پارت 2تجربه 36هفتگی
شوهرم گفتم کیک و ابمیوه و اب گرف نشستم خوردم ب زوراشتها نداشتم اصلا رحمم و کمرم و زیر شکمم خیلی درد داشت هی میومد میرف میگفتم باخودم امشب زایمان میکنم بعد یادم افتاد دکتر گفت بالا اگ زایمان کنی بچه تا 1ماه میره دستگاه استرس کشیدم کمی از کیک و ابمیوه خوردم راهی طبقه بالا اتاق معاینه شم بعد نوار قلب گرفتن گفتن بعد گفتن بیاااونور ان اس تی بده بردنم اون یکی اتاق دوباره نوار قلب گفتم مشکلی هست گفتن نه دوباره 25دقیق اونجا بودم بعدش دکتر اومد گف برو دوباره مایعات بخور بیا گفتم چرا اخه چیشده گف نترس ها ضربان قلب بچت بالاس اگ پایین نیاد باید بستری شی رفتم دوباره اب معدنی بزرگ و کیک ب زور خوردم و برگشتم دوباره نوار قلب گرفتن تا 20دقیقه قلبش تند میزد ولی بعدش اروم شد دکتر اومد گف مرخصی گفتم چیشد مردم از نگرانی گف هیچی خداروشکر ضربان قلبش نرمال شد .خلاصه تعریف این داستان این بود ک دیشب فقط الکی استرس کشیدم یه تجربه بود خواستم ثبت کنم اگ کسی بود مث من شاید بهش کمکی شه و استرسی ک من کشیدم اون نکشه ....

۳ پاسخ

استرس و ناراحتی و نگرانی و اعصاب خوردی برا نی نی خیلی بده اصلا ای کار نکنید حداقل ی صلواتی بدین ایته الکرسی بخونید هم خودتون هم نی نی آروم میشه از لحاظ جسمیش راحت میشه تکون میخوره و هم مادر هم نی نی از استرسش کم‌میشه.

کدوم بیمارستان رفتین؟

همون استرسی که به مادر وارد میشه روی ضربان قلب بچه تاثیر داره

سوال های مرتبط

مامان مامان دوتافرشته مامان مامان دوتافرشته ۱ ماهگی
پارت دوم
خلاصه رسیدم من دیگه وارد شده بودم همیشه قبل رفتن تکدانه و کیک می بردم رفتم داخل و الکی گفتم درد دارم دکتر گفت بذار معاینت کنم ببینم چند سانتی و معاینه کرد گفت 1سانتی بدون تغییر و سر بچه کاملا بالاس و گفت حالا حالا وقت زایمانت نیست منم اومدم پایین برم رو تخت برا ضربان قلب تا پاشودم دیدم خونریزی شدید کردم در حدی زیاد بود میخواستم دق کنم خودشون هم ترسیدن گذاشتم زیر دستگاه ضربان بچه خیلی خطر ناک بالا بود گفت خانم آبمیوه بخور راه برو بیا دوباره بگیرم خلاصه منم خوردم و رفتم زیر دستگاه دوباره بالا بود دیگه داشتم دق میکردم همش گریه میکردم گفتن تقصیر خودته استرس داری دوباره برو آبمیوه بخور دیگه حالم از آبمیوه بهم میخورد ولی بخاطر نی نی می‌خوردم دوباره گرفتن خودشون ترسیدن دیگه چون خیلی بالا بود ضربان قلب خودمو چک کردن مال خودم هم زیاد بالا بود و دکتر اومد گفت خانم فایده ندارد حتما نی نی مدفوع کرده قبول کن کیسه آب و پاره کنم اگه مدفوع کرده میری سزارین اگه نه طبیعی میزای بلاخره تو که باید زایمان کنی چه حالا چه بعداً
مامان رایان مامان رایان روزهای ابتدایی تولد
پارت 1ازتجربه هفته 36
دیشب شکمم 10دقیقه درد گرف بعد پاهام لرزید و شدم یخ زیر پتو دندونام بهم میخورد مامانم فشارمو گرف دیدیم 6کوچیکه و9بزرگس ضربان قلبم 110زنگیدم اورژانس گفتیم گفتن تکون نخورره امبولانس میفرستیم یهو استرس گرفتم اخه شوهرمم سرکار بود هرچقد میزنگیدم ج نمیداد اورژانس تابیاد مامانم اب قند داد لباس ضخیم تنم کرد اومدن چن تا سوال پرسیدن و گفتن میخوای ببریمت کوثر گفتم ن گفتن پس بیمارستانی ک خودت میخوای برو یه چکاب شو شوهرم بالاخره تماس گرف بازم درد داشتم مامانم حرفید شوهرم 12دقیقع رسید با وسایلام رفتیم بیمارستان معاینه شدم رحمم 1سانت نوار قلب بچه گرف گف چیزی خوردی گفتم اره بعدد20دقیقه همینطور نوار قلب بچمو یه دستگاه میگرف ساعت 12شب بود دکتر اومد ب نوار قلب نگا کرد گف برات ازمایش ادرار نوشتم برو الان بده پایین و بعد کیک و نوشابه بخور بیا منم ک از همه چی بیخبر گفتم شاید حرکاتش کمه نگران شدن خلاصه رفتم طبقه پایین ازمایشگاه ازمایش ادرار دادم یه برگه داد روش نوشته بود ج ازمایش ساع 2مامانم و شوهرمم پیشم بودن