیادی نداشتم هشت و نیم فول شدم رفتم زایمان یک ربع به نه دنیا اومد تو دلی بیمارستانم امام حسین دکترم افتخار زاده هردو عالی
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر
مامان فندوق مامان فندوق ۵ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مشاهده ۱۹ پاسخ دیگر
مامان پسرم💙🫂 مامان پسرم💙🫂 ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
من از ۱۱ درد داشتم محل نزاشتم گفتم اینا طبیعیه شبش ایقد پیاده روی کردم بعدش اومدم خونه خوابیدم صبح پاشدم یهو یه درد شدیدی گرفتم که نمیتونستم نفس بکشم دیگ زنگ زدم شوهرم که از سرکار کار بیاد رفتم دوش آب گرم گرفتم دردام هی داشت شدید میشود بیمارستان هم تا خونمون یک ساعت فاصله داشت همش میگفتم بچه تو راه دنیا نیاد😂
دیگ شوهرم اومد رفتیم بیمارستان معاینه که کردن کیسه آبم کلا پاره شد و دهانه رحمم ۴ سانت باز شده بود بهم گفتن برو یک ساعت دیگ بیا منم دردام شدید بود رفتم یکم پیاده روی کردم زنگ زدم ماما همراه اومد دیگ رفتم بستری شدم دیگ ماما همراه شروع کردیم به ورزش کردن خیلی درد داشتم ولی به زور ورزش میکردم دوتا سوزن فشار زدن ساعت ۲ ظهر بستری شدم ساعت ۱۲ شب دهانه رحمم ۹ سانت باز شد رفتم اتاق زایمان و نیم ساعته پسرمو گذاشتن توی بغلم قشنگ ترین حس دنیا بود🥹♥️
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان مهدیار مامان مهدیار ۷ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من تو بیمارستان نجمیه تهران :
تو ۴۰ هفته و دوروز با نامه دکترم بستری شدم ساعت ۶ صبح بیمارستان بودم کارامو کردم معاینه شدم نیم سانت باز بودم بعد رفتم تو اتاق لیبر که یه تخت بود و وسایل ورزش و حموم اینا تخت زایمان فقط خودم بودم همراه خانوم میتونستم داشته باشم مامانم اومد آمپول فشار زد برام ساعت هفت و بیس دیقه صبح
دیگه بعد یه ربع کم کم دردام شروع شد یه ربع یه بار میگرفت ول می‌کرد ساعت ۹ صبح شدم دو سانت
ماماهمراهم گرفته بودم گفت ۴ ۵ سانت شدی من میام
دیگه پاشدم را رفتم ساعت ده صبح معاینه شدم بچه اومده بود تو لگن کیسه ابمو پاره کرد بعدش پاشدم ورزشامو توپ اینارو شروع کردم از ساعت ده تا ساعت یازده دردای وحشتناک داشتم که داشتم میمردم مامانم از اه و ناله من گریش گرفته بود ساعت یازده فول شدم ماماهمراهمم بود یکم ماساژ اینا داد یهو گفت فول شدی فول شدی برو رو تخت زایمان سریع دکتر خودمم مثه برق و باد اومد من دیگه دردام همراه زور بود شیش هفت تا زور زدم و برش داد البته سر کرده بود دیگه بچرو کشید بود ماماهمراهمم به زور من کمک می‌کرد شکممو فشار میداد ضربان قلبشم چک می‌کرد خلاصه پسر ما ساعت یازده ونیم صبح به دنیا اومد
با وجود نیم سانت باز بودن بعدم دکتر بخیه زد با اینکه سر کرد ولی یه کوچولو فهمیدم قبلشم که جفتو کشید بیرون و شکممو فشار اینا داد
سوالی بود در خدمتم
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان 💙آیهان🥹💙 مامان 💙آیهان🥹💙 ۷ ماهگی
سلام خانما تجربه زایمان من تو بیمارستان صیاد شیرازی گرگان:
38 هفته 7 روز بودم که از غروب دردام شد یعنی 16م اسفند دردام اول از بالای مهره کمرم میگرفت میومد به لگن بعد از لگنم دردم میرفت به شکمم سفت میشد شکمم در حدی که حس میکردم یه سنگ تو شکممه بعد این درد میرفت به واژنم اولش تا شب دردام هر نیم ساعت بود
بعد از شبش تا غروب روز بعد هر بیست دقیقه دردم میومد بعد از غروب دیگه هم دردام شدید شد هم فاصله شون کم شد یعنی فاصله شون تا ساعت 10 شب رسید به هر دو دقیقه میگیرفت و ول میکرد چندساعت دردمو تو خونه کشیدم ولی دیگه شدید شد و نمیتونستم تحمل کنم و میترسیدم خدایی نکرده خطرناک باشه و راهی بیمارستان شدم ساعت دو شب اومدم بیمارستان رفتم زایشگاه اونجا رفتم گفتم درد دارم معاینم کردن گفتن وقت زایمانته و 3 سانت بازی و باید بستری بشی تا زایمان کنی... کارای بستریمو انجام دادم بستری شدم سرم وصل کردن و هی میومدن معاینه میکردن😂 با همون معاینه هاشون کیسه آبم ساعت سه پاره شد ترسیدم که عمل کنن ولی نکردن خداروشکر آمپول فشار زدن تو سرم که دردام شدیدتر شد انقدری شدید شد که دیگه میخواستم گریه کنم و جیغ بکشم مامانم اومد بالاسرم تا کمرمو ماساژ بده ساعت پنج سانت بودم با همون معاینه ها دهانه رحمم باز میشد ساعت چهار رسیدم هفت هشت سانت پنج و نیم صبح رسیدم به ده سانت
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان هیراد💛🌼 مامان هیراد💛🌼 ۶ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی🫤🫤🫣
ساعت شیش صبح دردام شروع شد و نتونستم بخوابم شوهرم سرکار بود تا ساعت 10 تحمل کردم بعدش زنگ زدم برگشت خونه و ساعت 12 ظهر رفتم بیمارستان معاینه کردن 3 سانت باز بودم گفتن برو پیاده روی کن خیلی درد داشتم و هر چی خورده بودم بالا آوردم کلا حالم خیلی بد بود رفتم پیاده روی و ساعت 5 عصر برگشتم بیمارستان و معاینه کردن 5 سانت بود بعدش دیگه نتونستم برم هیچجا دراز کشیدم تا شد 10 سانت و ساعت 8 بستری شدم ساعت 10 بچم به دنیا اومد و چهارتا بخیه هم خوردم🥺🥺☹️

ولی ارزش داشت انتظار واسه نی نی خیلی شیرینه وقتی میبینیش همه چیو فراموش میکنی🥹😍😍😍♥️♥️♥️🌹🌹💐💐💐💐💐

تاریخ :1403/1/17
ساعت :22:00
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان دل آرا👧🏻🤍 مامان دل آرا👧🏻🤍 روزهای ابتدایی تولد
تجربه من از زایمان طبیعی
من صبح روز هشتم زیر شکمم درد میکرد در حد درد پریودی هی میگرفت و ول میکرد تا ظهر تقریبا همینجوری بود
ظهر انقباضا کم کم شروع شده بود بچع تکون نمیخورد و زیر دلم یهو درد وحشتناکی میگرفت و باز ول میکرد 😶
بعد تا ساعتایه دو نیم صبر کردم دیدم از تکونایه بچع هم خبری نیست ب شوهرم گفتم اومدیم بیمارستان
اومدم معاینه کرد دوسانت بودم درد خیلی بدیم داشتم خانومه گف برو ی چیز شیرین بخور تا نیم ساعت دیگه بیا نوارقلب بگیرم
من نیم ساعت بعدش رفتم نوار قلب و گرفت و من در حالللل مردن بودم انقد درد داشتم ک نفس کشیدن سخت بود واسم بعدش معاینه کرد شده بودم 5 سانت🥴
ساعت هفت بستری شدم داخل زایشگا امپول بی دردی زدم عالی بود دردام خیلی کم کرد تا ساعت نه و بیست دیقه ک فسقلی ما ب دنیا اومد🥲❤
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان خوش قدم💙 مامان خوش قدم💙 ۴ ماهگی
خب خب من اومدم با تجربه زایمان طبیعی با بی حسی😁
پارت یک:
اول از همه بگم من با نظر خودم طبیعی رو انتخاب کردم و راضیم ولی بشدت ازینکه بی حسی زدم ناراضی
من از دوشنبه صبح دردام شروع شد ولی خفیف رفتم یه دوش ابگرم گرفتم دوسه تا اسکات بیشتر نتونستم بزنم کلا دوروزی که درد داشتم نمیتونستم ورزش کنم تنبل هم خودتونین 😑😁بعد حموم دیگه درد نداشتم تا یکی دوساعت بعدش که دوباره شروع شد ولی بشدت نامنظم یعنی یه بار هر ده دقیقه میگرفت یه بار هم نیم ساعت یه بار هر یکساعت و ... تا ۴عصر که دیگه منظم شد و هر بیست دقیقه میگرفت دیگه از ۴ پاشدم پیاده روی کردم و شروع کردم دعا کردن واسه همه😅از ساعت ۶ کم کم رسید به ده دقیقه تا ده شب
دیگه اون موقع هر ده دقیقه میگرفت ولی اصلا شدید نبود و قابل تحمل بود
خلاصه دوباره رفتم دوش گرفتم و کمرم زیر اب داغ ماساژ دادم ساعت ۱۲ونیم رفتم بیمارستان و با کمال پرویی توقع داشتم دوسه سانتی حداقل باز شده باشم ولی زهی خیال باطل یه سانت بودم کلا
دوبار ان اس تی گرفتم و ضربان پسر قشنگم خوب بود اومدم خونه ساعت ۳ شده بود دراز کشیدم خوابم‌برد ولی تا ۴پنج شیش بار از درد بیدار شدم و خوابم‌برد
دیگه از ۴دردام شدید شد و هر ۵دقیقه
وای از ساعت که نمیگذشت هرچی به ماماهمراهم میگفتم میگفت دردات کاذبه تو یه هفته دیگه زایمان میکنی😐تو‌ نهایتا الان یکونیم سانتی
منم تا ۸خونه موندم و درد کشیدم‌دیگه ساعت ۹رسیده بود به هر سه دقیقه که ۶۰ثانیه دقیق درد داشت اونم غیرقابل تحمل فقد گریه میکردم دیگه حرف مامامو گوش نکردم و رفتم بیمارستان معاینه شدم ۵ سانت شده بودم و خونریزی کردم سریع بستریم کردن مامام اومد و تا یازده و‌نیم زایمان کردم
مشاهده ۱۵ پاسخ دیگر
مامان پناه مامان پناه ۷ ماهگی
تجربه زایمان :
پارت یک :

اولای صبح دوشنبه ساعت سه چهار دردای پریودی گرفتم ولی در حدی ک سه چهار ساعتی یکبار درد داشتم و خیلی کم بود یعنی استارت زایمان خورد
رفتم.حموم شیو و اینا انجام دادم و شروع کردم ورزش و پیاده روی ک هروز انجام میدادم و شب ساعتا هفت دردام شدید تر شد در حدی ک ساعتی یکبار میگرفت دردمو کم کم دردام زیاد تر شد مثلا نیم ساعتی یکبار و کم کم رسید ب ده دقیقه یکبار ولی دردش خیلی قابل تحمل بود و نهایت سی .چهل ثانیه میگرفت ساعتا یک و نیم شب بود ک دیگه دردام شش هفت دقیقه ای یکبار شد و بیمارستانی ک میخواستم برم برا زایمان یک شهر دیگه بود و یکساعت و نیم تقریبا فاصله بود از شهر خودمون
شهر خودمون امکاناتش اوکی نیست
ساعت دو راه افتادیم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان Arsam مامان Arsam ۸ ماهگی
تجربه زایمان
۳۶هفته ۱سانن رحمم باز شد ۳۷شد ۲سانت ۳۸هفته ۳روز بودم روز دوشنبه از صبح دیدم انقباضاتم شدید شد قبلش فق درد پریودی بود دیدم شد پنج دقیقه ی بار رفتم پیش ماما همرام معاینه شدم گفت ۳سانتی قلبش هم گوش داد رفتم خونه دیدم دردام داره بیشتر میشه رفتم زایشگاه ساعت چهار ۵ربع عصر شدم ۴سانت نیم بستری شدم ساعت ۶عصر ب دنیا اومد بچه ها ماما همراه خیلی خوووبه من انقد بدنم آماده بود تا ماما همراهم رسید ب دنیا اومد بچه
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان لیمو مامان لیمو روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت یک
بیمارستان امام حسین
دکتر والیه محمدی
ماما همراه شهلا صیدی
هم دکتر هم ماما همراه فوق العادههههههه بودن خیلی مهربون و درجه یک
شنبه رفتم معاینه شدم( ۴۰هفته) یک سانت باز بودم قبل اون هم دوبار تو هفته ۳۷و ۳۹معاینه شدم بسته بودم و بعدش درد نداشتم
اما این معاینه اخر دردام شروع شد از ساعت ۹شب
دردام منظم شد تا ۴صبر کردم رفتم بیمارستان
از ی سانت بیشتر نشدم ولی خیلی درد داشتم
بعد شدم دوسانت و سه سانت خیلییییی خیلیییییی درد داشتم
چند بار نوار قلب گرفتن ازم
ماما همراه اومد خیلی بهم کمک کرد چون تو اتاق تنها بودم قبل ماما خیلییییی حالم بد بود
از سه سانت خیلی درد کشیدم کمرم بیشتر درد میکرد تا شکمم
چندین بار معاینه شدم و نوار قلب گرفتن ازم خیلی اذیت میشدم
اومدن کیسه آبم رو پاره کردن
شروع کردم ورزش کردن
حدود ی ساعت با سه سانت درد کشیدم اومد معاینه کرد شدم ۶سانت
دیگه غیر قابل تحمل بود برام
بقیش پارت دو
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان زینب سادات مامان زینب سادات ۲ ماهگی
خانما تجربه زایمان
از جمعه رفتم خونه مامانم بچم تکون نمی‌خورد دیروز خواهرم اومد دنبالم گفت بریم بهداشت چکاپ رفتیم فشارم بالا بعد رفتیم بیمارستان رضوی چون نزدیک بود سنو انجام دادم بچه مدفوع کرده بود آب دور بچه کم شده بود تا ساعت ۶ و نیم عصر درگیر بودیم دیگه واسه بستری اومدم هفده شهریور درد زایمانم هم شروع شد از ساعت ۵ و نیم ولی فکر میکردم انقباضات هست معاینه شدم ساعت ۷ و نیم شب گفت سه سانت بازی فشارم هم ۱۶ بستری شدم ساعت ۱ نصف شب زاییدم خانما اطرافم ماما همراه داشتن خیلی خوب بود ولی من نداشتم آخرش خیلی اذیت شدم نکته مهم همینه هر جا رفتین حتما ماما همراه بگیرین
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان arsalan مامان arsalan ۱ ماهگی
تجربه زایمان طببعی من:
یکشنبه رفتم معاینه تحریکی شدم
دوشنبه خیلی ترشح کش دار خونی داشتم
سه شنبه ساعت شش عصر حس خیسی تو لباس زیرم داشتم
به اندازه یه سکه
بعد هرچی گذشت هی بیشتر شد
ساعت یازده شب رفتم بیمارستان نشون دادم گفتن کیسه آبه
ولی هنوز درد نداشتم خیلی خیلی خفیف مثل قبل زیر دلم درد میکرد فقط
ولی از وقتی بستری شدم هم ابریزش شدت پیدا کرد هم تا ساعت دو شب دردام شروع شد
بعد دبگه خیلی که شدید شد درخواست اپیدورال کردم و ساعت هفت و نیم صبح تزریق شد و برای دو ساعت اروم شدم بعد دردای شدیده شدید شروع شد
و رسیدم به پنج سانت
و تا ساعت دو ظهر اربده کشیدم تو زایشگاه تا بلاخره به دنیا اومد و الانم تو دستگاهه چون مدت زیادی کیسه آبم پاره شده بوده و زایمانمم طولانی شد گفتن ناله داره. حالا دعاکنید که فردا مرخصش کنن
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر