قسمت چهارم تجربه زایمان طبیعی

با ماما همراهم تماس گرفتم و شرح حال دادم ، اون هم بهم گفت احتمالا دلپیچه ست ، گفت تایم دردهام رو بگیرم و یه نیم ساعت بعد بهش زنگ بزنم
تایم دردهام رو گرفتم و در کمال ناباوری ، هر ۲ دقیقه حدود ۳۰ الی ۳۵ ثانیه درد داشتم 😬
یک ربع بعد به ماما همراهم زنگ زدم و گفت خودت رو برسون بیمارستان . حدود نیم ساعتی تو راه بودیم و حدودای ساعت ۵/۵ رسیدم بیمارستان . با همسرم رفتم بلوک زایمان و گفتم درد دارم ، گفتن بخواب معاینه ت کنیم ؛ از همون اول با شروع دردهام نفس های عمیق خیلی کمکم می کرد و دردهام رو کنترل می کردم ، نفس هایی مثل بود کردن گل و فوت کردن شمع ، دیگه دردها ک شدیدتر شد بو کرد گل بود و بازدمش هم آه.و ناله 😬🙃
و همون آه و ناله ها هم دردم رو کم می کرد ، مهم اون دمی بود ک می گرفتم و سعی می کردم روی شکمم تمرکز کنم و از اونجا نفس بکشم .
زمانی ک وارد بلوک زایمان شدم خواستن معاینه کنن ک دیدن نفس های من خیلی نزدیک به همه و مستقیم بردنم تو اتاق زایمان ، معاینه ک کردن گفتن ۴ ، ۵ سانتم ، اصلا نشد ک به ماما همراهم خبر بدن ، مامای عاملم فقط تونست خودش رو برسونه و وقتی رسید و معاینه کرد گفت ۶ ، ۷ سانت شدی و روند زایمانت سریع و دیگه به ماما همراه نمی رسی
گفت پاشو با هم ورزش کنیم ؛ قبلش ان اس تی بهم وصل کرده بودن و دراز کشیده بودم ، کلی درخواست کردم ک دستگاه رو ازم باز کنم تا بتونم دردهام رو کنترل کنم
بلند ک شدم فقط تونسم ۴ ، ۵ تا اسکات بزنم و سریع بهم زور نشست ، احساس ادرار شدید داشتم و نذاشتن برم دستشویی ، گفتن می ری دستشویی می زایی 😁😂
خلاصه دیدن زور بهم نشسته بردنم روی تخت و با شاید سه تا زور یا ۴ تا (یادم نیست) زایمان کردم

۱۰ پاسخ

اینو هم لایک کنید ک بالا بمونه 🙃
قرار بود همسرم کنارم باشه ولی اون بنده خدا تا رفت پرونده باز کرد و اومد وارد اتاق شدم دخترم به دنیا اومده بود و روی شکمم بود 🥰😊
خلاصه فاصله ی بستری شدن تا زایمانم حدود ۵۵ دقیقه طول کشید و لطف خدا خیلی شامل حالم بود
خیلی دعا کرده بودم و دل سپرده بودم به خدا ؛ بعد از نمازهام سوره انشقاق رو می خوندم ، دعای معراج رو خوندم و ...
و مطمئنم ک تاثیر دعاها هم بود 🙂

آقا منو لایک کن برگشتم خونه بخونم

از چن هفته ورزشارو انجام دادی؟

سلام عزیزم مبارک باشه من تا ۳۵ هفته مثل شما استراحت مطلق بودم با مصرف پروژسترون ولی الان خیلی میترسم دهانه رحمم سخت شده باشه و نتونم زایمان راحتی داشته باشم ورزشامو شروع کردم دوروز در هفته یک ساعت ورزش میکنم پیاده روی هم کم کم میخوام شروع کنم

بهت تبریک میگم که تونستی درد رو تحمل کنی و به اون چیزی که میخواستی برسی من هم سر زایمان قبلی وقتی رفتم بیمارستان و معاینه شدم ۷ سانت بودم و توی ۱۵ دقیقه زایمان کردم حتی به تشکیل پرونده نرسید ولی الان به خاطر آمپول های پروژسترون میگن ممکنه زایمان سختی داشته باشی حالا امید به خدا
سوالم اینه میگن روغن کرچک نخورید که جنین توی شکم مادر مدفوع میکنه شما تجربه نکردین؟؟

ماشالله بهت چقد انرژی گرفتم من خودم امروز بم گفت ۱ سانت بازم دعا دعا میکنم ک راحت بگزره

الهی شکر 😍

وااای خدا چه خوب خداروشکر که زایمانت راحت بود خداکنه منم با ۳ یا۴ تا زور بچم دنیا بیاد

وای خدا ...چقدر خوووووب ماشاالله🥲🥲

سلام بسلامتی و دلخوش ان شاالله که قدم کوچولوت پراز خیر و برکت باشه.
گلم ماما همراه که گرفتی چه کمک هایی بهت کرد؟؟
خودش بخیت کرد بچتو دنیا اورد؟؟
میشه لطفا راهنماییم کنی موندم من بگیرم یانه

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی
مامان فاطمه سدنا ✨️ مامان فاطمه سدنا ✨️ ۱ ماهگی
# 2
تا ساعت ۴ و ۵ اینا همونجور میومدن گاهی معاینه میکردن میرفتن اون وسط با مامانم میگفتم شوخی میکردم 😂 ((خیلی خوبم من وسط درد با مامانم و ماما و دکتر شوخی میکردم😂))
ساعت ۵ و ۴عصر بود که ۴ سانت شده بودم ،بعد از این ک ۴ سانت شده بودم اومدن امپول فشار معروف رو تزریق کردن ،منم دردام فاصله اش کمتر شده بود و شدتش کمی بیشتر
گذشت تا این که ساعت ۶ و نیم اینا اومدن معاینه کردن ۵ سانت بودم
تا این که ساعت ۷ شب شیفت تغییر کرد و مامای دیگه ای اومد و شیفت رو تحویل گرفت اونا هم موقع تحویل شیفت معاینه کردن گفتن همون ۵ سانت ،دکتر هم اون وسط دو دفه اومد معاینه کرد
ساعتای ۸ و خورده ای نزدیک ۹ شب بود که همراهی هارو بیرون فرستادن دلیلشم گفتن ک بخش شلوغ شده و ی مریض با فشار بالا آوردن ..
ماما اومد گفت بیا پایین رو توپ ورزش کن راه برو ،دانشجوی مامایی اومد گفت بهت گفتن راه بری ؟ گفتم آره، خودش اومد بهم ورزش و حرکت روی توپ داد که حدودا تا ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه ورزش کردم و راه رفتم تا اینکه خودشون گفتن کافیه بخواب رو تخت
ماما اومد کیسه آبم رو زد ی دریای آب خارج شد ازم🤭.
کمی ک گذشت دردام ب شدت زیاد شده بود و وسط همین دردا بهم ورزش داد بازم تا ساعت ۱۱ و نیم ،ساعت ۱۱ و نیم شب ماما اومد گفت بخواب معاینه ات کنم معاینه کرد گفت وقتی دردت شروع شد زور بده که خداروشکر زورای خوبی میدادم ولی خب باز از اون طرف بديش این بود ک سر بچه داشت دیر میومد توی لگن و همین اذیتم می‌کرد ، خلاصه که تا ساعت ۱۲ شب هر چند دقیقه میومد معاینه می‌کرد و می‌گفت زور بده
۱۲ و ربع ی چنتا حرکت بهم داد و خودشم واستاد تو اتاق گفت همزمان ک دردت گرفت زور بده
مامان هیراد مامان هیراد ۱ ماهگی
در بیمارستان / پارت ۱
بستری شدم و اول بهم نصف یه قرص کوچیک دادن و گفتن زیر زبونم بذارم و فقط مزه مزه کنم. بعدش سرم رو بهم وصل کردن و بعدش آمپول فشار .( آمپول فشار رو توی سرم
می زنن ). مامای همراهم اون تایم اونجا بود و شیفتش بود . یکی از ماماها معاینه م کرد و چند دقیقه بعد مجددا اون ماما خودم اومد گفت خودم هم معاینه کنم ببینم وضعیت چطوره .
(روز قبلش ک مطب بودم گفته بود ۱ سانتم و ازش درباره ی نرمی دهانه رحمم پرسیدم ک گفتن حدودا ۳۰درصد اما شب ک تو بیمارستان بستری شدم گفتن دهانه رحمم سفت هست .)
خلاصه معاینه کرد و گفت دهانه رحم سفت تر شده و گفت من فک نمیکنم کیسه آب مشکلی داشته باشه ولی باز همون یه درصد رو نمیشه ریسک کرد. کلافه شده بودم ک وقتی سونوها که دقیق ترن میگن سوراخه اما ماماها قبول نمی کنن.😶
کم کم دردهای خفیف شروع شد دکتر بیمارستان بلاخره اومد و باز معاینه شدم و دکتر گفت این که کیسه آبش سوراخ شده و یه چیز دیگه هم گفت ک درست نشنیدم. (بنظرتون عجیب نیست ماماها با معاینه تشخیص نداده بودن؟ )
و مامای همراه گفت الان شده چون میگه دردهام شروع شده😑 . خلاصه با همون معاینه زد کیسه ابمو ترکوند . قبلش ب مامام گفتم دهانه رحمم خلفیه گفت تو قراره سوزن فشار بگیری ربطی نداره درست میشه و فلان . دکتر گفت سر بچه پایینِ ولی دهانه رحم خلفی هست بهش پوزیشن بده قرار شد برم واسه ورزش ولی ماما همراهم خیلی مزخرف بود دو تا حرکت بهم گفت ک تکون دادن باسن بود. بهش گفتم اسکات بزنم گفت این حرکت بیشتر تاثیر داره بلافاصله گفت چطوری اسکات می زنی ولی اینقدر درد داشتم ک نمی تونستم اسکات بزنم
مامان هیراد مامان هیراد ۱ ماهگی
در بیمارستان/ پارت ۲
یکم حرکات رو انجام دادم و سعی می‌کردم درد ها رو تحمل کنم اومد معاینه کرد گفت ۲ سانتِ . بهش گفتم دیگه ورزش یا حرکتی کنم گفت هر ورزشی بلدی خودت انجام بده🤐😐 ( یعنی بود و نبود این مانا واسه من فرقی نداشت) با خودم گفتم از  این ماما بخاری بلند نمیشه سعی کردم تمرکز کنم رفتم رو تخت و ورزش هایی ک قبلا با دوره های آنلاین و اینترنت یاد گرفته بودم انجام دادم . درد ک کم می شد حرکات سنگین تر ، درد ک زیاد میشد ورزش سبک تر انجام می دادم. بهم سر نمی زدن ببینن مردم یا زنده😂🥲 سعی کردم رو ورزش تمرکز کنم خودمو محکم ب تخت گرفته بودم و ب زور ورزش می کردم دردهام شدید شده بودن ب زور رفتم پیش ماما گفتم خیلی درد دارم گفت باید تحمل کنی در صورتی ک من انتظار داشتم از روش های کاهش درد استفاده کنه چون شیفتش بود تو بیمارستان بود ازش پرسیدم شما چند سانت میاین بالاسرم گفت ۴ ، ۵ سانت گفتم  دهانه رحمم بیشتر باز میشه از روش های کاهش درد استفاده کنید ، مکث کرد و گفت از دکتر می پرسم . ( از اینکه چنین مامای همراهی داشتم پشیمون بودم همه میگفتن خوبِ ولی واسه من نبود اونم منی ک کلی همکاری میکردم توپروسه زایمان. (حس می‌کردم بخاطر اینکه‌ک قبلش زیر نظر یکی دیگه بودم )
کلافه بودم و دلخور از چنین مامایی بودم ولی خودم رو جمع و جور کردم برگشتم تو اتاق با وجود اینکه از درد ب خودم می پیچیدم سعی می‌کردم ورزش کنم ک پروسه زایمان سریع تر پیش بره و دهانه رحم بیشتر باز بشه . یه مانعی جلو سرویس بهداشتی بود ک رفت و آمد بود حالا خودم درد داشتم ی دستن سرم این مانع هم مزاحم بود و استفاده از دست شویی رو سخت کرده بود.
مامان جوجو مامان جوجو ۳ ماهگی
پارت ۲ زایمان طبیعی 🥲
همون ماما ساعت ۹ اومد آمپول فشارمو زد تا ۹ و ربع دردام کم کم خیلی خفیف شروع شد اولاش دردام هر ۱۰ دقیقه یکبار بود بعدش ساعت ۱۰ معاینه شدم یک سانت و نیم بودم و دردم هر ۵ دقیقه یکبار شد تا ساعت ۱۱ ۲ سانت شدم و دردام هر ۲ دقیقه یا ۳ دقیقه بود دیگه تا ساعت ۱۲ دردام اصلا مکثی نداشتن و اومدن معاینه کردن گفتن ۲ سانت تحت فشاره آمپول فشار خاموش کردن و گفتن دیگ از الان به بعد فقط دردای خودته ساعت یه ربع به ۲ بود ک بازم معاینه شدم البته درد شدید داشتم و ۳ سانت بودم دیگه دردام هی بیشتر می‌شد ساعت ۲ و ۴۰ دقیقه بود صداشون زدم گفتم من درخواست ماما همراه میخام دیگه تحمل این همه درد ندارم و بازم معاینه شدم ۵ سانت باز بودم ک گفتن هزینه الکی نده تا یه ساعت دیگه زایمان میکنی نصف راه اومدی و کیسه آبم رو ترکیدن واسم ولی بعد از هر معاینه من خونریزی داشتم
ساعت ۴ و نیم من احساس مدفوع داشتم میخواستم برم دستشویی ولی گفتن رو تخت کار خودتو بکن لگن درد شدید داشتم وقتی دردم میگربت تمام بدنم به لرزش میوفتاد بعد ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه شب واسم گاز بی حسی آوردن ک بتونم درد تحمل کنم و معاینه شدم ۹ سانت بودم تو همین لحظه فهمیدن صدا قلب بچه ام اف کرده زود اکسیژن بهم وصل کردن و گفتن نفس عمیق بکش تا اینکه صدا قلب بچه ام درست شد
ادامه پارت بعدی🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️
مامان پرواز مامان پرواز ۴ ماهگی
پارت ۳
دیگه تایم گرفتم هر ۴دقیقه یکبار انقباض داشتم تا ساعت ۱۲ صبر کردم چون اصلا فکرش هم نمی کردم این درد زایمان باشه
(آخه همه میگفتن هنوز شکمت خیلی بالایه ،بچه نیومده تو لگن ، ۴۱ هفته پر می کنی و... از این دسته حرف های نا امید کننده )
ساعت ۱ظهر بود رسیدم بیمارستان معاینه ام کردن وگفتن ۳سانت دهانه رحم ات باز شده😳
و منی که اصلا انتظار نداشتم
ازم آن اس تی هم گرفتن اما انقباضی ثبت نشد گفتند برو یه چیز شیرین بخور دوساعت دیگه بیا
دیگه رفتم نهار و آبمیوه خوردم ساعت ۴نیم برگشتم بیمارستان
دوباره معاینه و آن اس تی
این دفعه شده بودم ۵سانت اما دردم همچنان خیلی قابل تحمل بود و تغییری در دفعات انقباضم نداشتم و ماما گفت که سر بچه خیلی اومده پایین
دیگه ماما بیمارستان مهر با دکترم تماس گرفت و بستری شدم حدودا ساعت ۵نیم شده بود با ۵سانت دهانه رحم باز
یک ساعتی دراز کشیده بودم هم چنان انقباض داشتم اما شدید تر و بیشتر
چون اپیدورال می خواستم اومدن برام دوز اول تزریق کردن (ساعت ۶با دهانه رحم ۶سانت )
دیگه واقعا دردی حس نمی کردم شکمم دست می زدم موقع انقباض صفت می شد اما من دردی نداشتم
شیفت ماما عوض شد و ماما جدید اومد بالا سرم که واقعا واسه زایمان خیلی کمکم کرد
بهم ورزش داد و گفت نیم ساعت به حالت سجده ورزش کن بعد نیم ساعت معاینه کرد گفت ۷.۸سانت شدی و منی که باورم نمی شد و از زایمان برای خودم یک غول ساخته بودم به همون ورزش ادامه دادم و هی معاینه می شدم و ضربان قلب بچه چک می شد
دوباره ماما اومد بالا سرم وگفت می خوام کمکت کنم زودتر زایمان کنی و کیسه ابم پاره کرد
احساس ادرار کردن داشتم اما هرچی اصرار کردم نذاشتن برم سرویس و می گفتن این بخاطر پارگی کیسه آب اما واقعا دسشویی داشتم
مامان فندوق مامان فندوق ۶ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان دلخوشیام💙 مامان دلخوشیام💙 ۲ ماهگی
تجربه زایمان(طبیعی)
خب من ۲۱ ام معاینه شدم ۱ سانت بودم بعد دکتر برام معاینه تحریکی انجام داد که بعدش خونریزی گرفتم گفت برو بیمارستان شبش رفتم بیمارستان که باز معاینه کردن گفتن ۲ سانتم و چیزی نیست برم خونه گذشت تا دیشب من درد داشتم ولی نه خیلی شدید حرکات بچم هم نسبت به روزای دیگه کمتر شده بود دیگه باز رفتم بیمارستان که گفتن همون ۲ سانتم و ضربان قلب بچه هم خوب بود و دردام هم ثبت شد ولی گفتن درد زایمان نیست خلاصه ما باز برگشتیم خونه که از نصف شب دیگه دردام هی شدید شد که نمیتونستم نفس بکشم از صبح تایم گرفتم فاصله شون زیر ۸ دقیقه و ۵ دقیقه بود ولی نرفتم بیمارستان گفتم خوب دردامو خونه خودم بکشم بهتره دیگه ساعتای ۱۴ رفتیم بیمارستان تا معاینه کرد گفت ۶ سانتم و پذیرش شدم ساعت ۱۵ رفتم زایشگاه اونجا کیسه آبمو پاره کرد با یه میله فک کنم پلاستیکی بعد گفت ۷ سانتم دیگه مامایی که برا من بود بهم ورزش داد ولی تا خواستم انجام بدم دردام خیلی شدید بود احساس زور داشتم معاینه کرد گفت فول شدی همونجا رو تخت کمک کردم با معاینه و تحریک تا سر بچه اومد پایین پایین بعد دیگه بردنم اتاق زایمان اونجا چند تا زور زدم که پسرم دنیا اومد ساعت ۱۶ کلا با اومدنش سبک شدم بعد جفتمو دراوردن که دیگه بشدت سبک شدم حس خوبی بود بعد اون همه درد بعد رحممو ماساژ داد و رسید به بخیه که من گفتم بیحسی برام زدن ولی فقط برا داخلیا چون بیرونیا گفت چون پوسته بی حس نمیشه (۲ تا بخیه بیرونی خوردم و همینم گفتن که میخواستیم اصلا بخیه نخوری ولی خودم اشتباه یجا داشتن بهم میگفتن زور نزن من فک کردم دارن میگن زور بزن که نتیجش شد دو تا بخیه)
مامان مهراد مامان مهراد ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۲🥳
خلاصه از ساعت یک ظهر ان اس تی و کارای مربوطه رو انجام دادن و سرم فشار رو از خیلی کم شروع کردن ، تا ساعت سه درد خاصی نداشتم انقباض و خیلی کم گرفتگی ، کم کم زیاد می کردن که اذیت نشم ، تو این بین ورزش می کردم تو اتاق یکم دردام بیشتر شد شبیه درد پریود ولی قابل تحمل بود برام نفس عمیق میکشیدم و رد می کردم ، بعد بهم گفتن بشین رو نوپ درد اومد بالا پایین شو ول کرد قر بده رو توپ ، حدود یک ساعت رو توپ بود و دردام بیشتر شد ولی همچنان با ماساژ که همسرم می داد و نفسای عمیق رد می کردم ، معاینه شدم ۵ سانت بودم ، وان رو آماده کردن و دراز کشیدم تو وان به همسرم گفتن آب گرم و بگیر رو شکمش و کمرش ، یکم که گذشت دردام شدت گرفت و کم کم صدام در اومد ولی بازم سعی می کردم با نفس کشیدن کنترل کنم ، ( اینم بگم که من می‌خواستم اپیدورال بگیرم ولی دکترم گفت چون زایمان اولی تا ۷سانت تحمل کن ) برای خودت و بچه بهتره و من تحمل کردم (درد. زایمان آخرا سخت هست ولی یکسره نیست نترسید اون بین تایم ریلکس کردن دارید) من مرتب خرما و مایعات می‌خوردم که ضعف نکنم،هفت سانت که شدم برام بی حسی رو زدن و کم کم پاهام گرم و شد تمام دردا رفت بعد بی حسی در عرض یه ربع دقیقه از هفت سانت کامل فول شدم ( در حال که دکترم می گفت یه ساعت تا فول شدن داشتی) در واقع بهم کمک کرد بی حسی که زود فول شم ،
مامان ᴴᵃᵏᵃⁿ🧚ᴰᵉˡᵛᵃⁿ مامان ᴴᵃᵏᵃⁿ🧚ᴰᵉˡᵛᵃⁿ ۴ ماهگی
سلام اومدم تجربه زایمانم رو بهتون بگم
شب عاشورا بود که خونه مادرشوهر بودم داشتم آماده میشدم برم هیات ک یهو درد خیلی بدی گرفتم ک اصلا ولم نمی‌کرد حدود یه نیم ساعت همون‌جوری بودم هی رفتم تو حیاط راه رفتم و اومدم تا ول کرد و فهمیدم عین همیشه درد کاذبه رفتم هیات و شب با مامانم اینا اومدیم شهر خونه اونا بخوابم ولی شوهرم روستا موند.صبح ساعت ۵صبح با حس اینکه دارم ادرار میکنم از خواب پریدم همش تو دلم خدا خدا میکردم ک اشتباه کرده باشم تا پا شدم بشینم ک خودمو چک کنم یهو یه عالمه آب ازم خارج شد ک زیرم خیس خیس شد دیگه با ترس مامانم رو صدا زدم گفتم پاشو بریم بیمارستان با بابام مامانم سوار ماشین شدیم رفتیم بیمارستان شوهرمم زنگ زدم سریع خودشو رسوند چون از روستامون تا شهر فقط ۵دقیقه فاصلس.رفتم معاینه کردن گفتن ۳سانت و من درد خیلی خفیفی داشتم بردنم بلوک رو تخت درازم کردن و بهم یه دستگاهی وصل کرد برا قلب رو تحت نظر داشته باشن اومد دوباره معاینه کرد و چشتون روز بد نبینه گف معاینه تحریکیه یعنی حس کردم قشنگ همه دستش رو داخلم فشار میداد و فقط التماسش میکردم دربیاره رف و من رفته رفته دردام هی شدید میشد این مابین دوبار رفتم دستشویی چون حس میکردم دستشویی دارم دوباره یه معاینه تحریکی شدم و گفتن ۵سانت و بعد اون ب ۵دقبقه نکشید ک بی تاب شدم و دیگه تحمل واقعا سخت بود برام گاز انتونکس بهم میداد ماما همراه ولی بیتاب ترم میکرد و پسش میزدم و داد میزدم اومدن معاینه کردن گفتن سریع ببرینش رو تخت زایمان ک‌ سر بچه همین جلوعه دیگه بردنم اتاق زایمان و با دو تا زور بچه بدنیا اومد و گذاشتن رو شکمم بعدم چک کردن و گفتن بخیه لازم نداری .بعدشم تا نیم ساعت میلرزیدم دوتا پتو روم انداختن بعدش خوب شدم
مامان آوا مامان آوا ۱ ماهگی