۱۱ پاسخ

منم تیرماه بچمو از دست دادم خیلییی سخت بود تو شهر غریب بی امکانات منطقه دور افتاده سیستان بلوچستان نه مادرم پیشم بود نه شوهرم بیچاره شوهرم شیفت بود من شبانه سقط کردم با چشمای خودم جنین‌رو دیدم تا صبح تب لرز کردم فقط گفتم خدایا میدونم زحکمت ببندی دری ز رحمت گشایش در دیگری ماه بعدش اومدیم رشت پیش خانواده فهمیدم شوهرم دیسک کمرش پاره شده ما اگه سه ماه دیر تر اومده بودیم فلج شده بود دور از جونش خدا یه وقتایی می‌خواد ‌حکمتشو نشونمون بده اینارو بهت گفتم که صبر کنی ببینی رحمت خدا توچیه دورت بگردم درکت میکنم خیلی سخته ببینی اطرافیانت بچه دارن و تو بچتو‌از دست دادی مطمینم به حق اقا امام حسین خدا بهت به موقعش یه نینی ناز قشنگ‌میده گندم نذر کبوترهاب حرم‌هامان رضا کن خیلی ها میگن حاجت میده آن شالله شماهم زود‌ حاجت بگیری به مراد دلت برسی 😘😘

یه چیز بگم آویز گوشت کن همیشه.
هیچ وقت رو چیزی انقدر حساس نباش که نبودنش یا از دست دادنش تو رو از خدا کنه بقول خودت. همیشه اماده همه چیز باش. تسلیم هر اتفاقی باش. خدا خودش همه کاراتو رو براه میکنه.کائنات رو هر چیزی که بهش خیلی وابسته باشی حساسه . باید بیخیال باشی و هیچ چیزی رو به اصرار نخوای. فقط خیر و صلاح بخواه همین. تحملتم ببر بالا .هنوز خیلی راه داری

اخه 18سالته اینقد نا امید چته خواهر

من با خدا عهد کردم گفتم خدایا منو با این امتحانم نکن .منو از خودت نکن ولی دقیقا خدا دست گذاشت رو نقطه ضعفم

دقیقا

سلام عزیزم چشده

خیلی سخته ولی میگزره من چند ماه اول حالی نداشتم ولی بعدش کم کم ترس سراغت میاد اگه تونستی زودی دوباره اقدام کن

غم زیاد رو دلم مونده که پرنگ ترینش اینه ک سه سال تو اقدامم و هیچ اخرشم با هزار زور و ضرب امپول باردار شدم اونم تو شیش هفته موند سقط کردم

کجایی لردگان هستی

چرا چیزی شده

چی شده

سوال های مرتبط