۱ پاسخ

رادین از خواب ظهر فراریه. سه چهار روز پیش اصلا ظهر نخوابید. شب زود میخوابید تا صبح. دیروز اینقد خسته بود و حاضر نبود بخوابه دیگه زده بود به سرش خیلی عصبی شده بود الکی گریه میکرد جیغ میزد. به برادر شوهرم گفتم ببرمون بیرون شاید تو ماشین خواب بره. تا آماده بشیم اینقدر بیقراری کرد پستونکشو از دهنش دروذدست خودشو گاز گرفت 😐😐😐
تو ماشین وارد خیابون دوم شدیم خواب رفت یه دور زدیم خوابش عمیق شد اومدیم خونه از ساعت 6 و نیم عصر خوابید تا 8 صبح
امروزم طبق معمول نمیخواست بخوابه. بزور گذاشتم رو پام. کلی باهاش حرف زدم گفتم بخواب که سرحال شی عصر بریم خانه بازی. گفت باشی یعنی الان بریم خانه بازی گفتم الان تعطیله همه بچه ها خوابیدن که عصر بتونن بازی کنم. دیدی دیشب خواستیم بریم خانه بازی تو راه خوابت برد از بس خسته بودی؟ الان بخواب که عصر بریم خانه بازی دیگه مقاومت نکرد شعر خوندم رو پا تکونش دادم خواب رفت. در کل همیشه عذاب میکشم سر مقاومتش در مقابل خوابیدن

سوال های مرتبط