۶ پاسخ

عزیزم قد وزن یکسالگی پسرت میشه بگی

هر شاتی مایسا چقدر میگیره؟

😍😍😍👌🎉🎉🎉

ماشالله نازه
تولدش مبارک

آتلیه بردی عزیزم

عزیزم 😍😍

سوال های مرتبط

مامان رقیه و🤰👼 مامان رقیه و🤰👼 هفته نوزدهم بارداری
مامان نویان مامان نویان ۱۳ ماهگی
تو این یک سال تو کلی ازمون دل بردی مثلا وقتی برای اولین بار عکس سه نفره انداختیم یا اولین خندت حتی اولین غذا خوردنت اولین دندون درآوردنت اولین کلمه ای که گفتی بابا گفتنت سینه خیز رفتنت چهار دستو پا رفتنت اولین نشستنت یا حتی اولین قدم هات که به تازگی بر میداری همه اینا یه جوری دل مارو برد که انگار توی اون لحظه ها تموم دنیا مال ما بود😍تو با اومدنت حتی منو پدرتو بیشتر از قبل عاشق هم کردی و ما بخاطر تجربه تموم این حس های خوب بهت مدیونیم گردالو پسرم🥹👶🏼🫀
و امروز اولین تولده توع تویی که نبض قلبمی دلیل نفسامی ذوق تو چشامی🤍🪄
برات آرزو میکنم عاقبت بخیر بشی گل پسرم اینده ی روشن و پر از موفقعیت داشته باشی زندگی شاد و درستی داشته باشی ارزو میکنم همیشه سلامتو تن درست و شاد باشی اینو بدون هرجای زندگیت تو هر سختیو اسونی تو هر روز خوبو بدی پشت سرتو که نگاه کنی منو پدرتو میبینی اینو بهت قول میدم که تموم تلاشمونو برای رسیدن تو به خواسته هات بکنیم🥲👨‍👩‍👦💖
تولدت مبارکمون باشه تولدت برامون پر تکرار باشه یکی یه دونم جیگر گوشم نویانم🧸👼🏼🪐🫀
مامان بچه رئیس مامان بچه رئیس ۱۴ ماهگی
به مناسبت تولد پسرم این متن تو وبلاگ خانوادگی منتشر کردم

۳۶۴روز و ۱۴ ساعت و پنجاه دقیقه پیش 

تو اون ساعت ها که واقعا راه رفتن نشستن دراز کشیدن و حتی حرف زدن برام سخت ترین کار دنیا بود ثانیه به ثانیه رو میشمردم تا به وصال برسم انقد دلم میخواست زودتر ببینمش وبغلش بگیرم چقد می ترسیدم که چه اتفاقی قرارها بیفته یک دنیای ناشناخته پیش رو داشتم 

حس عجیبیه یک سال گذشت اونم به سرعت برق و باد

مادر شدم...

تک تک لحظاتی که گذروندیم تو این یکسال همه از جلوی چشمم رد شد،از اولین تماس پوستی اولین گریه ها اولین خنده اولین شیر خوردن اولین پی پی اولین نگاه اولین بغل اولین ماما گفتن اولین نشستن ،پاشدن،غلت زدن ،غذا خوردن و....

تک تک اولین ها جلوی چشممن،واقعا تو این یکسال خندیدیم با خنده هایش و غمگین شدیم با گریه هاش...

آخ از رفلاکسش که تا۷ماهگی شدید بود،از کولیکاش که کم بود اما با گریه هاش جونمو میگرفت،از باد شکم دراوردنا،از صدای سشوار ها،از گهوارش،از تو بغلم تکون دادنا تا بخوابه،از تلاشم برای آروم کردنش از آروغ گرفتنا

خدایا شکرت از سال پیش تاحالا چه لحظات نابی رو تجربه کردیم چه احساساتی رو چشیدیم چقد از ته دل خندیدیم،خدای مهربونم شکرت که مارو لایق داشتن این پسرک شیطون دونستی.

چقد دلم برای نوزادیاش تنگ شده چقد دلم برا این روزهای تنگ میشه
بقیه متن پایین