امروز ۱۲روزیه زایمان کردم چند روز اینجا بودم ا روز اول مامانم پیشم بود بعدش رفتیم خونه بابام دخترم خیلی برا باباش دل تنگ بود پسرمم گریه میکرد زیاد احساس مسولیت میکردم برگشتیم مامانم م اومد باهام ک پسرم بردم برا زردی دوروز موند امروز رفت دل تنگش شدم گریه کردم براش 🥺😔عادت کردم بش بخدا ایقد کمکم میکرد اصن خودم ققط شیر میدادم لباسام لباس ا بچم می‌شست عدا برام درست میکرد بچم حموم میکرد الان اون رفته فکرم درگیره ا شوهرم ی بار متنفر میشم ی بار ن حس میکنم از بین رفتم‌ هنوز ۲۰روز نشده خوشم‌ا خودم نمیاد دوس ندارم هبچ جا برم لاغر شدم‌ 😔😔دلم‌ گرفته خیلی دارم خفه میشم

عزیزم ناراحت نباش پاشو با انرژی برای خودت غذاهای موقوی درست کن بخور جون بگیری کم کم وزنتم درست میشه بچه جون میگیره همه چی درست میشه زیاد انرژیتو برای کار نذار یه کارای رو بسپار به همسرت تا بهتر بشی بعد دیگه همه چی عادی میشه، مردا بلد نیستن باید بهشون بگی چیکار کنن از حالت بگو زیاد باهاش حرف بزن بیشتر میفهمتت و درکت میکنه این همه فشارم از روت برداشته میشه

خداروشکر که مامان هامون واقعا هستن
الهی بمیرم الان که خودم باردارم می‌فهمم که کوچیک بودیم چقدر زحمت کشیدن برامون
الان هم که یه جور دیگه
الهی سایه شون مستدام باشه بالا سرمون و صحیح و سلامت باشن