سوال های مرتبط

مامان ماهور مامان ماهور ۱ سالگی
من خوشحالترینممممم😍😍😍😍😍😍😍😍😍

دیشب اولین شبی بود که ماهورو از پستونک گرفتم و بدون میمیمش خوابید🥹🥹🥹🥹

خودم باورم‌نمیشه چون وحشتناااااک وابسته اش بود و جوری که راه میرفت تو خونه هم دهنش بود
دیروز خیلی اتفاقی رفتم خونه مامانم جا گذاشتم خونه مون و مجبور شدم چون خیلی خوابش میومد درجا بدون پستونک بخوابونمش و اولش هی گفت میمیمی ولی چون خوابش میومد خوابید و منم تا شب اونجا بودم و باز عصر هم‌میخواست بخوابه ندادم بهش و یکم گفت میمی و اینا گفتم مامانی خونه خودمون جا گذاشتیم و خلاصه خوابید

شب اومدیم خونه خودمون م گفتم نیست جا گذاستیم مامان بخواب🫠
و خوابیددددد


✳️نکته مهم اینه که خیلی باکیفیت تر از شبهای قبل خوابید و به نظرم عااالی بود دیشب چون شبهای قبل پستونک از دهنش که میوفتاد تو‌خواب گریه میکرد یا دهنش خشک میشد و‌دایم انکار اب میخواست

چون تا صبح پستونک دهنش بوداااااا

ولی دیشب با دهن بسته و اروم خوابید🤩🤩🤩🤩🤩🤩
مامان شکلات🩷تو‌دلی🩵 مامان شکلات🩷تو‌دلی🩵 هفته بیست‌وپنجم بارداری
وای امشب خیلی شب بدی بود 😥داییم اومد دنبالم که برم خونه مامانم هیچی رفتم وسایلم جمع کردم گذاشتم تو ساک هی تو این اتاق و اون اتاق میگشتم وسایل جمع میکردم و هیچی جمع کردم بایه قابلمه غذا رفتم سوار ماشین داییم شدم رسیدیم خونه مامانم پیاده شدم رفتم خونه بعد هرچی گشتم خداا پستونک بچم نیس فق یادم بود که گذاشتم تو ساک ولی هرچی ساکو زیر و رو کردم نبود تو ماشین نبود تو خونه مامان خونهدخودم گشتم نبودد با خودم گفتم خداااا پستونک بچم چش شد حالا چیکار کنم بدون پستونک طاقت نمیاره هیچی به بردارم گفتم بریم داروخونه پستونک بگیریم ماشین نداشتیم منتظر شدم تا پسر عموم ماشین عموم رو بیاره سوار شدیم رفتیم خداا داروخانه ها بسته بودن سریع زنگ زدیم به یه دوستم که تو داروخونه کار میکنه کلید داشت اومد در و باز کرد برداشت داد بهمون خدا خیرش بده، 😔دخترم غذا دادم و تو راه هم خوابش برد خداروشکر اذیت نشد ولی برا خودم خیلی سخت بود هرچی گشتم پستونک بچم ندیدم حتی تو کوچه تو حیاط همه جا یهنی شب بدی بود برام الان رسیدیم خونه، حس میکنم خیلی مادر بی لیاقتی ام 😭😭😭